eitaa logo
🟢توشه راه✅️
306 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
30 فایل
مطالب نابببب بروززززوعکس زیبامفهومی وودلنوشته هاووو فروشگاه !! پاسخ گویی @montazarmohbby110 ⭕جهت ثبت سفارش ☝️☝️☝️ بزن روپیوستن کانال وگم نکنی😍 https://eitaa.com/montazarr1401 https://eitaa.com/ganbrynanwamahsolatorganek لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای رئیس جمهور احتمالا کلمه امین رو اوین شنیدن چون هر کی اوین رفته داره پست میگیره ♨️شریفی زارچی به عنوان رییس کمیته‌ی علمی المپیاد جهانی هوش مصنوعی IOAI انتخاب شد ✍ایشون از حامیان سرسخت اغتشاشات و جریان براندازی و از اساتید اخراجی اخیر هست. بوی نفوذ میاد بشدت لطفا عضو بشید : Eitaa.com/efshagari57
💢رسانه های عبری: پهپادی که به اقامتگاه نتانیاهو اصابت کرد، از نوع همان پهپادی است که هفته گذشته به پایگاه تیپ گولانی اصابت کرد، این پهپاد نه قابل رهگیری است و نه شناسایی          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ https://eitaa.com/montazarr1401 لطفا عضو بشید :  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها بازمانده يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد. با بي قراری به درگاه خداوند دعا می‌كرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقيانوس چشم می‌دوخت، تا شايد نشانی از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمی‌آمد. سرآخر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه ای كوچك بسازد تا خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد. روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود. اندوهگين فرياد زد: «خدايا چگونه توانستی با من چنين كنی؟» صبح روز بعد او با صدای يك كشتی كه به جزيره نزديك می‌شد از خواب برخاست. آن کشتی می‌آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسيد: «چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟» آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، ديديم!» آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی كه بنظر می‌رسد كارها به خوبی پيش نمی‌روند، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم، زيرا خدا در كار زندگی ماست، حتی در ميان درد و رنج. دفعه آينده كه كلبه شما در حال سوختن است به ياد آورید كه آن شايد علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند. https://eitaa.com/montazarr1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 تصویر خندان نشسته روی مبل خانه‌ی ویران‌شده اش در شهر خان‌یونس در نوار غزه (در ٢٨ اردیبهشت ١۴۰۰)، در کنار تصویر شهادت او تا آخرین قطره خون، نشسته روی مبل خانه‌ای ویران‌شده (توسط تانک اسرائیلی که فقط او را هدف گرفته بود) در خط مقدم نبرد شهر رفح (در ٢۵ مهر ١۴۰٣)، 👌 حقیقتاً این کارگردانی هنری خداوند متعال است در ساختن یک اسطوره‌ی حماسه و هوش و شجاعت برای فرهنگ مقاومت، ⚡از بزرگ‌مردِ مجاهد و با ایمانی که غم و رنج جنگ را با خنده‌ی شجاعانه‌اش از بین برد، ⚡ و ارتش دشمن صهیونیست را با جنگش تا آخرین نَفَس با تکیه بر مبل تحقیر کرد، ⚡ و با همین صحنه‌ی مجروح و نشسته جنگیدنش بر روی مبل، ایستادگی در جنگ، نترسیدن از دشمن، و پوشالی بودن دشمن را به تصویر کشید. 🔻٢۶ اردیبهشت سال ١۴۰۰، اسرائیل با هدف ترور یحیی السنوار خانه او در شهر خان یونس در جنوب نوار غزه را شناسایی و بمباران می‌کند. رسانه های عبری مطمئن بودند که این ترور موفقیت آمیز بوده و ارتش اسرائیل فرمانده میدانی حماس را خنثی کرده است. اما جالب اینجاست پس از چند روز یحیی السنوار در این محل حضور پیدا کرد و با ژست خاصی روی مبل خانه‌اش عکس گرفت. این اقدام در آن زمان حرص محافل مختلف اسرائیل را درآورد و سنوار با این عکس ارتش و اطلاعات رژیم صهیونیستی را به چالش کشید. https://eitaa.com/montazarr1401
شاید آن چوب، تکه ای از عصای موسی (عليه السلام) باشد. 🔻صحنه ی لحظات پایانی یک اسطوره و ثانیه های سرافرازانه و سلحشورانه ی یک قهرمان آغشته به خاک و خون بر روی یک مبل توسط خفاش‌های سیاه دشمن ترسوی او جهانی شد. 🔻 دارم تصور می‌کنم یحیی قبل از رسیدن آن خفاش الکترونیکی وقتی خود را بر روی آن مبل نشانده تا دشمن او را زنده بدست نیاورد به چه چیزی فکر میکرده. 🔻 شاید یحیی به زخم دست خود می‌خندیده که این زخم قطعاً روح او را از کالبد خارج نخواهد کرد زیرا این زخم‌ برای پرواز پرنده بزرگی مثل او، کوچک خواهد بود. 🔻 شاید یحیی به آینده فلسطین فکر میکرده که بعد از او حتماً نسیم آزادی از مدیترانه -یا از مکه در حوالی دریای سرخ- می‌وزد و غبار و خاک را از چهره مسجد الاقصی پاک خواهد کرد. 🔻 شاید یحیی در آن لحظه به روزهای اکتبر فکر میکرده، به هجده اکتبر که از زندان آزاد شد ، به هفت اکتبر که دیوار بزرگ زندان غزه رو فرو ریخت و حالا هفده اکتبر که در حال رهایی از زندان دنیا است، درست دوازده روز مانده به شصت و سالگی ورود به زندان دنیا. او ستاره درخشان ماه اکتبر در دل تاریخ خواهد ماند. 🔻 شاید یحیی در آن لحظه به سرنوشت بزرگانی چون حضرت یحیی (عليه السلام) و حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه) فکر میکرده که این دنیا برای همه‌ی بزرگان خیلی کوچک بوده است. شاید آن لحظه دوباره زمزمه کرد: باید در مسیری که شروع کرده ایم پیش برویم یا بگذار کربلای جدیدی رخ بدهد! شاید یحیی در آن لحظه به سرنوشت حضرت موسی (عليه السلام) فکر میکرده که چقدر سختی متحمل شد تا ملت خود را آزاد سازد. شاید آن تکه چوب در دستش او را یاد عصای موسی انداخته باشد و او آرزو داشت با آن عصا ملّت خود را از چنگال فرعونیان برهاند. او در آن لحظات به چه چیزهایی فکر میکرده! نمیدانم. ولی وقتی آن خفاش، مزاحم آخرین خلوت یک اسطوره شد، یحیی آن تکه چوب رو برای نجات امتش انداخت شاید فلسطین هوای آزادی را استشمام کند. شاید آن چوب تکه ای از عصای موسی (عليه السلام) باشد و ملت ها را به حرکت درآورد تا دل به دریا بزنند . https://eitaa.com/montazarr1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه بار دیگه این خوابی که شهید زاهدی تعریف میکنه رو با دقت گوش بدیم https://eitaa.com/montazarr1401