امتداد حکمت و فلسفه
#انعکاس ✳ در واکنش به این مطلب، پیامهای مختلفی از جانب برخی از دوستان رسید. برخی پیامها نوازش این
#پاسخاجمالی؛
1⃣ پاسخ به مغالطه انحصار؛
اولاً: یادداشت مذکور هیچ ادعای #انحصاری نداشت، بلکه میخواست #عدمتوان و استطاعت حکمت صدرایی را در تبیین وحدت و کثرت حقیقی و واقعی که مشخصه اصلی ساختارها و نهادهای اجتماعی است، گزارش دهد و امتناع امتداد را از منظر فقدان تئوری #معقول در تحلیل وحدت و کثرت بیان نماید و هیچ ادعای انحصاری نشده است.
ثانیاً: مهمترین ظرفیت حکمت صدرایی مفهوم #وجود است. دوست عزیزم، به این مسئله التفات نکردهاند که، توجه به ناتوانی حکمت صدرایی در تحلیل وحدت و کثرت ریشه در #انسداد مفهوم وجود است که امکان امتداد عینی اجتماعی ندارد. پس بهتر بود که به آن نکته توجه ویژهتری داشته باشند و از خود بپرسند که؛ حقیقت وجود که مساوق با بساطت و وحدت است، چگونه میخواهد مفسر کثرات حقیقی باشد؟
2⃣مغالطه عدم تکرار حد وسط؛
اولاً: دوست عزیزمان، از آن یادداشت یک قیاسی را ترتیب دادهاند و اشاره کردهاند که در آن قیاس حد وسط تکرار نمیشود. در حالیکه اگر قیاس را به گونهای دیگر تنظیم کنند که از درون آن یادداشت استخراج میشود، نمیتوانند این مغالطه را نسبت دهند:
صغری: نظامات اجتماعی وحدت و کثرت واقعیاند.
کبری: وحدت و کثرت واقعی با نظریه وحدت شخصی وجود صدرایی قابل تفسیر نیست
نتیجه؛ نظامات اجتماعی با نظریه وحدت شخصی وجود صدرایی قابل تفسیر نیست.
3⃣ ادل الدلیل علی امکان الشیء وقوعه؛
عجیب است که، ایشان مطلبی را دوباره تکرار میکنند. توضیح اینکه؛ همانطور که ایشان هم گفتند، ملاصدرا از کثرات عبور کرده و به وحدت وجود رسید لیکن او توان بازگشت به کثرات را ندارد. دلیل بر این ادعا همان یادداشت است. در آن یادداشت گفته شد که، اصلاً مفهوم وجود ظرفیت تبیین کثرات واقعی را ندارد و #وحدتگراست. چرا به فرمایش آیت الله جوادی آملی که، ایشان هم این نظر را دارند و در انتهای یادداشت آمده است توجهی نمیکنند؟؟
4⃣در پاسخ به نکته سوم برادر بزرگوارمان باید از ایشان پرسید که مقصود ایشان از نظامات اجتماعی چیست؟ آیا برادر عزیز ما که در یک کشور و با نظامات متعدد سیاسی و فرهنگی و اقتصادی زندگی میکنند، هیچ کثرتی را مشاهده نمیکنند؟ در ساختارهای اجتماعی هیچ کثرت واقعی وجود ندارد و هیچگونه تکثر واقعی دارای آثار واقعی را بالوجدان نمییابند؟ اگر چنین است که، ادامه بحث درست نیست. فرض این است که، ما قبول داریم که، نظامات اجتماعی مرکب از وحدت و کثرتند. هر ساختار و سیستمی دارای اجزاء متکثر واقعی است که به وحدت میرسد. حال ادعا این است که، فلسفه صدرایی با وحدتگرایی محضی که دارد آیا توان تحلیل سیستمهای اجتماعی که مرکب از وحدت و کثرت واقعی هستند را دارد؟ آیا اینکه مردم یک کشور در یک انتخابات فراگیر عمومی یک دولت تعیین میکنند یا با یک انقلاب، حکومتی را ساقط میکنند، اعتباری و وهمیاند؟ اگر اعتباری نیستند، واقعیاند و آثار واقعی دارند؟ اگر واقعیاند، دارای وحدت و کثرت حقیقیاند؟ اگر چنین است، با نظریه وحدت شخصی وجودیا نظریه #تشأن میتوانند انقلابات اجتماعی یا اصلاحات اجتماعی را تحلیل فلسفی نمود؟ اگر آری، پس باید درباره انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ گفت که؛ این انقلاب از #شئونات واجب الوجود است همانطور که انقلاب مردم فرانسه از شئونات واجب الوجود است همانطور که انقلابهای کمونیستی دنیا از شئونات واجب الوجود است؟ آیا مقصود دوستان از امکان تحلیل وحدت و کثرتهای اجتماعی براساس فلسفه صدرا همین بود؟ طیب الله انفاسکم که کافر و مؤمن یکی شد.
@monir_ol_din