eitaa logo
ندای مُنْتَظَر
1.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
119 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى كجاست آنكه پيشوا و صدرنشين آفريدگان و اهل نيكوكارى و تقوى است یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک ↔️ کپی صلواتی ☑️ ارتباط با ادمین @Montazar59
مشاهده در ایتا
دانلود
وَ بِعِلْمِكَ الَّذِي أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ ※ هیچ چیز و هیچ جا از علم خداوند خالی نیست! و بزودی پرده از حقیقتِ علم، بدست آخرین نماینده‌ی خدا، و با علمی‌ترین کتاب جهان (قرآن) کنار خواهد رفت. دانلود رایگان کارگاه تفکر : media.montazer.ir/?p=23039 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
کارگاه تفکر ۴۱.mp3
12.77M
۴۱ آنچه در پادکست چهل و یکم می‌شنوید : - علم چیست ؟ - علم چگونه کشف یا تولید می‌شود؟ - انتهای علم کجاست و تا کجا امکان پیشرفت وجود دارد؟ - چرا در اهل علم نسبت به عوام، خداجویی و معنویات، بیشتر مهجور مانده است؟ منبع پادکست : جلسه ۱۸ از کارگاه تفکر 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️بعضی وقتا، گذشت و فداکاری ما برای دیگران، عینِ جنایته! منبع : جلسه ۳۹۰ از مبحث خانواده آسمانی | 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| آیه ۸۱ سوره اسراء • حق که قدرت بگیرد، حتماً باطل را می‌بلعد! 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ اگر بعد از یک اشتباه یا شکست، خودتان را مدام سرزنش می‌کنید، و یا نمی‌توانید خطاهای دیگران را فراموش نمایید؛ این 2 دقیقه را از دست ندهید! منبع :جلسه ۲ از مبحث سبک زندگی شاد | 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ آیـّــت‌الله‌أنصــــٰـار؎هَمـــــدٰانـے𑁍] □ظُهــور نــَـزدیک‌ أســـــت؛ ⇠ولے أگـــــر دُعــٰـــا بفرمــــٰـایــید۔۔۔ ↶نــَـــزدیـــــک‌تـــــر خـــــوٰاهـــــد شُـــــد!↷ ⇦چـُــــون‌ دعـــٰــآ؎ شُمـــٰــا ، خِیلــے مُـــــؤثـــــر أســـــت! ❍↲هَـــــرچہ مــےتـــــوٰانـــــید بـــــرٰا؎↡↡ ظُهـــــورِحَضـــــرت‌ دُعــٰـــا کــُـــنید...!⇉ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ـ ۳۵ به رئیس ملائکه گفتم: از لوازم دوستی، یاری کردن عاشق است معشوق خود را، به هرچه ممکن باشد ولو به زبان دعا، پس چه ایرادی به ما دارید؟ می گویید: چرا آنها[اهل بیت علیهم السلام] را دوست دارید؟ و یا اینکه چرا به لوازم دوستی عمل می نمایید؟ در این هنگام که لا جواب ماندند، گفتم: موجب این بلند پروازی های شما، همان تجرّد شماست، چنان که ما هم اگر به آن تجرّد اوّل باقی بودیم و به موادّ ترابی(خاکی) تعلّق نمی گرفتیم، چنین بودیم؛ بلکه مدّعی الوهیت هم می شدیم، چنان که صادق آل محمّدعلیهم السلام می فرمایند. ولی به طور یقین تصدیق بفرمایید که نه هر مجرّدی دانا و بالاتر از مادّی باشد. نه هرکه طَرْفِ کُلَه کج نهاد وتند نشست کلاه داری و آیین قیصری داند هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست نه هرکه سر بتراشد، قلندری داند و همین طور با ابهّت و جلال و بزرگواری - حتّی بر این فوج از ملائکه - لبّیک گویان می رفتیم، تا رسیدیم به پای کوه مرتفعی که اسم آن، «جبل رحمت» و «کوه عرفات» بود. گویا رقیقه آن سوری بود که فرموده است: 🌱 «فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُوَرٍ لَهُ بابٌ، باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَهُ وَظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ» (حدید/۱۳) 🌱 آن گاه دیواری میان آنها (مؤمنان و منافقان) زده می شود که دری دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب. افواج سابق بر ما در پای آن کوه خیمه و خر گاه زده و به انتظار نشسته اند. پس از ملاقات و نعره های «لبّیک» از همه، آن کوه را به تزلزل درآورده و خیمه ما را نیز برپا نمودند و رؤسای افواج سابقه، با ملائکه ها که دوازده نفر بودند، با من و رئیس ملائکه که رئیس فوج آخری بودیم، این چهارده نفر، در آن خیمه گاه وارد شدیم. پرسیدیم: چرا در پای این کوه ایستادید و صعود نکردید؟! گفتند: اشخاصی ظاهر شدند و ما را مانع شدند، که بر این کوه صعود نکنید، مگر معدودی. 🌱 «وَعَلَی الأعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسِیماهُمْ» (اعراف/۴۶) 🌱 و بر اعراف و بلندی ها مردانی هستند که هریک از آنان (بهشتیان و جهنّمیان) را از سیمایشان می شناسند. در این هنگام، رئیس ملائکه چاقویش دسته یافت، فرمودند: و لو شما به ادلّه مُقنِعه (قانع کننده) ما را ساکت نمودید، چون اهل استدلال نیستیم، ولی رضای حق را به این رفتار شما کشف نکرده ایم و دور نیست که توقیف شما در اینجا متعقّب به شکنجه و عذاب گردد، و ما هم در میان شما گرفتار گردیم. وی این کلمات را با رنگ پریده و بدن لرزان ادا نمود که باقی اهل مجلس را نیز به وحشت و اضطراب انداخت و من ترسیدم که اگر این راز از پرده بیرون افتد، شاید شیرازه لشکر از هم بپاشد؛ رو به رؤسای افواج نمودم و گفتم: این کمیسیون سرّی است. گفت و گوها بیرون نرود. پس از آن رو به رئیس ملائکه تبسّمی نموده و گفتم: شما چقدر ساده لوح و سبک وزن هستید که این اوهام بر شما چیره شده، برخیزید تا در اطراف و کنار و گوشه اردوگاه بگردیم، که هم تفرّجی کرده باشیم و از حالات افراد فوج اطّلاع یابیم و جغرافیای این کوه را نیز بدانیم، و هم اینکه علّت توقیف ما دراینجا معلوم گردد، تا شاید آقای رئیس از وحشت درآید وبه گمان های خود که اسم آنها را کشف گذارده، اتّکال نفرماید و باعث اضطراب دیگران نگردد. قدم زنان به خیمه ای نزدیک شدیم که مشغول اصلاح اسلحه خود بود و با زمزمه می خواند: 😭😭😭منتظران را به لب آمد نفس ای به تو فریاد، به فریاد رس و از خیمه دیگر زمزمه شنیدم: ما همه موریم، سلیمان تو باش ما همه جسمیم، بیا جان تو باش تا رسیدیم به پشت دو خیمه که از رفقای نجف من بودند و زمزمه شان به اشعار من بود. یکی می گفت: آیا شب در انتظار طلوع ماه نیست؟ و آیا شبِ من با طلوع فجر به پایان می رسد؟ و گویا دیگری جواب می داد: آری! صبح سپیده (فرج) دمیده می شود و امید است که با درخشش نور خود صاحب عصر را آشکار کند! و من از کلمه های گرم آنان مشعوف و بشّاش (بسیار خوشحال و گشاده رو) می شدم و نگاه های افتخار آمیزی بر رئیس ملائکه می نمودم، تا آنکه در گردش خود رسیدیم به روی تلّی (تپّه ای) که صد قدمی دور از اردوگاه بود، و از روی آن تلّ نظر کردیم، دیدیم سراسر افق شرق را ابر سیاه متراکمی فرا گرفته است و از آن ابر، برق و تیر شهابها، به اشکال مختلفه و حرکات متشتّته (پراکنده) چنان ریزش دارد که گویا افق یک پارچه آتش شده، و غرّش های سختی از آن ابر به گوش ما می رسید. رئیس ملائکه که نظرش به آن مأموریت واویلا افتاد، گفت: «لا حول ولا قوّه إلّا باللَّه؛ هیچ تحرّکی و نیرویی نیست مگر به خدا». گفتم: در آنجا چه خبر است؟ گفت: ... ...ادامه دارد 🌏 ندای مُنْتَظَر @montazar_59