eitaa logo
گروه فرهنگی _ تبلیغی منادیان حق
93 دنبال‌کننده
485 عکس
295 ویدیو
12 فایل
گروه فوق الذکربامجوز از سوی دفتر تبلیعات حوزه علمیه توسط تعدادی از طلاب بومی شهرستان کوهدشت تاسیس شده وماهیت کاملا فرهنگی تبلیغی داردومحتوای ان توسط اعضای گروه بارگذاری میشود آدرس ما در تلگرام monadianehag98@
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 کمال انقطاع 🔸 ثلاثی مزید است، ثلاثی مجرّدش یا «نابَ ینیب» است یا «نابَ ینوب» است؛ اگر اجوف واوی باشد «ناب ینوب» یعنی است، در این نوبت که آمده دیگر نمی ‌گوید من خسته شدم، شب بعد هم اهل نماز شب است که در نوبت است، فردا هم برای فلان كار خیر در نوبت است، پس فردا هم برای فلان كار خیر در نوبت است، این اهل نوبت است! یا «نابَ ینیب» است؛ یعنی «انقطع ینقطع», «مُنیب» یعنی منقطع. در این دعای نورانی است كه از وجود مبارك حضرت امیر (سلام الله علیه) نقل شده است و ائمه هم این را توصیه می کردند و به پیروانشان هم دستور می دادند كه از این مناجات استفاده كنید، در این دعا را طلب می ‌كند؛ این كمالِ انقطاع همان كمالِ إنابه است: «هَبْ لِی كَمالَ الانْقِطاعِ الَیك‏».[1] 🔸 موحّد تام اول گرفتار تثلیث است؛ یعنی خودش را می ‌بیند، عقیده و فكر خودش را می ‌بیند، معبود خودش را هم می ‌بیند، كم كم از تثلیث نجات پیدا می ‌كند که مبتلا به تثنیه است و دیگر خودش را نمی ‌بیند؛ امّا این معرفت و معروفش را می بیند، آن آخرین بار كه قلّه معرفت اوست، معرفت را هم رها می ‌كند و فقط را می ‌بیند؛ ولی به هر حال او «مِن وَراء الحِجاب» دارد با خدا سخن می‌ گوید، ولو اهل كشف و شهود باشد! منتها اگر كسی با علم حصولی با خدا مناجات می ‌كند، روشن است كه «مِن وَراء الحِجاب» است، برای اینكه با مفهوم و استدلال، از راه مفهوم، از حجاب مفهوم و دلیل دارد با خدا سخن می ‌گوید؛ اگر اهل كشف و شهود بود، از ورای حجاب شهود دارد با مشهود سخن می‌ گوید، چون شهود امر وجودی است و بین هست. شاهد به وسیله شهود مشهود خود را می ‌بیند، شهود او چیزی است و مشهود او چیزی دیگر؛ امّا مشهود خودش، خودش را می ‌بیند. كسی كه بی‌ حجاب بتواند خدا را ببیند محال است، آن هم در حدّی كه قبلاً تبیین شده است و اگر این ‌چنین شد، فرمود شما این راه‌ ها را كه طی كنید اهل انقطاع می ‌شوید «هَبْ لِی كَمالَ الانْقِطاعِ الَیك‏». 🔸 در بحث‌های قبل هم اشاره شد، اینكه می ‌بینید بعضی ‌ها مثل و مانند ایشان در ماه شعبان كه شد خیلی گرفتار هول و ولا هستند، برای اینكه ماه شعبان برای اهل و_سلوك آخر سال است. اول بهار كه اول سال است برای توده مردم است؛ ولی كسی كه در راه هست اول سال او ماه مبارك است و این اول سال هم قراردادی نیست، روایاتی كه از اول ماه مبارك رمضان یاد می ‌كند، یك؛ ادعیه‌ ای كه درباره اول ماه مبارك رمضان وارد شده است، دو؛ همه به عنوان «غُرَّةُ الشُّهُور»[2] و به عنوان «رَأْسُ‏ السَّنَة»[3] است؛ یعنی اول سال، اول ماه مبارك رمضان است. به هر حال انسان باید حساب را بررسی كند تا با بدن وارد سال جدید شود. خود ماه مبارك رمضان ماه جایزه نیست، است، شب و روز آدم باید كار انجام بدهد؛ كه شد، آن‌گاه جایزه‌ ها را تقسیم می ‌كنند. شب عید كه از آن شب به عنوان «لَیلَةَ الْجَوَائِز»[4] یاد می‌ كنند و روز به عنوان «یوْمُ الْجَوَائِزِ»[5] است كه جایزه‌ ها را شب و روز عید فطر می ‌دهند. اینكه گفت: روز عید است و من امروز در آن تدبیرم ٭٭٭ که دهم حاصل سی ‌روزه و ساغر گیرم[6] همین است! انسان نتیجه سی شبانه‌ روز را تقدیم می‌ كند و جایزه دریافت می ‌كند. فضیلت شب عید فطر و فضیلت روز كمتر از فضیلت و روزهای قدر نیست، چون روز جایزه است. ...
🔸 غرض این است كه گفتند را از ذات اقدس الهی مسئلت كنید: «هَبْ لِی كَمالَ الانْقِطاعِ الَیك‏». پس ما یك قطع داریم، یك انقطاع داریم که بالاتر از انقطاع، است و كمال انقطاع این است كه این سالك نه تنها بُریدن خود از عالَم را نبیند، نه تنها قطع علاقه كند، بلكه منقطع شود كه این انقطاع قوی‌ تر از قطع است؛ نه تنها منقطع می ‌شود، بلكه انقطاع خود را هم نمی ‌بیند. این است كه از خود انقطاع هم بریده است و انقطاع خود را نمی ‌بیند تا برای او یك باری شود! [1]. الإقبال بالأعمال الحسنة(ط ـ الحدیثة)، ج‏3، ص299. [2]. الإقبال بالأعمال الحسنة(ط ـ الحدیثة)، ج‏1، ص31؛ «أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ‏: إِنَّ الشُّهُورَ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی كِتابِ اللَّهِ یوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‏ فَغُرَّةُ الشُّهُورِ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیلَةُ الْقَدْرِ وَ نُزِّلَ الْقُرْآنُ فِی أَوَّلِ لَیلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَاسْتَقْبِلِ الشَّهْرَ بِالْقُرْآن‏». [3]. تهذیب الاحکام, ج4, ص333؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِذَا سَلِمَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَلِمَتِ السَّنَةُ وَ قَالَ رَأْسُ‏ السَّنَةِ شَهْرُ رَمَضَانَ». [4]. الأمالی (للمفید)، ص232؛ «فَإِذَا كَانَتْ لَیلَةُ الْفِطْرِ وَ هِی تُسَمَّی لَیلَةَ الْجَوَائِزِ أَعْطَی اللَّهُ الْعَالَمِینَ أَجْرَهُم‏...». [5]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج4، ص168؛ «قَالَ النَّبِی صل الله علیه و آله و سلّم): إِذَا كَانَ أَوَّلُ یوْمٍ مِنْ شَوَّالٍ نَادَی مُنَادٍ أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ اغْدُوا إِلَی جَوَائِزِكُمْ ثُمَّ قَالَ یا جَابِرُ جَوَائِزُ اللَّهِ لَیسَتْ بِجَوَائِزِ هَؤُلَاءِ الْمُلُوكِ ثُمَّ قَالَ هُوَ یوْمُ الْجَوَائِزِ». [6]. اشعار منتسب به حافظ، شماره17. 📚 سوره مبارکه شوری ـ جلسه 14 تاریخ: 1394/03/06 🆔 @a_javadiamoli_esra
ره توشه ماه مبارک رمضان - گروه فرهنگی منادیان حق.pdf
13.96M
ره توشه ماه مبارک رمضان ویژه دانش آموزان مقطع متوسطه محتوای مسابقه دانش آموزی ره توشه ماه مبارک رمضان @monadianehag98
💠 خوی ملکوتی 🔸 مستحضرید وقتی مهمان عزیزی در راه است ما سه وظیفه داریم: وظیفه اول آن ‌كه به او برویم. وظیفه دوم آن ‌كه مادامی كه در حضور او هستیم باشیم مقدم او را گرامی بداریم. سوم اینكه وقتی او قصد حركت و رفتن دارد چند قدم او را كنیم. ماه مبارك رمضان كه است و در آن خطبه معروف وجود مبارك رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) آمده است كه «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیكُمْ»[1] ما را به ضیافت فراخواندند دستورهایی هم دادند كه ما با آن دستور به استقبال این ماه برویم كه چند روز اواخر ماه پُر بركت شعبان را انسان روزه بگیرد یا لااقل یك روز قبل از ماه مبارك رمضان صائم باشد، آنها كه دو ماه پُر بركت رجب و شعبان را روزه می‌ گرفتند و وصل می ‌كردند «شهر الولایة و شهر الرسالة» را به «شهر الله»، آنها یك راه پُر بركت دیگری را طی می ‌كردند؛ ولی برای ما همین استقبال كوتاه هم مُغتنم است كه با روزه در پایان ماه شریف شعبان به استقبال ماه مبارك رمضان برویم. 🔸 بعد هم این ماه را به عنوان شهر اكبر معرفی كرده‌اند، زیرا ظرف نزول قرآن كریم است حرمت این ماه به این است كه در این ماه نازل شده است. در آن دعای معروف امام سجاد (سلام الله علیه) كه در مراسم تودیع به این ماه عرض می ‌كنیم: «السَّلَامُ عَلَیكَ یا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ»[2] این «اكبر» مجرور نیست، صفت الله نیست صفت «شهر» است، این شهر، اكبر است نه شهر «الله اكبر» است یا شهر «الله»ی است كه «اكبر» است این شهر, است این شهر, است. غالب این اوصاف مربوط به آن شهر است این بزرگ ‌ترین ماه سال است. در همان دعاهای هر روز كه بعد از نماز خوانده می ‌شود: «وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُور»[3] این را هم باید طوری می ‌خواندیم كه دیگر وسط قطع نشود، چون این به نحو تنازع این چهار فعل، متعلقشان «عَلَی الشُّهُور» است این «عَلَی الشُّهُور» مفعول واسطه برای این چهار است فعل اینها به نحو تنازع به آن متعلق‌ هستند؛ شهری است كه «عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُور» نه اینكه دو تا را بخوانیم و بعد نفس بكشیم و دو تای دیگر بگوییم. این اكبر شهور است بزرگ ‌ترین شهر سال است و اكرم شهور است كریم ‌ترین شهر سال است. بنابراین ما با بزرگی و كرامت باید در خدمت این مهمان كبیر بزرگ می ‌بودیم كه ـ ان‌شاء ‌الله ـ این‌‌ چنین بود. 🔸 وظیفه سوم جریان بدرقه است این مهمانی كه وارد شد و رفت باید چند قدم او را بدرقه كنیم. در بدرقه ماه صیام گفتند كه روز كه روزه گرفتن جایز نیست وقتی سپری شد مستحب است شش روز انسان در اول شوال روزه بگیرد تا ماه مبارك رمضان بدرقه كند[4] این را با ضیافت الهی باید بدرقه كرد. 🔸 این سه وظیفه, هر سه با روزه شروع می‌ شود؛ یعنی با روزه به استقبال ماه مبارك رمضان می ‌رویم در خود ماه مبارك رمضان هم كه صائم هستیم بعد هم در ماه شوال شش روز روزه می ‌گیریم تا بدرقه این ماه كرده باشیم. این روزه گرفتن‌ها برای آن است كه انسان را با شبیه بكند. در كتاب‌ های فقهی ما آمده است كه فضیلت روزه در این است كه انسان می‌شود.[5] اینكه شبیه فرشته می ‌شود این كمال نهایی نیست انسان‌ هایی هستند كه معلم فرشته هستند! ولی این مقدار برای ما فضیلت است كه ما شبیه فرشته بشویم. فرشتگان شعارشان این است كه ﴿وَ مَا مِنّا إِلّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[6] هر كسی كار خودش را انجام می‌ دهد؛ نه بیراهه می ‌رود و نه راه كسی را می ‌بندد. اگر ما بیراهه نرفتیم، یك؛ راه كسی را هم نبستیم، دو؛ در ما پیدا می ‌شود. [1]. الامالی, (صدوق)، ص93. [2]. الصحیفة السجادیة، دعای45. [3]. إقبال الأعمال (ط ـ القدیمة)، ج‏1، ص24. [4]. من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص80; «وَ أَمَّا الصَّوْمُ الَّذِی یكُونُ صَاحِبُهُ فِیهِ بِالْخِیارِ فَصَوْمُ یوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الْخَمِیسِ وَ الْإِثْنَینِ وَ صَوْمُ الْبِیضِ وَ صَوْمُ سِتَّةِ أَیامٍ مِنْ شَوَّالٍ بَعْدَ شَهْرِ رَمَضَان‏». [5]. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، ج‌16، ص181؛ العروة الوثقی, (سید الیزدی)، ج‌2، ص241. [6]. سوره صافات، آیه164. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1383/08/28 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 عدالت اجتماعی 🔹 اگر وضع هر چیزی در جای خود، در موضع و وضع مناسب خود قرار دادن عدل است و عقل، پس با عقل جمعی هماهنگ است. جامعه وقتی عادل است كه عاقل باشد، وقتی عاقل است كه عادل باشد. در موادّ حقوقی عدل باید موادّ حقوقی را از مبانی و اصول گرفت، آن مبانی و اصول را از منابع اصطیاد كرد. چه اینكه فقه، رساله عملی، احكام فقهی، این سه مرحله را طی می ‌كنند؛ در یك بخش موادّ فقهی است، این موادّ فقهی كه در رساله‌ های عملی منعكس است از اصول و مبانی استنباط می ‌شود كه یك فقیه و اصولی ناموَر آن اصول و مبانی را در جای خود تثبیت كرده است، آن اصول و مبانی را باید از یك منبع اصیل استنباط كند، منبع اصیل همان است است و (علیهم السلام). 🔹 اگر كسی مبانی و اصولی داشته باشد، ولی منابع نداشته باشد این منقطع الّأول است. اسلام این سه مرحله را طی می‌ كند، اسلام این سه مرحله را داراست، و حقوقی اسلام این سه مرحله را داراست؛ ولی آنها كه به منبع وحی تكیه نمی ‌كنند موادّ حقوقی دارند، اصول ارزشی و مبانی ارزشی دارند، ولی بی ‌منبع! لذا در تفسیر آن مبانی و اصول با دیگران اختلاف جدّی دارند. 🔹 الآن چه شرقی و چه غربی معتقدند كه موادّ حقوقی را باید از اصول و مبانی ارزشی مانند ، ، ، رعایت ، ، ضد تروریسم و مانند آن استنباط كرد، امّا اینها منبع نیستند اینها مبنایند! اینها منبع نیستند اینها اصول ‌اند! این اصول و مبانی را باید از یك منابعی استنباط بكنند، چون منبع وحی ندارند، منبع فطرت ندارند؛ لذا را طرزی تفسیر می ‌كنند كه است! آزادی و حقوق بشر را طرزی تفسیر می‌كنند كه است! كشتار بی‌ گناه مردم را مبارزه با تروریسم می‌ دانند، دفاع حق به جانب مردم مظلوم را تروریسم می ‌پندارند. 🔹 اینكه می ‌بینید را به دلخواه خود معنا می ‌كنند، آزادی و حقوق را میل خود معنا می‌ كنند، ظلم و اشغالگری عراق را دموكراسی و حقوق بشر و آزادی می ‌دانند، برای آن است كه این اصول در دستِ خود آنهاست و از جایی نگرفته ‌اند، یك اصول شناور و سرگردان است؛ امّا وقتی اصول و مبانی را از منبع وحی بگیریم این ‌چنین نیست كه اصول را به میل خود تفسیر كنی یا حقوق بشر یا عدالت را به میل خود تفسیر كنی. 📚 سخنرانی محرم تاریخ: 1384/11/15 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 حیات انسانی 🔹 یک وقت از محضر حضرت آیت ‌الله‌ العظمی (قدس الله نفسه الزّکیة) سؤال شد چه کار کنیم که خدمت حضرت برسیم؟ فرمود: بزرگان گفتند شما حضرت شما را می ‌بیند، عمده آن است که او ما را ببیند، نه ما او را ببینیم! کم نبودند کسانی که در مسجد پیامبر که بعد از مسجدالحرام مهم ‌ترین مسجد روی زمین است و نماز پنج وقت را پشت سر حضرت می‌ خواندند، گاهی با حضرت مصافحه می ‌کردند، حضرت را پنج بار در شبانه روز می‌ دیدند، این پیغمبر خدا بود، اما پیغمبر آنها را نمی ‌دید! این بزرگوار فرمودند که بزرگان اهل معرفت می ‌گفتند شما آدم خوب باشید حضرت شما را ببیند، وگرنه صرف حضرت چه اثر دارد؟! مگر نبودند در صدر اسلام کسانی که پیامبرشان را می‌ دیدند ولی حُسن خاتمه نداشتند؟! پس عمده آن است که او ما را ببیند نه ما او را ببینیم. 🔹 ما درباره خدای سبحان بارها می ‌گوییم «یا الله»، اما او باید با ما حرف بزند. فرمود خدا با بعضی ها نمی ‌زند بعضی ها را نمی ‌کند، با اینکه او ﴿بِكُلِّ شَی‏ءٍ بَصیر﴾[1] است! ﴿عَلَی كُلِّ شَی‏ءٍ شَهِیدٌ﴾[2] است! مگر می ‌شود چیزی معلوم خدا نباشد؟! مشهود خدا نباشد؟! مُبصَر خدا نباشد؟! مسموع خدا نباشد؟! این شدنی نیست. در چند جای قرآن فرمود خدا با بعضی ها حرف نمی ‌زند ﴿لاَ یكَلِّمُهُمُ اللّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ﴾،[3] خدا یک عده را نگاه نمی ‌کند ﴿لاَ ینْظُرُ إِلَیهِمْ﴾.[4] این تکلم تشریفی است، این برای خواص است؛ خلیفه خدا هم این چنین است، با اینکه هر کاری می ‌کنیم او می ‌بیند ﴿وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَی اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون‏﴾[5] که به اهل بیت (علیهم السلام) تفسیر شده است،[6] هر کار بکنیم به اذن خدا آنها می ‌بینند، اما آن نگاه تشریفی را، آن نگاه تکریمی را با خواص دارند، فرمودند شما در مسیرتان باشید ولی‌ّ عصر نگاه می ‌کند و آن می‌ شود. وقتی حیات، حیات عقلی و انسانی شد، مرگ هم مرگ انسانی است. [1]. سوره ملک، آیه19. [2]. سوره مائده، آیه117؛ سوره حج، آیه17 و ... . [3]. سوره بقره، آیه174. [4]. سوره آل عمران، آیه77. [5]. سوره توبه، آیه105. [6]. تفسیر القمی، ج‏1، ص304. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1388/02/31 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 کالای ابدی 🔹 گرچه این تشبیه گویای تام نیست، اما می ‌توان به عنوان تقریب ذهن گفت، اگر گفتند دو دو تا چهارتا چند سالش است؟ می‌ گوییم این ثابت است نه ساکن! چون ساکن نیست، نه متزمّن است، نه متمکّن. زمان و زمین ندارد، خسته نمی ‌شود، چون ثابت است. ما به دارالقرار بار می ‌یابیم و قرار می ‌گیریم و ثابت می‌ شویم، نه ساکن! لذا در ما خستگی نیست. این تعبیر دل پذیر قرآن که ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾[1] ما را می‌ رساند به اینکه هرگز نمی ‌میریم، نه «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»،[2] آنها یک زندگی برتر و والاتری دارند. 🔹 طبق بیانی که مرحوم کلینی (رِضْوَانِ اللَّهِ تَعَالَی عَلَیه‏) در جلد دوم اصول کافی از معصوم (سَلامُ الله عَلَیه) نقل می ‌کند، می ‌فرماید کسی که خدا را عبادت کند، این فاضل ترین و برجسته ‌ترین و بزرگوارترین مردم است، امام معصوم فرمود: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا»؛[3] فاضل ‌ترین مردم کسی است که به نماز ، به عبادت که خدمت خلق است، عشق بورزد، با او معانقه کند، دست به گردن باشند، مباشرت کنند. از این بیان نورانی امام که کلینی نقل کرد، خیام و امثال خیام تربیت شدند که می ‌گوید: خاطر خیاط عقل گرچه بسی بخیه زد ٭٭٭ هیچ قبایی ندوخت لایق بالای عشق[4] عقل هر چه بخواهد حکیمانه و فیلسوفانه بیندیشد و خیاطی کند، قبایی که به اندام رسای عشق باشد نمی ‌تواند بدوزد. این بیان نورانی امام است که فرمود: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا». 🔹 سخن خدای عالم و این است که انسان مرگ را می ‌میراند. ما هستیم و مرگ نیست و برای أبد می‌مانیم و ثابت هستیم. یک موجود ثابت أبدی، می‌ خواهد. آن کالای أبدی سالم است و سالم است و سالم است و سالم است و سالم است و سالم است. چقدر امام باقر(سَلامُهُ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ عَلَیه‏) سخنان زیبا فرمود که «لَا عِلْمَ كَطَلَبِ السَّلَامَةِ وَ لَا سَلَامَةَ كَسَلَامَةِ الْقَلْبِ وَ لَا عَقَلَ كَمُخَالَفَةِ الْهَوَی ... وَ لَا مَعْرِفَةَ كَمَعْرِفَتِكَ بِنَفْسِك‏»![5] این بیان ‌ها نشان می‌ دهد که معرفت ‌شناسی و عترت ‌شناسی و معادشناسی در دامنه توحید و وحی و نبوت‌ شناسی از هستند که هم دنیای ما را تأمین می ‌کنند هم آخرت ما را. هرگز نگوییم فلان شخص چنین کرد، فلان شخص چنین می‌گوید. همواره بگوییم ، پیامبر او چنین آورد، ائمه چنین گفتند، علی و اولاد علی (صَلَوَات اللَّهِ وَ سَلامُه عَلَیهِمْ أَجْمَعِین) چنین گفتند. [1]. سوره آل عمران، آیه185؛ سوره انبیا، آیه35. [2]. غزلیات حافظ، غزل شماره11؛ «هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ٭٭٭ ثبت است بر جریده عالم دوام ما». [3]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏2، ص83. [4]. دیوان اشعار عطار، غزل شماره449. [5]. تحف العقول، ص286. 📚 پیام موضوعی تاریخ: 1396/09/15 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 امانت الهی 🔹 از اعضا و جوارح انسان سؤال نمی ‌كنند برای اینكه اینها مسئول‌عنه اند، مسئول خود انسان است! نه سر انسان، نه دست انسان، نه چشم و گوش انسان، نه ریه و روده انسان، خود انسان است! خود انسان همان اوست. خب اگر خود انسان مسئول است دیگر نمی ‌تواند مسئول ‌عنه باشد، از خود انسان سؤال می ‌كنند خودت را چه كردی این است معنایش یا ما دوتا خود داریم؟ یك داریم كه با او داریم زندگی می ‌كنیم و یك داریم كه ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾[1] این ضمیر متكلّم وحده ﴿رُّوحِی﴾ برای خداست، این روح به آنجا بر می‌ گردد. 🔹 این خودِ حیوانی ما كه وهم و خیال است حیوانات هم دارند، شهوت و غضب است حیوانات هم دارند، این سیرك ‌بازی ها و تمرین های طنزآمیزی كه بعضی از انسان ها دارند قوی ‌ترش را شما می ‌بینید درباره حیوانات به كار می ‌برند، آنها هم قابل تعلیم و تربیت این ‌چنینی هستند. ما یك داریم كه در سوره مباركه «آل‌عمران» مشخص شد، فرمود هر وقت صحبت جبهه و جنگ و می ‌شود اینها فقط به فكر خودشان ‌اند ﴿أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ﴾[2] همین هایی كه قرآن می ‌فرماید اینها فقط به فكر خودشان ‌اند، در سوره «حشر» فرمود اینها خودشان را فراموش كردند ﴿لاَ تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ﴾[3] معلوم می‌ شود ما دوتا خود داریم؛ یك داریم كه امانت خداست برای ما نیست، یك داریم كه ماییم و مكلّف هستیم. 🔹 اینكه در تعبیرات قرآن كریم آمده است اینها به خودشان كردند، در بحث های قبل هم داشتیم كه ظالم و مظلوم دو لفظ است دو مفهوم است الاّ ولابد دو مصداق می ‌خواهد. عالِم و معلوم دو لفظ است دو مفهوم است ممكن است یك مصداق بخواهد شخص به خودش عالم باشد، اما شخص به خودش ظالم باشد مستحیل است؛ زیرا ظالم حدّی دارد، مظلوم محدوده ‌ای دارد، هر كس از حدّ خودش پا درازتر كند وارد گلیم دیگری بشود این را ظلم می ‌گویند، تجاوز از حد است. ما دو خود داریم یك خود حیوانی كه همین عادی است و درك می ‌كنیم و تكلیف هم با همین است، یك خود الهی داریم كه است و برای ما نیست، آن چراغی است كه خدا به ما داد تا ما با او راه را ببینیم و چاه را تشخیص بدهیم. اگر بر خلاف دستور الهی انجام دادیم به او ظلم كردیم و اگر بر خلاف دستور الهی انجام دادیم در قیامت ما را به محكمه می ‌آورند می ‌گویند با او چه كردی این فؤادی كه من به تو دادم با او چه كردی؟ «كان الإنسان عن السمع مسئولا، عن البصر مسئولا، عن الفؤاد مسئولا» گاهی انسان به ظلم می ‌كند می ‌شود ﴿وَلكِنْ أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ﴾[4] گاهی باید پاسخ بدهد كه در این ﴿رُّوحِی﴾ كه به یا اضافه شده است، روح الله را به ما تملیك نكردند، به ما امانت دادند، این چراغ را خدا روشن كرد كه ما با این چراغ راه را ببینیم و راه را طی كنیم. به ما می ‌گویند چرا این فتیله را پایین كشیدی ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾[5] به ما می ‌گویند چرا این چراغ را دفن كردی ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ به ما می‌ گویند چرا از نورش استفاده نكردی ﴿كُلُّ أُوْلئِكَ﴾[6] یعنی «كلّ واحد من السمع و البصر و الفؤاد یكون مسئولاً‌عنه و یصیر الانسان مسئولاً عن السمع عن البصر عن الفؤاد» حالا روشن شد كه ما هر كار خلافی كه انجام می ‌دهیم ـ گذشته از اینكه اعضا و جوارح شاهدند ـ داریم به آن روحی كه است خیانت می ‌كنیم، ظلم می ‌كنیم، آن وقت از ما سؤال می‌ كنند كه این روح را چه كار كردی؟! [1] . سوره حجر، آیه 29؛ سوره ص، آیه 72. [2] . سوره آل‌عمران، آیه 154. [3] . سوره حشر، آیه 19. [4] . سوره آل‌عمران، آیه 117. [5] . سوره شمس، آیه 10. [6] . سوره اسراء، آیه 36. 📚 سوره مبارکه نور ـ جلسه 11 تاریخ: 1390/08/02 🆔 @a_javadiamoli_esra