eitaa logo
منتظران ظهور
2.1هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
13.9هزار ویدیو
244 فایل
اطلاعات دینی و روایت ها و حدیث ها از کتاب های : *احسن الحدیث از کلام حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی * مفاتیح *قرآن کریم . کپی ازاد برای ارتباط با ادمین و نظرات:👇 @khadem_2 https://eitaa.com/joinchat/1270022221C2d661b3536
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️پشت دروازه ساعات به ما سخت گذشت... ▪️اولین روز صفر بود ؛ سفر ما را کُشت😭 🏴 ▪️بعد از چندین روز اسارت و گذر از شهرهای مختلف، به هرحال اهلبیت رسول اکرم (صلی الله) را همراه سرهای نورانی و پاک در روز اول به شام آوردند چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام شمر لعنة الله علیه را صدا زد و فرمود: «ما را از دروازه‌ای وارد کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محمل‌ها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (صلوات الله علیه) نگاه نکنند.» ▪️اما شمر ملعون کاملا بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را از دروازه ساعات [ که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند ] وارد شهر کرد، و اهل بیت عصمت علیهم السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه می‌دارند، قرار داد. ▪️در بعضی از نقل‌ها آمده است که: اهل بیت را سه روز در این دروازه نگه داشتند. 📆بنا بر روایات، اول صفر روز رسیدن اسرای کربلا به شام است. منتظران ظهور🍃🌹🍃🌹 ↙️به مابپیوندید↙️ ╭━━❀🕊❀🌼❀🍃❀━━╮ @montazer_313_mhdi ╰━━❀🍃❀🌼❀🕊❀━━╯
▪️پشت دروازه ساعات به ما سخت گذشت... ▪️اولین روز صفر بود ؛ سفر ما را کُشت😭 🏴 ▪️بعد از چندین روز اسارت و گذر از شهرهای مختلف، به هرحال اهلبیت رسول اکرم (صلی الله) را همراه سرهای نورانی و پاک در روز اول به شام آوردند چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام شمر لعنة الله علیه را صدا زد و فرمود: «ما را از دروازه‌ای وارد کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محمل‌ها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (صلوات الله علیه) نگاه نکنند.» ▪️اما شمر ملعون کاملا بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را از دروازه ساعات [ که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند ] وارد شهر کرد، و اهل بیت عصمت علیهم السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه می‌دارند، قرار داد. ▪️در بعضی از نقل‌ها آمده است که: اهل بیت را سه روز در این دروازه نگه داشتند. 📆بنا بر روایات، اول صفر روز رسیدن اسرای کربلا به شام است. منتظران ظهور🍃🌹🍃🌹 ↙️به مابپیوندید↙️ ╭━━❀🕊❀🌼❀🍃❀━━╮ @montazer_313_mhdi ╰━━❀🍃❀🌼❀🕊❀━━╯
⭕️ ورود کاروان اسرا به دمشق (قسمت دوم) 💠از سهل بن سعد ساعدی روایت شده که می‌گفت: «در راه بیت المقدس به شام رسیدم. همه مردم شهر در حال جشن و شادی بودند. مردی را دیدم که سری که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا (ص) بود بر نیزه داشت. از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بی محمل سوار بود.» 🔺خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی؟» گفت: «سکینه دختر حسین (علیه السلام)» گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟» گفت: «ای سهل اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما کنار ببرند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نگاه کنند.» 🔹سهل می‌گوید: «من خود را به حامل آن سر شریف رساندم و گفتم: «آیا برای تو ممکن است که برای حاجتی که من به تو دارم چهار صد دینار بگیری و حاجت مرا بپذیری؟» گفت: «حاجتت چیست؟» گفتم: «این سرها را جلوتر و دور از این زنان ببر.» آن مرد پذیرفت و پول‌ها را گرفت و آن سر را از زنان اهل حرم دور کرد.»
⭕️ ورود کاروان اسرا به دمشق (قسمت سوم) 🔻شیخ عباس قمی می‌نویسد: «اسرای کربلا را پس از ورود به دمشق در پله‌کان مسجد نگه داشتند، پیرمردی از اهل شام نزد اسرا آمد و گفت: حمد، خدا را که شما را کشت و نابود کرد و آشوب را خاموش کرد... 🔹چون سخنش تمام شد، امام سجاد (علیه‌السّلام) به او فرمود: قرآن خدا را خوانده‌ای. گفت: آری. فرمود: این آیه را خوانده‌ای: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی؛ (بگو من بر اجر رسالتم چیزی از شما جز مودت و دوستی با اهل بیتم و خویشانم نمی‌خواهم)»؟ گفت: آری. فرمود: ما خویشان پیامبریم... ♦️سپس حضرت فرمود: این آیه را خوانده‌ای: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ (خداوند می‌خواهد رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاکیزه گرداند)»؟ گفت: بله خوانده‌ام. حضرت فرمود: اهل بیت ما هستیم... مرد شامی دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا من از دشمنان آل محمد و کشندگان آنان بیزاری می‌جویم».