10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘استاد رائفی پور
#لبیک_یا_مهدی
☑️راه قدس از کربلا میگذرد
✅ @montazar
🌹#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#سعی_می_کرد_ناشناخته_بماند
🔻ظهر یک روز #شهید_بابایی آمد قرارگاه تا به اتفاق هم برای نماز جماعت به مسجد قرارگاه برویم. ایشان موی سر خود را چون سربازان تراشیده و لباسی خاکی بسیجی پوشیده بود. وقتی وارد مسجد شدیم به ایشان اصرار کردم به صف اول نماز برویم ولی ایشان قبول نکرد و در همان میان ماندیم، چرا که ایشان سعی می کرد ناشناخته بماند.
🔻در نماز حالات خاصی داشت مخصوصا در قنوت. در برگشت از نماز رفتیم برای نهار. اتفاقا نهار آن روز کنسرو بود و سفر ساده ای پهن کرده بودند. ایشان صبر کرد و آخر از همه شروع به غذا خوردن کرد. آنچنان رفتار می کرد که کسی پی نمی برد که با فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش، عباس بابایی روبه روست. بیشتر وانمود می کرد که یک #بسیجی است.
👤 #راوی : سرلشگر رحیم صفوی
پرواز اندازه آدمو برملا میکنه
هرچی بالاتر میری
هرچی بالا و بالاتر میری
دنیا از دید تو بزرگ تر میشه
تو از دید دنیا کوچیک تر
به یاد شهید بابایی عزیز که روح بزرگی داشت
۱۵ مرداد سالروز شهادت سرلشکر خلبان #شهید_عباس_بابایی
✅ @montazar
📛فوری #اعمال_شب_عرفه
شب نهم ذي الحجة، از شبهای متبرك و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است. عبادت در این شب، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد.
📖 براى شب عرفه چند عمل وارد شده است:
🔴 قرائت دعایی که با این عبارت آغاز میشود:
" اَللّهُمَّ یا شاهِدَ كُلِّ نَجْوى وَ مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوى وَ عالِمَ كُلِّ خَفِیَّةٍ وَ مُنْتَهى كُلِّ حاجَةٍ یا مُبْتَدِئاً... "
كه روایت شده هر كس آن را در شب عرفه یا در شبهاى جمعه بخواند خداوند او را بیامرزد.
🔴 قرائت هزار مرتبه تسبيحات عشر.
🔴 قرائت دعاى " اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَیَّاَ... " كه هم در شب عرفه و هم شب هاى جمعه وارد شده است.
🔴 زيارت حضرت سيّدالشهدا عليه السلام
🌺 #عرفه #ترویه #کاروان_کربلا
🌺 @montazar
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
4_309729938758435039.mp3
17.76M
🌹استاد رائفی پور🌹
#عرفه
#پست_مناسبتی
🔶سخنرانی استاد رائفی پور در روز عرفه1394💯
#التماس_دعای_فرج🌺
⬅️حتما گوش کنید و نشر دهید🌷
✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت۵۹ ابراهيم در موارد جدّ يت كار بســيار جدّي بود. اما در موارد شوخي و مزاح بسي
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت۶۰
براي مراســم ختم شهيد شهبازي راهي يكي از شهرهاي مرزي شديم. طبق
.روال و سنّت مردم آنجا، مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار مي شد
،ظهر هم براي ميهمانان آفتابه و لگن مي آوردند! با شســتن دست هاي آنان
.مراسم با صرف ناهار تمام مي شد
در مجلس ختم كه وارد شدم جواد بالاي مجلس نشسته بود و ابراهيم كنار
.او بود. من هم آمدم وكنار ابراهيم نشستم
.ابراهيم و جواد دوســتاني بســيار صميمي و مثل دو بــرادر براي هم بودند
.شوخي هاي آن ها هم در نوع خود جالب بود
در پايان مجلس دو نفر از صاحبان عزا، ظرف آب و لگن را آوردند. اولين
.كسي هم كه به سراغش رفتند جواد بود
ابراهيم در گوش جواد، كه چيزي از اين مراسم نمي دانست حرفي زد! جواد با
!تعجب و بلند پرسيد: جدّي مي گي؟! ابراهيم هم آرام گفت: يواش، هيچي نگو
.بعد ابراهيم به طرف من برگشــت. خيلي شــديد و بــدون صدا مي خنديد
!گفتم: چي شده ابرام؟! زشته، نخند
!!رو به من گفت: به جواد گفتم، آفتابه رو كه آوردند، سرت رو قشنگ بشور
چند لحظه بعد همين اتفاق افتاد. جواد بعد از شســتن دســت، سرش را زير
...آب گرفت و
جواد در حالي كه آب از ســر و رويش مي چكيد با تعجب به اطراف نگاه
.مي كرد
گفتم: چيكار كردي جواد! مگه اينجا حمامه! بعد چفيه ام را دادم كه سرش
!را خشك كند
٭٭٭
در يكي از روزها خبر رسيد كه ابراهيم و جواد و رضاگوديني پس از چند
روز مأموريت، از سمت پاسگاه مرزي در حال بازگشت هستند. از اينكه آن ها
.سالم بودند خيلي خوشحال شديم
جلوي مقر شــهيد اندرزگو جمع شــديم. دقايقي بعد ماشــين آن ها آمد و
ايســتاد. ابراهيم و رضا پياده شــدند. بچه ها خوشــحال دورشان جمع شدند و
.روبوسي كردند
.يكي از بچه ها پرسيد: آقا ابرام، جواد كجاست؟! يك لحظه همه ساكت شدند
ابراهيــم مكثي كرد، در حالي كه بغض كرده بود گفت: جواد! بعد آرام به
.سمت عقب ماشين نگاه كرد
يك نفر آنجا دراز كشيده بود. روي بدنش هم پتو قرار داشت! سكوتي كل
.بچه ها را گرفته بود
ابراهيم ادامه داد: جواد ... جواد! يك دفعه اشك از چشمانش جاري شد
چند نفر از بچه ها با گريه داد زدند: جواد، جواد! و به ســمت عقب ماشــين
!رفتنــد! همينطور كه بقيه هم گريه مي كردنــد، يكدفعه جواد از خواب پريد
نشست و گفت: چي، چي شده!؟
.جواد هاج و واج، اطراف خودش را نگاه كرد
بچه ها با چهره هايي اشــك آلود و عصباني به دنبال ابراهيم مي گشــتند. اما
!ابراهيم سريع رفته بود داخل ساختمان
💕join ➣ @montazar
❣ سهم تبلیغی شما: حداقل ارسال به یک نفر❣