فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فتنه تکفیری در لبنان با آتشزدن پرچم عزای امام حسین(ع)
🔹شهر «الخلده» در جنوب بیروت از دو روز گذشته شاهد فتنه عناصر تکفیری و ضدشیعه است. ماجرا از آن جا شروع شد که روز پنجشنبه تعدادی از عناصر مشکوک با یورش به فروشگاه زنجیرهای «شبلی» اقدام به پاره کردن بنر عزاداران امام حسین(ع) کردند.
🔹پس از آن، عناصر مسلح، فروشگاه را به رگبار بسته و به آتش کشیدند تا اینکه درگیری میان آنها و کارکنان فروشگاه آغاز شد. تاکنون در این درگیریها دو تن از عناصر تروریستی کشته و سه تن دیگر زخمی شدهاند.
🔹سرکردگی این تروریستها را فردی با سابقه عضویت در داعش به دست دارد که اکنون در بازداشت نیروهای امنیتی است. او برای خود منطقه شبهخودمختاری تشکیل داده و بارها گفته که میخواهد این شهر را از شیعیان پاکسازی کند.
🔹علیرغم فتنهانگیزی سفارتخانههای عربستان و امارات مبنی بر اینکه حزبالله برای به راه انداختن جنگ فرقهای اصرار دارد، منابع نزدیک به حزبالله گفتهاند که بخشی از این درگیریها نیستند و در آنها دخیل نبودهاند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درود بر شما به دوشنبه خوش آمدید
☀️ ۱۰ شهریور ۱۳۹۹ خورشيدی
🎄 ۳۱ اوت ۲۰۲۰
🌙 ۱۱ محرم ۱۴۴۲ قمری
🌸به نام آن خداوندی که
💜نور است رحیم است و
🌸کریم است و غفور است
💜خـــدای صبـح و ایـن
🌸شــور و طــراوت
💜که از لطفش دل ما
🌸در سُرور است
در رکاب حسین_۱۱.mp3
9.02M
💫 #در_رکاب_حسین ۱۱
#حرف_آخر
شب یازدهم؛ زینَب کبری، حضرت سجاد و من...
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم: پارسا کمالی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
✅احضار روح عمرسعد و معاویه توسط برادر علامه طباطبایی
حاج سیدمحمد الهی فرزند آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبائی، برادر حضرت علامه میگوید:
«یک روحانی بنام ادیب العلما در تبریز بود که به بنده نیز مأنوس بود و درعلوم غریبه نیز سر رشته داشت که اخیراً فوت نموده است. یک روز آمده بود به خانهمان و من نیز آن موقع در کبریت سازی مشغول بکار بودم عصر که به خانه برگشتم والدهام فرمودند که والد بزرگوارم (آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبایی) حال خوشی ندارد خانهمان آن موقع در دانشسرا قرار داشت طبقه دوم پیش پدرم رفتم و جویای حالشان شدم فرمودند: چیزی نشده فقط حالم کمی منقلب شده بود که درست شد. بالاخره چیزی نگفتند و من هم نفهمیدم.
چند روز بعد که جناب ادیب العلما را دیدم ایشان از من در مورد اتفاقات آن روز پرسیدند گفتم بنده که بی خبرم. ادیب العلما برگشت گفت آن روز که آمده بودم خانهتان، پدرت در حالی که نشسته بود به این فکر میکرده که روح عمربن سعد را احضار نمایند ببینند که این ظالم چگونه تیپ و قیافهای داشته و این غلط بزرگ غیرقابل بخشش را در مورد امام حسین (ع) و اهل بیت اش در صحرای کربلا مرتکب شده است.
ادیب العلما میگوید در یک لحظه خانهای که در آن نشسته بودم به یک ظلمتکده تبدیل شدو همه جای خانه را تاریکی فرا گرفت من از ترس پا به فرار گذاشتم یک آن فهمیدم که در پل منجم هستم بعداً برگشتم و در مورد ماوقع سؤال پرسیدم آقا فرمودند که روح عمرسعد ترسید و پا به فرار گذاشت.
مادر بنده نیز به خیال اینکه فرار ادیب العلما از خانه به واسطه حال ناخوش پدرم بوده لذا با یکی از پزشکان تبریز به نام دکتر نقشینه برای مداوای پدرم تماس گرفته بود و دکتر پس از معاینه پدرم، حال پدرم خوب شده بود و بدین صورت همه چیز در خانه بهم خورده بود.
در یکی از روزها یکی از این افرادی که پدرم میخواست در حضور وی یکی از ارواح را احضار نماید حاج میرستارآقا میر محمدی نامی بود. وی تعریف میکرد که یک روز با پدرم تصمیم گرفتند روح معاویه را احضار نمایند که در حین این جریان یکی از دوستان از درب خانه میخواست وارد شود خطاب به ما گفت که در اینجا چه خبر است این بوی بد مشمئز کننده از کجا میآید چگونه در این فضای آلوده نشستهاید؟ در این حالت رفت و فوراً یکی از پنجرهها را باز نمود. در حالیکه در اتاق چیز خاصی نبود فقط بوی روح کثیف معاویه بود که بواسطه احضارش همه جا را دربرگرفته بود.
بله احضار ارواح یکی از کارهایی بود که پدرم میتوانست آن را انجام دهد. در برابر احضار ارواح انسانهای ملعون، پدرم روح انسانهای بزرگ را نیز احضار مینمود مثلاً بارها خود شاهد بودم که چگونه روح مرحوم سیدعلی آقاقاضی را فرا می خواندو از ایشان پاسخ برخی از سوالاتش را میگرفت و با حاج سیدمحمد الهی طباطبائی فرزند حضرت آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبائیاحضار ایشان، عطر و بوی خوشی در داخل اتاق میپیچید.
یکبار یک ضایعهای پوستی روی پای پدرم ظاهر شده بود به هر دکتر مراجعه نمود نتوانست برای آن چارهای بیابد یکبار اراده نمود تا روح شیخ ابوعلی سینا را بخواند و از او بخواهد تا پایش را در میان جمع مداوا نماید ابوی میگفت بنده سؤالات علمی زیادی از ارواح علما و دانشمندان بزرگی همچون بوعلی سینا، سقراط، افلاطون، ارسطو و... کردهام سوالاتی که اصلاً در حد و اندازه آنها هم نبود ولی آنها به درستی به این سؤالات پاسخ داده و پدرم همه این سؤال و جوابها را در یک دفترچهای یادداشت نموده و ثبت کرده است و دانشگاه علامه طباطبایی هم اکنون بر روی سرگذشت پدرم حضرت آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبائی برنامه ریزی جامعی انجام داده قرار بر این شده است تا بصورت کتابی چاپ و منتشر گردد و بنده همه این سؤال و جوابها را در اختیار این عزیزان قرار دادهام و آقای دکتر اسماعیل زاده از ارومیه در این مورد کار جامعی شروع نموده است.»
___________
🔴 داستان عجیب اولین کسی که با ولایت امیر المومنین مخالفت کرد
یکی از مسائلی که در واقعه غدیر کمرنگ جلوه داده شده و در منابع اهل سنت هم هست، قضیه حارثه بن نعمان فهری است. در کتب تفسیر و حدیث وارد شده که وقتی رسول خدا(ص) در غدیر خم، امام علی(ع) را به ولایت منصوب کرد، خبر آن در اطراف پراکنده شد تا به گوش حارث بن نعمان فهرى رسید، حارث بى درنگ شتر خود را سوار شد و شرفیاب حضور رسول اللَّه(ص) شد، حضرت(ص) آن موقع در ابطح بود. حارث از شتر خود فرود آمد، بعد رو به پیامبر کرد، در حالى که حضرت(ص) میان جمعى از اصحابش بود، گفت: از ناحیه پروردگارت به ما دستور دادى که به وحدانیت خداوند و رسالت تو شهادت دهیم، ما نیز پذیرفتیم، آنگاه به ما گفتى چه و چه (و همه احکام را ذکر کرد) و ما قبول کردیم و این همه اطاعت از ما تو را کفایت نکرد تا دو بازوى پسر عمت را کشیده و او را بر همه ما سرورى دادى و گفتى: هر که من مولاى اویم، على مولاى او است! اینک آمده ام از تو بپرسم، داستان سرورى پسر عمت از ناحیه خود تو است یا از ناحیه خداست؟
پیامبر اکرم(ص) فرمود: سوگند به خدایى که جز او معبودى نیست! آن نیز مانند همه دستوراتم از ناحیه خداست.
حارث به سوى شتر خود برگشت و در حالى که مى گفت: بار الها! اگر این مطلب حق است و از ناحیه تو است، سنگى از آسمان بر ما بباران و یا عذابى دردناک بر ما نازل کن!
هنوز به شتر خود نرسیده بود که خدا او را هدف سنگ ریزهاى قرار داد، به طورى که از فرق سرش فرو رفت و از پائین تنش بیرون آمد و مرد. برخی گویند درباره همین واقعه در سوره معارج این دو آیه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ» نازل شد.
📚 تفاسیر قرآن - سوره معارج
#احکام شرعی
☑️ سؤال
اگر درباره مسئله ای با فردی داریم صحبت میکنم که در آن عیب کسی گفته میشود و آن مسئله نیز مربوط به خانواده ما میشود و قصد ما از صحبت، پیشنهاد درباره مسائلی باشد که به احتمال زیاد ممکن است برای خانواده ما پیش بیاید باشد، غیبت است؟
✅ پاسخ
اگر تنها راه حل مشکل صحبت کردن شما باشد و شما هم قادر به حل کردن مشکل باشید و در حد نیاز هم صحبت کنید اشکالی ندارد.
⚫️ساعت به ساعت واقعه عاشورا به روایت تاریخ...
☑️طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک واقعه کربلا بهحساب تقویم شمسی، در تاریخ ۲۱ مهر سال ۵۹ شمسی بوده است.
▪️تاریخ شمسی هم مانند تاریخ قمری نیست که اوقات روز تغییر کند.میشود با درآوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.
⚫️ساعت۵:۴۷ اذان صبح:
امام علیهالسلام بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد؛ و بعد دعا خواند: خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری...
⚫️حدود ساعت ۶ صبح:
امام حسین (علیه السلام) دستور داد تا اطراف خیمهها خندق بکنند و آن را با خار و بوتهها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
⚫️ساعت ۷:۰۶ طلوع آفتاب:
کمی بعد از طلوع آفتاب امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبهای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام نامه نوشتهاند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرارداد و پرسید که مگر آنها او را دعوت نکردهاند؟ آنها انکار کردند.
🖤 امام نامههایشان را بهطرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است.
📝یکی از سران جبهه مقابل از امام (علیه السلام) پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمیپذیرید و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمیرهانید؟
🖤اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است؟من را بین کشته شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام (علیه السلام) حدوداً نیم ساعت طول کشیده است.
⚫️حدود ساعت ۸:
🔷بعد از سخنرانی امام چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر و زهیر خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.
🔹بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد.چندنفری دچار تردید شدند؛ ازجمله حُر.
⚫️حدود ساعت ۹ :
🔥روز بهوقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا اینقدر تعلل میکند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (علیه السلام) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.»
🔸بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی باهم شروع به تیراندازی کردند.
🖤 امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چارهای جز پذیرش آن نیست آماده شوید.»
چند نفر از سپاه امام در این تیرباران کشته شدند..
⚫️ساعت حدود ۱۰:
🔹بعد از تیراندازی یسار غلام زیادین آبیه و سالم غلام ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تنبهتن ابتدای جنگ بیرون آمدند.
عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشندهای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت.البته انگشتان دست چپش قطع شد.
🔰بعدازاین نبرد تنبهتن، حمله سراسری سپاه امام حسین (علیه السلام) انجام شد؛ امام و حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام حمله برد.
💠زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقبنشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام را تیرباران کردند و درآن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند.
🔆اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام او را دعا کرد.
🔥گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام (علیه السلام) حمله کنند که زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند...
ادامه دارد..
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
حکمت ۳۶۶ #نهج_البلاغه
علی (ع) فرمود : علم با عمل همراه و رفیق است پس آن که دانست، باید به آن عمل کند و علم به عمل فرا میخواند اگر(عمل به علم) پاسخ داد، میماند و گرنه کوچ میکند.
وقال عليه السلام : الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ، وَالْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَإِلاَّ ارْتَحَلَ.
#سلام_منتقم_خونحسین (ع) 🖤
یابن الحسن بـیــا و
دعاے مستجابِ تحتِ قُـبه ام باش.🤲
مگر نگفتهاند دعا زیرِ قبهے امامحسین علیهالسلام
مستجاب است؟😭
تو ڪہ خودت شاهدی
اَللّهُم أرِنِی الطَلعَة الرَشیٖده های مرا... .😭
تو که خودت شنیده ای و دیده ای
واجْعـَلْ مِن خَیــرِ اَعوانِهِ و اَنصارِهِ و المُستَشهدینَ بینَ یَدَي هایم را... .✋
تو که میدانی
چقدر التماس خدا کرده ام
اَللهُمَّ إغــفِر لِيَ ذُنوبَ التي تَحـبِسُ الدُعٰــاء... .🤲
پس چـــرا نمیبینمتــ؟😭
چـــرا نمیآیی..؟؟😭
🖤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🖤
وقتی امام حسین (ع) و یارانش در کربلا به شهادت رسیدند پس تاریخ وقایع کربلا از طریق چه کسانی به ما رسیده است که آخوندها بالای منابر داستان سرایی می کنند؟
🔆 پاسخ:
✅ راویان عاشورای حسینی این چهره ها هستند:
1️⃣ حمیدبن مسلم ازدی: بخش زیادی از اطلاعات تاریخی آن دوران از حمیدبن مسلم ازدی، وقایع نگار و خبرنگار سپاه عبیدالله بن زیاد منتقل شده است.
🏴نقل شده است که همین فرد مانع کشته شدن امام سجاد (علیه السلام) توسط شمر شد. به همین دلیل وقتی مختار به کوفه تسلط پیدا کرد به او امان داد.
2️⃣ امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها):
🏴 امام زین العابدین (علیه السلام ) و حضرت زینب و بانوان دیگر کاروان هم در نقل این وقایع سهم بزرگی داشتند.
3️⃣ جنایتکاران سپاه دشمن:
🏴 خیلی از جنایتکاران کربلا قبل از اینکه قیام توابین مختار صورت بگیرد با افتخار آمده بودند و وقایع عاشورا را تعریف کرده بودند. همین ها سینه به سینه ماند و مختار هم با همین اطلاعات به سراغشان رفت و انتقام گرفت.
خیلی هایشان هم نقل جنایت هایشان را در هنگام مرگ بیان می کردند. مثل همانی که در مختارنامه مطرح شد؛ روایت خولی قبل از اعدامش.
4️⃣ یاران زنده مانده امام (علیه السلام):
🏴 فردی به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی که جزو یاران امام بوده و از میدان گریخته بود. این فرد با امام شرط کرد تا موقعی همراهشان است که وجودش فایده داشته باشد. امام هم قبول کرده بود. او هم اسبی را در خیمه ای آماده نگه داشت تا زمانش برسد. تا قبل از شهادت حضرت عباس (علیه السلام) هم ماند ولی آخر کار، از امام اجازه رفتن گرفت که امام هم اجازه داد. گریخت و کسی هم نتوانست او را بگیرد. او هم خیلی از اتفاق ها و نحوه شهادت ها را بیان کرده.
5⃣ 🏴 غلام رباب (همسر امام حسین (علیه السلام)) هم که زنده ماند اتفاقات زیادی را نقل کرده. البته او در کنار امام جنگ هم کرده بود ولی در آخر اسیر شد. سپاه دشمن هم او را آزاد می کند چون معتقد بودند او غلام بوده و مطیع اوامر ارباب!
📚به نقل از دکتر محمد حسین رجبی دوانی تاریخ دان و محقق تاریخ اسلام و تشیع
🏴 #لبیک_یا_حسین_هر_خانه_یک_حسینیه
هر که سرباز خدا نیست نماند، برود
وان که پابند وفا نیست نماند، برود
امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفتند و در روز عاشورا جورِ دیگر!
شب عاشورا، سخن از اگر می خواهید بروید بود...
روز عاشورا فرمودند: آیا یاوری هست؟(هل من ناصر ینصرنی)
شب صحبت می فرمایند تا مبادا خبیثی در بین طیّب ها باشد...
و روز سخن می گویند تا مبادا در بین خبیث ها کسی مانده باشد...
شب غربال می فرمایند تا فقط صالحان بمانند و روز غربال می فرمایند تا فقط اشقیاء در مقابل او ایستاده باشند...
ما کجاییم؟ آیا در لشکر امام زمان(عج) هستیم و میل به دشمنانش داریم یا در لشکر دشمنانش هستیم و تصمیم به پیوستن به حق داریم؟!
ان شاءالله اگر به حق نپیوستیم سریع وارد شویم و اگر در این لشکر هستیم با تمام وجود و با قلبی مطمئن حاضر باشیم...
➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا