eitaa logo
منتظران ظهور
502 دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
9.2هزار ویدیو
80 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☕🍁 مبینا پکر شد و بعد از خداحافظی با آن دو بدون ذره ای توجه به عاطفه به سمت در رفت. عاطفه که واقعا حوصله اش نمی کشید از زینب خانم و مسئول حوزه خداحافظی کرد و پشت سرش به راه افتاد. مبینا کفشش را برداشت و بدون خداحافظی با بقیه ی خادمان به سمت در خروجی رفت. عاطفه که از رفتار مبینا کلافه شده بود، بعد از خداحافظی با هدیه، دنبالش به راه افتاد. از برخورد مبینا، خیلی ناراحت بود و وقصد داشت در زمان مناسب اشتباه اش را به او گوشزد کند. با صدای نسبتا بلندی مبینا را صدا زد که چند نفر از آقایان به سمتش برگشتند. زیر لب با خودش غز می زد. مبینا ست که بر می گردین نگاه می کنین؟! قدم هایش را تند تر کرد که به مبینا رسید. چادرش را به آرامی گرفت که مبینا به طرف او برگشت. با عصبانیت رو به او گفت: چیه؟ چرا بلند صدام می کنی؟ همه فهمیدن اسمم چیه! - مگه شما ها اسمتون - - مبينا! چته تو دختر؟! من هیچیم نیست. عاطفه که از عصبانیت در مرز منفجر شدن بود، سعی کرد پنج ثانیه ای نفس بگیرد و بعد شروع به حرف زدن کند. خودش می دانست اگر از عصبانیت حرفی را بگوید، حتما پشیمان خواهد شد. در واقع این زمان را به مبینا هم داده بود که به اشتباه اش فکر کند. - ببین مبینا! من چند بار بهت گفتم تا دیپلم نگیری، نمی تونی وارد حوزه بشی؟ دختر مگه حالا چی شده؟ سه سال دیگه می تونی بری. واقعا نمی فهمم چرا این طوری می کنی؟!
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 موضوع : شاخصه های محقق 💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمت‌های مجموعه کلیپ‌های مهارت‌های زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇 https://shamiim.ir/Category/List 🌼🍃 🌼🍃 🌼🍃 🌼🍃💞 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃