هدایت شده از ندای مُنْتَظَر
✨﷽✨
#سیاحتغرب
🔘 قسمت اول
🔘 قسمت دوم
🔘 قسمت سوم
🔘 قسمت چهارم
🔘 قسمت پنجم
🔘 قسمت ششم
🔘 قسمت هفتم
🔘 قسمت هشتم
🔘 قسمت نهم
🔘 قسمت دهم
✔️ جهت مطالعه هر قسمت روی آن بزنید.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
▫️ السَّلاَمُ عَلَى صَاحِبِ الصَّمْصَامِ وَ فَلاَّقِ الْهَامِ
▫️ سلام بر صاحب شمشير قدرت و شكافنده فرقِ دشمنان
⚪️ سلام علیکم
🔳 سالروز وفات حضرت فاطمهٔ معصومه سلام اللّه علیها بر محبین، زائران و شیعیانشان تسلیت باد.
▫️ یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️ قرار ملاقات
#حضرت_فاطمه_معصومه سلاماللّهعلیها
☝️ انقدر این خانوم نزد خدا عزیز هستند که...
#استوری
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍂🍁🍂✨﷽✨ـ
ـ🍂🍁
ـ🍂
🌑 به مناسبت سالروز رحلت حضرت فاطمهٔ معصومه سلام اللّه علیها
جمعه صبح کشیک بودم. ساعت ۷ برای تحویل شیفت آمدم.
هنوز آفتاب نزده بود و در حرم دعای ندبه میخواندند. عادت من این است که به هر زائری که وارد میشود خوشآمد میگویم. پیر و جوان و کوچک و بزرگ نیز فرقی نمیکند.
خانمی حدود ۲۰ ساله از مقابلم گذشت و من گفتم: خوش آمدی خواهرم. ایشان از جلوی کفشداری داخل شد و بعد از چند دقیقه دیدم با گریه برگشت.
پیش خودم فکر کردم شاید از چیزی که گفتم ناراحت شده باشد.
گفت: چرا شما به من خوشآمد گفتید؟
گفتم خواهرم ما به همه زوار حضرت خوش آمد میگوییم.
گفت: من مشکلی داشتم که حضرت برایم حل نکرده بود و امروز آمده بودم دعوا کنم و بگویم برای چرا این مشکل من حل نمیشود؟!
وقتی خواستم از در وارد شوم و شما به عنوان نماینده و خادم حضرت یک دفعه گفتید خوش آمدی، انگار یک سطل از آب سرد روی سر من ریختند. داخل رفتم و عذر خواهی کردم و ضریح را بوسیدم.
بعد کمی با این خانم صحبت کردیم و دعا کردیم اگر صلاح است، حاجت روا شوند و اگر نه، حضرت معصومه (سلام اللّه علیها) به ایشان صبر بدهند.
از آن به بعد، در خوشآمد گویی به زائران مصرتر شدهام. گاهی انسان فکر نمیکند که یک خوشآمد گویی ساده تأثیر داشته باشد. من از این بانوی بزرگوار هر چیز خواستهام، گرفتهام.
منبع: کرامات حضرت فاطمهٔ معصومه علیها سلام از زبان یک خادم، سایت مشرق
#مناسبت
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
13.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بد اخلاقی هایی داشتم با همسرم ...
همسرم میگفت میسپارمت به خدا...
◀️ گزیده سرگذشت آقای عظیمی که تجربهای نزدیک به مرگ داشتند و اتفاقاتی که در عالم دیگر برای ایشان افتاد...
⭕️ حتماً ببینید
#معاد #برزخ #آخرت
#زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍂🍁🍂✨﷽✨ـ
ـ🍂🍁
ـ🍂
🌑 به مناسبت سالروز رحلت حضرت فاطمهٔ معصومه سلام اللّه علیها
جلال و جبروت حضرت فاطمهٔ زهرا سلاماللّهعلیها
یکی از شاگردان آيت الله مرعشي(ره) نقل میکنند كه آيت الله مرعشي نجفي به طلاب مي فرمود: علت آمدن من به قم اين بود كه پدرم سيد محمود مرعشي نجفي (كه از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امير عليه السلام بيتوته نمود كه آن حضرت را ببنيد, شبي در (حال مكاشفه) حضرت را ديده بود كه به ايشان مي فرمايند: سيد محمود چه مي خواهي؟
عرض مي كند: مي خواهم بدانم قبر حضرت فاطمه زهراء سلاماللهعلیها كجاست؟ تا آن را زيارت كنم.
حضرت فرموده بودند: من كه نمي توانم «بر خلاف وصيت آن حضرت», قبر ایشان رامعلوم كنم.
عرض كرد: پس من هنگام زيارت چهكنم؟
حضرت فرمودند: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه سلاماللّهعلیها را به فاطمه عليها السلام عنايت فرموده است, هر كس بخواهد ثواب زيارت حضرت زهرا سلاماللّهعلیها را درك كند به زيارت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام برود.
آيت الله مرعشي مي فرمودند: پدرم مرا سفارش مي كرد كه من قادر به زيارت ايشان نيستم اما تو به زيارت آن حضرت برو, لذا من به خاطر همين سفارش, براي زيارت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام و ثامن الائمه عليه السلام آمدم و به اصرار موسس حوزه علميه قم, آيت الله حائري در قم ماندگار شدم.
آيت الله مرعشي در آن زمان فرمودند: شصت سال است كه هر روز من اول زائـــر حضرتم.
#مناسبت
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سلام خانم جان جهیزیه دخترم درست شد، دست شما درد نکنه...
😊 شما هم درد دلهاتون رو بگید به بانو
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#تصویری
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۱۰
✅⚠️ موضوع کنترل ذهن و افعال درونی، اینقدر مهم و تأثیرگذار است که وقتی یک کسی به چیزی توجه میکند، روی توجهِ اشخاص دیگری که در کنار او هستند نیز اثر میگذارد.
👈 لذا توصیه شده است که با «انسانهای متوجه» نشستوبرخاست کنیم.
🔺 یکی از مصادیق مهم کنترل ذهن، نیّت است.
💭 نیّت نصفش مربوط به ذهن است
❤️ و نصفش مربوط به قلب است.
✔️ نیّت همهاش در ذهن نیست؛ خواستِ قلبی انسان هم هست اما در ذهن، این خواستِ قلبی، مرور میشود.
🔴 ◀️ بنابراین ذهن باید از طرفی تمرکز و آمادگی لازم برای تغذیه و وارد کردنِ مواد اولیه با کیفیت به اندیشه و در مرتبه بعد به قلب را داشته باشد و از طرفی باید با خالی بودن از غیر خوبی ها توانایی مرور مداوم خواسته های قلبی ارزشمندِ ما را داشته باشد و این مقدار از تسلط بر ذهن یک مهارت قابل دستررسی است.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#سیاحتغرب ۱۲
زنگ حرکت زده شد، به مضمونِ «حیّ علی خیر العمل!؛ بشتابید به سوی بهترین عمل!»
توبره پشتی ها به پشت بستیم و رفتیم تا رسیدیم به جمع الطریقین (دو راهی) که راه آن ده کوره، به این متّصل می شد و سیاهان چون دود سیاه از دور نمایان شدند. از موکّل آنجا پرسیدم: ممکن است این سیاهان با ما نباشند؟
گفت: اینها صُوَر نفوس حیوانیه شماست که دارای دو قوه شهوت و غضب هستند و ممکن نیست از شما جدا شوند، ولی اینها صاحب تلوّن (رنگارنگ) هستند، سیاه خالص، سیاه و سفید و سفید خالص و اسم هایشان نیز مختلف می شود: «امّاره، لَوّامه، مطمئنّه».
اگر سفید و مطمئنّه شدند برای شما بسیار مفید است و درجات عالیه را ادراک می کنید، بلکه گاهی سَرْوَر ملائکه می شوید، و این در حقیقت نعمتی است که حقّ متعال به شما داده، ولی شما کفران نموده و آن را به صورت نقمت در آورده اید.
هر کاری کرده اید در جهان مادّی کرده اید و هر تخمی کاشته اید در آنجا کاشته اید و روییدن در این فصل بهار به اختیار شما نیست.
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید، جو ز جو
🌱 «ءَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ؟!» (واقعه/۶۴)؛ آیا آنچه را کشت می کنید شما می رویانید، یا ما می رویانیم؟!.
و هرکه می نالد، از خود می نالد نه از غیر.
سیاهان به ما رسیدند و هر کدام با سیاه خود به راه افتادیم و از هم متفرّق شدیم. یکی دو نفر با سیاهان خود عقب ماندند و یکی دو نفر جلو افتادند. من نیز با سیاه خود می رفتم.
به دامنه کوهی رسیدیم، راه باریک و پر سنگلاخ و در پایین کوه درّه عمیقی بود؛ ولی ته درّه هموار بود و من دلم می خواست از بالای کوه بروم، از جهت آنکه هوای ته درّه حبس (گرفته) بود.
سیاه به من رسید و خیال مرا تأیید کرد که علاوه بر حبسی، در ته درّه درّنده و خزنده نیز هست، و در بلندی اطراف را نیز می شود تماشا نمود.
و چون در اوایل طلبگی در جهان مادّی، طالب بلند آوازگی و تفوّق بر اَقْران (برتری گرفتن بر هم دوشان) بودیم، رو به بالای کوه رفتیم، ولی چون از قلّه کوه راه نبود، از بغل کوه می رفتیم، ولی آنجا هم راه درستی نبود.
دو سه مرتبه ریگها از زیر پاها خزید و افتادیم، دو سه زرعی رو به پایین غلتیدیم، و نزدیک بود به ته درّه بیفتیم، ولی به خارها و سنگ ها چنگ می زدیم و خود را نگاه می داشتیم، و دست و پا و پهلو همه مجروح گردید؛ خصوصاً بینی به سنگی خورد و شکست.
به سیاهک گفتم: عجب تماشا و سیاحتی نمودیم در بلندی! کاش از ته درّه رفته بودیم! سیاه به من خندید و گفت: «هر کس تکبّر کند، خداوند او را خوار و پست می کند؛ و هر کس برتری جوید خداوند دماغ او را به خاک می مالد».
اینها را خواندید و عمل نکردید، اینک:
🔺 «ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ العَزِیزُ الکَرِیمُ» (دخان/۴۹)؛ بچش، با اینکه (پیش خودت) سرافراز و گرامی هستی!
به هر سختی که بود، با بدنی مجروح و دل پردرد، خود را از آن دامنه و بیراهه خلاص نمودم، ولی بیچاره ای که در جلوی ما می رفت، از آن دامنه پرت شد و به پایین درّه افتاد و صدای ناله اش بلند بود، و سیاهش پهلویش نشسته بود و بر او می خندید. او همان جا ماند.
سخن کوتاه! بعد از مشقّات و سختی های زیاد به همواری رسیدیم و دیگر سختی و مشقّتی روی نداد، مگر خستگی و تشنگی و سوزش همان جراحت ها. و سیاهک چند مرتبه خواست مرا به مرجّحاتی (دلیل هایی) از راه بیرون کند، گوش نکردم ولو دلم می خواست و چون دید از او اطاعت نمی کنم، عقب ماند.
رسیدیم به باغی که راه هم از میان آن باغ می گذشت، دیدم چند نفری در کنار حوض نشسته اند و میوه های گوارا در جلو شان می باشد. تا مرا دیدند احترام نمودند و خواهش نشستن و میوه خوردن کردند و گفتند: ما روزه دار، از دار الغرور (دنیا) بیرون شدیم و این افطاری است که به ما داده اند، و چنان می پنداریم که تو هم از اینها حق داری، زیرا تو روزه داری را افطار داده ای.
نشستم و از آنها خوردم، تشنگی و هر درد و المی داشتم رفع شد.
پرسیدند: در این راه بر تو چه گذشت؟ گفتم: الحمدللَّه، بدی ها که گذشت و به دیدن شما رفع گردید؛ ولیکن چند نفر عقب ماندند و سیاهان آنها را نگه داشتند و مرا هم وسوسه نمودند. اخیراً گوش به حرف های سیاه ندادم و عقب ماند، امید که به من نرسد!
گفتند: چنین نیست! آنها از ما دست بردار نیستند و در این اراضی مسامحه به زبان مکر و دروغ ما را اذیّت می کنند، ولی بعدها مثل قُطّاع الطریق (راه زن ها) شاید با ما بجنگند.
گفتم: پس ما بدون اسلحه با آنها چه کنیم؟
گفتند:...
... ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#سیاحتغرب
🔘 قسمت اول
🔘 قسمت دوم
🔘 قسمت سوم
🔘 قسمت چهارم
🔘 قسمت پنجم
🔘 قسمت ششم
🔘 قسمت هفتم
🔘 قسمت هشتم
🔘 قسمت نهم
🔘 قسمت دهم
🔘 قسمت یازدهم
🔘 قسمت دوازدهم
✔️ برای مطالعه هر قسمت روی آن بزنید.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59