✨﷽✨ـ
🌺 به مناسبت ایام ولادت حضرت زینب کبری سلامﷲعلیها
شفای عجیب جوان و سقوط از صحن مقدس حرم حضرت زینب (علیهاالسّلام)
💠مرحوم سید کمال الدین رقعى زمانى که مسئولیت واحد تاسیسات و برق صحن مقدس حضرت زینب (علیهاالسّلام) را به عهده داشت، براى یکى از دوستان خود چنین تعریف کرد:
روزى پسرى به نام (صاحب) مشغول چراغانى مناره هاى حرم حضرت زینب (علیهاالسّلام) براى جشن مبعث بود که از بالاى پشت بام به وسط حیاط صحن افتاد.
مردم جمع شدند و بلافاصله او را به بیمارستان عباسیه شهر شام منتقل کردند و به علت حال بسیار وخیم، او بسترى شد.
آن پسر گفت: هنگامى که روى تخت دراز کشیده بودم، ناگهان بى بى مجلله اى دست یک دختر کوچک را گرفته و آن دختر فرمود: اینجا چه مىکنى؟ برخیز و برو کارت را انجام بده و ادامه داد: عمه جان! بگو برود و کارش را انجام بدهد.
بى بى اشاره کرد: برو کارت نیمه تمام مانده.
جوان گفت: من که ترسیده بودم با همان لباس بیمارستان از روى تخت بلند شدم و فرار کردم.
در خیابان افرادى که مرا آورده بودند با تعجب از من پرسیدند: اینجا چه مى کنى؟ و چرا از بیمارستان بیرون آمدى؟ من شرح واقعه را گفتم و خلاصه این واقعه، مشهور آن زمان شهر شام شد.
📖 برگرفته از کتاب دویست داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب سلام الله علیها نوشته آقای عباس عزیزی
#حضرت_زینب سلامﷲعلیها
#کرامات
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
🌺 به مناسبت ایام ولادت حضرت زینب کبری سلامﷲعلیها
شفای عجیب جوان و سقوط از صحن مقدس حرم حضرت زینب (علیهاالسّلام)
💠مرحوم سید کمال الدین رقعى زمانى که مسئولیت واحد تاسیسات و برق صحن مقدس حضرت زینب (علیهاالسّلام) را به عهده داشت، براى یکى از دوستان خود چنین تعریف کرد:
روزى پسرى به نام (صاحب) مشغول چراغانى مناره هاى حرم حضرت زینب (علیهاالسّلام) براى جشن مبعث بود که از بالاى پشت بام به وسط حیاط صحن افتاد.
مردم جمع شدند و بلافاصله او را به بیمارستان عباسیه شهر شام منتقل کردند و به علت حال بسیار وخیم، او بسترى شد.
آن پسر گفت: هنگامى که روى تخت دراز کشیده بودم، ناگهان بى بى مجلله اى دست یک دختر کوچک را گرفته و آن دختر فرمود: اینجا چه مىکنى؟ برخیز و برو کارت را انجام بده و ادامه داد: عمه جان! بگو برود و کارش را انجام بدهد.
بى بى اشاره کرد: برو کارت نیمه تمام مانده.
جوان گفت: من که ترسیده بودم با همان لباس بیمارستان از روى تخت بلند شدم و فرار کردم.
در خیابان افرادى که مرا آورده بودند با تعجب از من پرسیدند: اینجا چه مى کنى؟ و چرا از بیمارستان بیرون آمدى؟ من شرح واقعه را گفتم و خلاصه این واقعه، مشهور آن زمان شهر شام شد.
📖 برگرفته از کتاب دویست داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب سلام الله علیها نوشته آقای عباس عزیزی
#حضرت_زینب سلامﷲعلیها
#کرامات
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59