eitaa logo
منتظران ظهور
562 دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
9.2هزار ویدیو
77 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | 🔻حضرت‌آیت‌العظمی‌‌خامنه‌ای: طبعاً وقتی انسان در درون، دردل، درباطن ‌با خدای‌ متعال انس‌ پیدا کرد، در ظاهر او هم اثر میگذارد و در ظاهر هم‌ اثرمیگذارد و در ظاهر هم نشان‌داده میشود. وقتی‌ حالت خشوع به انسان دسـت داد، خضوع هم به دنبال خشوع می‌آید؛ و این آن وقت در زندگی اثر میگذارد. ۱۳۹۳/۲/۱۵
📚 کنم ... مگر همه ما حضرت علی (علیه السلام) را الگوی خود قرار نداده ایم؟ ولی متأسفانه فقط به گوشه‌هایی از زندگی آن حضرت توجّه کرده ایم و هرگز به تمام زندگی آن حضرت دقّت نکرده ایم. یک روز رسول خدا (صلی علیه و آله) تصمیم گرفت که به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیه) برود و از دختر خود دیداری داشته باشد. وقتی پیامبر وارد خانه شد با چه منظره ای روبرو شد؟ او دید که حضرت علی (علیه السلام) کنار حضرت زهرا (سلام الله علیه) نشسته و با هم دارند با آسیاب دستی، گندم آسیاب می‌کنند. آن زمان که نانوایی وجود نداشت و زنان مدینه با آسیاب دستی گندم را آسیاب می‌کردند و نان می‌پختند و این کار مخصوص زنان خانه دار بود. حضرت علی (علیه السلام) را نگاه کن که چگونه در کارهای خانه، همسر خود را کمک می‌کند! من و تو هم اگر حضرت علی (علیه السلام) را الگو قرار داده ایم بایستی در کارهای خانه همسر خود را کمک کنیم تا مهر و صمیمیّت در خانه ما موج بزند. آری، حضرت علی (علیه السلام) این چنین درس محبّت و صفا را به شیعیانش می‌آموزد و درود خدا بر مردانی که آیین همسرداری را از امام مهربان خویش فرا گرفتند......... [ادامه دارد......] ✍ منطقه
🌸🍃🌼 🍃🌺 🌙 ماه که به نیمه برسد، تازه در مدینه خورشید طلوع می‌کند 🌤 علی طعم پدر بودن را با لبخند حسن چشیده و فاطمه لذت مادر بودن را با تکان دادن گهواره‌اش، این روزها هدیه‌ باران است خانه‌ علی 🎊 ما منتظران هم آمده‌ایم بر درِ خانه‌ نور. چشم‌روشنی آورده‌ایم از جنس دعای فرج! 🤲 🌷بخوان دعای فرج را، بخوان به عشقِ حَسَن... 🍃🌸🍃 💐 میلاد کریم اهل بیت، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام پیشاپیش مبارک باد. 💐 🌙
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مسابقه دعوت 3⃣1⃣قسمت سیزدهم ◻️ با توجه به آیه 110 سوره یوسف، کدام گزینه زمینه ساز یپروزی است؟ الف: تجهیزات نظامی ب: استقامت ج: دعا و تضرع 🔸🔹🔸🔹 ❇️جهت شرکت در مسابقه ✅گزینه صحیح را تا ساعت ۲۴ به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۱۱۲۲ ارسال بفرمایید. ✅به آدرس زیر مراجعه نمایید. https://fatemi.amfm.ir/mgd/ 🎁هدایا: روزانه به 10نفرکمک هزینه مشهد مقدس به مبلغ ۵ میلیون ریال اهدا خواهد شد.
✨💫✨✨💫✨ آن قدر به پهلوی فاطمه سیخونک می زدم و نق و نوق می کردم که مجبور می شد به حرفم گوش کند. فاطمه ،روی حساب بزرگ تری احساس مسئولیت داشت.سعی می کرد مجابم کند باید کار را زودتر تمام کنیم و فرصتی برای بازیگوشی نداریم؛ولی راستش زورش به من نمی رسید حریف زبانم نمی شد ،گاهی هم حریف کارهایم،شانه ی قالی را قایم می کردم ،نخ را زیر دستش می کشیدم ،نقشه را نمی خواندم؛خلاصه هر طوری بود او را همراه خودم می کردم .بعضی وقت ها می رفتیم توی حیاط و طناب بازی می کردیم. یک مرغ داشتیم که هر روز تخم می کرد می رفتم سروقتش ،تا می دیدم کسی حواسش بهم نیست ،تخم مرغ را بر می داشتم و زیر خاک قایم می کردم .خانه که خلوت می شد و مادرم می رفت خرید پیدایش می کردم و می رفتم توی مطبخ،نیمرو درست می کردم هی فاطمه را صدا می زدم،فکر می کرد دوباره رفته ام پی بازیگوشی؛می ترسید کار مردم عقب بیفتد. از همان جا داد می زدم:"نیای همه رو خودم می خورما"می توانستم تصور کنم پوفی می کند و با دودلی و ترس از روی تخته ی دار بلند می شود و می آید سمت مطبخ ،چشمش که به سفره می افتاد می نشست کنارش مثل همیشه هول کار را می زد ولی من بی خیال دنیا می گفتم بخور فقط به کسی نگی تخم مرغ رو من برداشته بودما. آقا جانمان ،بنایی می کرد .صبح زود می رفت سر ساختمان و شب خسته و کوفته بر می گشت.یادم هست که یک بار سرحال بود از جیب لباسش یک چیزی درآورد و من و فاطمه را صدا زد توی دست هر کداممان یک جفت گوشواره و یک گردن بند عین هم گذاشت ،یک توپک طلایی کوچک بود با پرپرکی های کوتاه آویزان،خیلی ذوق کردیم تا چند وقت حسابی چسبیده بودیم به کار و قالی زیر دستمان تند تند رج هایش بالا می رفت.نمی دانم شاید با مادر صلاح و مشورت کرده بودند و خواسته بودند یک جورهایی دلگرممان کنند.هر چه که بود کار خودش را کرد می نشستم پشت دار،روی تخته ی قالی بافی و سفت و سخت دل می دادیم به کار،من تند تند می خواندم لاکی پیش رفت فیروزه ای جاخواه توش چهرهای سفید جاخواه،توش بید مشکی،سفید جاخواه،چهار چین چین.... و بر می گشتم می دیدم فاطمه دستش را گرفته به گردن بند دور گردنش ،نگاهش می کند و لبخند می زند .با آرنج می زدم به پهلویش و می گفتم آهای دو تایی پقی می خندیدیم و از هول ،دست تند می کردیم ،آن قالی زودتر از بقیه از دار پایین آمد.یک کناره ی سه متری بود. به خاطر کار پدرم ،ما چندین بار در تهران و قم خانه عوض کردیم.اثاث مختصرمان ،پشتمان بود.بالاخره دفعه آخری که تهران خانه گرفتیم ،همان جا ماندگار شدیم،یک خانه حوالی میدان خراسان ،انگار آن خانه برای آقاجان آمد داشت .از آن به بعد اوضاع مالی اش خوب شد. ❤️ادامه دارد..... 💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش» 💞
👬👬👭👭 سوال مجری: بهش بگوییم چی؟ بگوییم بگو لااله الّا الله؟  حاج آقا: هیچ خدایی جز خدا نیست. همین. آن‌وقت کم‌کم برای بچه سؤال ایجاد می‌شود، خدا یعنی چی؟ اینقدر این کلمۀ خدا را در استعمال اطرافیانش می‌بیند، که حس می‌‌کند، دریافت می‌کند این خدا باید یک موجودی باشد که نمی‌بینیمش، بزرگتر از همه است، همه با احترام دارند ازش یاد می‌کنند، و وحدانیّت‌اش را هم بر آن تأکید همه دارند می‌کنند، به او یاد دادند. همین آگاهی‌ها نشست می‌کند در روح بچه، بچه هر موقع به پرسشگری رسید پرسش‌هایی می‌کند و متناسب با پرسش‌های او ما پاسخ‌هایی خواهیم داد. این کلمۀ لااله الّا الله در سنّ. سوال مجری: توحید هم باید برایش بگوییم حاج آقا حالا در کلاس پایین‌تر؟ بله بله یقیناً. یعنی کلمۀ لااله الّا الله کلمۀ توحید است. اثر عجیبی دارد وقتی شما دارید تأکید می‌کنید برای فرزندتان که هیچ خدایی جز خدا نیست. همراه با آموزش الله تبارک و تعالی، لااله را هم دارید یاد می‌دهید و این شیوۀ آموزش یک شیوۀ آموزشی است که با روح انسان کار خودش را انجام خواهد داد. ......... [ادامه دارد.........]📝 ✍
📚 خدایا، خیر دنیا و آخرت را به من بده! یادت هست که چگونه عشق زیارت امام رضا (علیه السلام) تو را به مشهد کشاند. و چون به مشهد رسیدی غسل زیارت نمودی و وضو ساخته و آرام آرام به سوی حرم حرکت کردی. وارد صحن و سرای با صفای امام رضا (علیه السلام) شدی و با نهایت ادب و تواضع پیش رفتی تا روبروی ضریح رسیدی و شروع به خواند زیارتنامه کردی: «السلام علیک یا ولی اللّه ». شاید به خاطر داری که در این زیارت نامه از خدا چه خواستی. تو از آنانی نیستی که طوطی وار، دعایی را می‌خوانند و نمی فهمند که چه گفتند! کاش همه ما وقتی دعاهای عربی را می‌خواندیم در معنای آن هم دقّت می‌کردیم که چه می‌گوییم و از خدا چه می‌خواهیم. به هر حال در آن زیارتنامه این چنین گفتی: «بار خدایا، خیر دنیا و آخرت به من کرم بفرما».‌...... ✍
🌺🌿 🌿 مولای من به عزتت سوگند، اگر مرا از درگاهت برانی، دور نخواهم شد. 📚 دعای ابوحمزه ثمالی 💐 📖 🌞
📌ارتباط كلامی را به فرزندتان یاد دهید: فرزندتان باید بیاموزد که از كلمات برای بيان احساسات منفی اش استفاده كند. به او ياد بدهيد در زمان مناسب بگويد «الان ناراحت هستم!» وقتی بتواند احساسات خود را مستقيما و مانند افراد بالغ بيان كند، شیوه "كتك زدن"به تدريج متوقف می شود و ديگر از اين روش برای فروكش كردن عصبانيت خود استفاده نمی كند. 👶
🔹با کودکان خود بازی کنید و در حین بازی مسائلی همچون: 👈عدالت، 👈رعایت نوبت، 👈پذیرشِ حق، 👈 با جنبه بودن را به آن‌ها یاد بدهید.☺️🙏