eitaa logo
پسرفاطمه(عج)
6.2هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
13.8هزار ویدیو
81 فایل
﷽ ❤ #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ‍ ⚠️ تبادل فقط باکانالهای مذهبی وآموزشی بالای 2 کا ادمین نظرات ، پیشنهادات و تبادل ⬅️ @SeydAli_Alavi تبلیغات ارزان ⬅️ @tabtarefe
مشاهده در ایتا
دانلود
💥روز اول ماه رجب ۱۴۲۱ به همراه همسرم بعد از نماز صبح به حرم مطهر امام رضا علیه السلام مشرف شدیم. ما آن وقت ها معمولا از کفشداری شماره ۱۶ وارد می شدیم و قراری که برای برگشت با هم می گذاشتیم جلوی درب خروجی به طرف همان کفشداری بود. آن روز برای حدود نیم ساعت بعد با هم قرار گذاشتیم. به طور معمول اگر همسرم زودتر برمی گشت همان جا می نشست و چون پوشیه داشت وقتی مرا می دید با دیدنم بلند میشد و به طرف من می آمد و با هم می رفتیم و اگر من زودتر می آمدم چون آنجا همیشه عده ای از خانمها بودند، رو به قبله می نشستم و ایشان به طرفم می آمد و به نحوی که متوجه شوم مرا از آمدنش مطلع می کرد. آن روز من زودتر آمدم و مثل همیشه رو به قبله نشستم ، حرم در آن ساعت صبح خلوت بود، لذا صدای عده ای که دورتر نشسته بودند و دسته جمعی دعای توسل می خواندند به خوبی به گوش می رسید. من هم با آن ها شروع کردم و به قصد خواندن خوب گوش می دادم، وقتی به بخش توسل به امام زمان علیه السلام رسید، با توجه به اینکه آن حضرت همیشه با ما و ناظر اعمالمان هستند بلند شدم و بعد مؤدب نشستم و چون یقین داشتم آقا حرفهایم را می شنود در دل شروع کردم به صحبت با ایشان، نمی خواهم حالتم را بیان کنم که چگونه اطمینان داشتم که حضرت پهلویم نشسته و به حرفهایم گوش می دهند، نمی دانم چند دقیقه طول کشید و من همانطور گرم صحبت و راز و نیاز بودم، یکمرتبه از گوشه چشم متوجه آمدن همسرم به این طرف شدم ، ولی دیدم ایشان مثل همیشه به من نزدیک نشد‌، بلکه راهش را کج کرد و از پله ها بالا رفت و وارد محوطهٔ کفشداری گردید، من صحبتم را قطع کردم و به دنبال ایشان رفتم، شماره را به کفشداری دادم ، کفشها را گرفتم و باهم بیرون آمدیم. بلافاصله همسرم پرسید: آن سیدی که با هم صحبت می کردید که بود؟ من ناگهان خشکم زد، ایستادم و پرسیدم کدام سید؟ گفت: همان سیدی که پهلویت نشسته بود و شما گرم صحبت با او بودید. من به این خاطر به شما نزدیک نشدم، فکر کردم از دوستانتان هستند ولی ایشان را تا به حال ندیده بودم. هر چند یقینم به احاطه علمی و نظارت همیشگی آن حضرت آنقدر زیاد بود که پس از شنیدن این مطلب از همسرم بیشتر نشد، ولی تأسف خوردم که اولا با اینکه احساس می کردم طرف راستم کسی نشسته است، چرا آن موقع باور نداشتم که پهلویم نشسته اند و به حرفهایم گوش می دهند، ثانیا چرا بی ادبانه صحبتم را قطع کردم و بدون خداحافظی از ایشان جداشدم و هنوز حسرت آن دیدار و استغفار برای بی ادبی ام پایان نیافته است. 📗ملاقات با امام زمان در عصر حاضر 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🆔 @montazar