#زندگی_به_سبک_علما
💢دوری از شهرت و ریاست
مرحوم میرزای بزرگ شیرازی(قدس سرّه)
در مجلسي حضور داشت كه ناگهان يك روحاني وارد شد. مرحوم ميرزا احترام فوق العاده اي به او كرد به طوري كه حاضرين در مجلس به شگفت آمده سبب را پرسيدند؟
فرمود: در اين روحاني روحيّه عجيبي وجود دارد. من و او هم درس و هم بحث بوديم، پس از آن كه ايشان به درجه رفيعي از اجتهاد نايل گشت، بناي مهاجرت به شهر خودش را نمود، تا در آنجا مرجع و رهبر مردم باشد، ولي در بين راه به دهكده اي برخورد كرد كه اهالي آن ده (علي اللّهي) بودند (يعني كساني كه قائل به الوهيت حضرت علي (ع) هستند)
لذا بر خود واجب شرعي دانست تا در آن جا بماند، و مردم گمراه را ارشاد و به راه راست هدايت كند. پس رياست را ترك گفته به آن دهكده رفت و در آن جا اعلام نمود:
🔹مردم! من استاد و معلّم بچهها هستم و اُجرت و مزدم را به اندازه امرار معاشم دهيد. مردم دور او جمع شدند و ايشان مشغول به تعليم بچهها به خواندن، نوشتن، درس عقائد و خداشناسي گرديد و به اندازه اي اين طرح نتيجه بخش بود كه عدۀ زيادي شيعه شدند و دست از عقاید اشتباه خود برداشتند.
🔴کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
@monjiqoran
#زندگی_به_سبک_علما
♻️سعۀ صدر مرحوم آيت الله سید ابوالحسن اصفهاني رحمة الله علیه
✍ يكي از طلاب حكايت كرد: كه در صحن امام حسين (ع) نزديك درب تل زينبيه، نشسته بودم و مردي در كنارم ايستاده بود. مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) با اصحابش، از حرم مقدّس امام حسين (ع) خارج شد و از درب تل زينبيه صحن مطهر را ترك گفت.
مردي كه كنارم ايستاده بود آهسته گفت بروم و سيّد را كنار گوشش دشنام گويم و به دنبال سيّد حركت نمود لحظاتي نگذشت كه مردِ دشنام دهنده با چشم گريان برگشت.
علتش را پرسيدم: پاسخ داد من سيّد را تا درب منزل دشنام دادم امّا وقتي به درب منزل رسيدم سيّد فرمود: همين جا توقف كن من با شما كاري دارم و داخل منزل شد، طولي نكشيد از منزل خارج شد و فرمود: اين پولها را بگير و هر وقت تنگ دستي به تو رو آورد به ما مراجعه كن و آماده ام كه هرگونه دشنام و ناسزايي را بشنوم، لكن استدعاي من آن است كه عِرض و ناموس مرا مورد دشنام قرار ندهي.
دشنام دهنده ميگويد: چنان اين كلماتِ پيامبر گونۀ سيّد در من اثر عميقي به جاي گذاشت كه نزديك بود قالب تهي نمايم، اشك چشمان مرا گرفت و رعشه بر اندامم افتاد همان طوري كه مشاهده ميكني.
🇮🇷@monjiqoran