باشد، تو نیز بر جگرم خنجری بزن
با من دم از هوای کسِ دیگری بزن. . .
پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت
روزی به آشیانهِ من هم سری بزن. . .
ای دل بهجنگِ جمعِ رقیبان شتاب کن
سرباز نیمهجان! بهصفِ لشکری بزن. . .
دردِ فراق آمد و عشق از دلم نرفت
ای روزگار ! سیلی محکمتری بزن. . !
شاید که جام بشکنم و توبهای کنم
ایمرگ! پیش از آنکه بیایی دریبزن. . .
#سجاد_سامانی
میانِ شادیِ دیدار و انتظار، یکی
همیشه قسمتِ مرد است از ایندو کار،یکی...
هزار دوست غمم را شنیده است ولی
نیامدهست بهیاری از این هزار، یکی...
بهسویت آمدهام با دو همسفر در راه
دلِ شکسته یکی، جانِ بیقرار، یکی...
تو پادشاهِ همه عالمی به تنهایی
من از میانِ گدایانِ بیشمار، یکی...
بهبامِ هیچکسی جز تو پر نخواهم زد
کهنیست مثلِ تو در خلقِ روزگار،یکی...
#سجاد_سامانی
ابری که میگذشت به آهنگِ گریه گفت؛
دنیا مکانِ ماندنِ ما نیست بگذریم...
#سجاد_سامانی
گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم..؟
بوسیدمش ز دور و چنین مستماز غرور
گر بوسه بر لبش بگذارم چهها کنم...
گفتم به قولِ خویش وفا کن، جواب داد
کی قول دادهام که بخواهم وفا کنم..؟
بیمِ فراق دارم و باید به شوقِ وصل
شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم...
اشکی نماندهاست کهجاری کنم ز چشم
جانی نماندهاست که دیگر فدا کنم...
ایعشق، منکه عقلِ خود از دست دادهام،
دیوانهام مگر که تو را هم رها کنم..؟
زاهد به ذوق آمده از شعرِ من ولی
ننگا بهمن کهذوقی از این مرحبا کنم...
#سجاد_سامانی✨
آه اگر دورانِ شیرینِ وفا خواهد گذشت
روزهای همنشینیهای ما خواهد گذشت..!
بعدِ من تنها نخواهی ماند، اما بعدِ تو
بر منِ تنها نمیدانی چهها خواهد گذشت...
عاشقانِ تازهات اهلِ کدام آبادیاند؟
عطرِ گیسوی تو اینبار ازکجا خواهد گذشت..؟
تابِ دورافتادنم از تابِ گیسوی تو نیست
کی دلِ آشفته از موی رها خواهد گذشت..؟
ای دعای عاشقان پشت و پناهت! بازگرد
بی تو کارِ دوستداران از دعا خواهد گذشت...
#سجاد_سامانی
هرکه جز من بود از دیدارمان مأیوس بود
همتم را رود اگر میداشت اقیانوس بود...
رد شدی از بینِ ما دیوانگان و مدتیست
بحثمان ایناست: آهو بود یا طاووس بود..؟
خواب دیدم دستهایم خالی از گیسوی توست
خوب شد با عطر مویت پا شدم، کابوس بود...
عطر گیسوی رهایی آمد و آزاد کرد
پادشاهی را که در زندانِ خود محبوس بود...
هرزمان از عشق پرسیدند، گفتم آه، عشق😔
خاطراتِ بیشماری پشتِ این افسوس بود...
#سجاد_سامانی
گریهام جاریست، بارانی که میبینی منم
چتر وا کن! ابرِ گریانی که میبینی منم...
بیمحابایی چنان رگبارِ تندِ نوبهار
رحم کن! گنجشکِ حیرانی که میبینی منم..!
از کماندارانِ ابروی تو کو راهِ فرار؟
صیدِ از هرسو گریزانی که میبینی منم...
کشتی و سهرابِ در خون خفته را نشناختی
بیوفا! سربازِ بیجانی که میبینی منم..!
اهلِ امروزم ولی دردی که دارم تازه نیست
شاعرِ هر کهنهدیوانی که میبینی منم..!
#سجاد_سامانی
نشست بر دلِ تو مِهر همدمی دیگر
نشست بر دلِ من گردِ ماتمی دیگر...
چه میهمانِ عزیزی، چراغ روشن کن!
که آمدهست به دیدارِ من غمی دیگر...
چرا زبان بگشایم؟ که دردهای بزرگ
به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر...
هوای پر زدنم در حصارِ دنیا نیست
مرا ببر به تماشای عالمی دیگر..!
زمانِ مردنم ای بیوفا به بالینم
فقط بیا که نگاهت کنم کمی دیگر...
#سجاد_سامانی
@montazer393
از آن گیسو
کهدر دستِ رقیبان رایگان میگشت،
اگر یک تارِ مو هم میفروشی، من خریدارم...
#سجاد_سامانی
شادمان باش ولی حالِ مرا هیچ مپرس
آنچه غم بر سرم آورد نمیدانی چیست..!
#سجاد_سامانی
بیمن خوشی، وگرنه از آنِ تو میشدم
جان میسپردم آخر و جانِ تو میشدم...
گفتم کهمُردَم از غمو گفتی بهحرف نیست!
ای کاش من حریفِ زبانِ تو میشدم...
معشوق روزگارِ غزلهای ناب! کاش
همعصرِ شاعرانِ زمانِ تو میشدم...
ای عمرِ چندروزهی دنیا! بدونِ عشق
تا کی اسیرِ سود و زیانِ تو میشدم..؟
پا بر سرم گذاشتی اکنون که آمدی
ای مرگ داشتم نگرانِ تو میشدم...
#سجاد_سامانی