4_5803414309195218983.mp3
3.62M
✨#نماز 43
✍ نه تنها دعای سبک شمارنده نماز...
به اجابت نمی رسه،
بلکه دعای دیگران هم در حقش مستجاب نمیشه.
🔻و از او در روز قیامت؛
حساب سختی خواهند کشید
#استاد شجاعی 🎤
🍃
🦋🍃
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
4_5803414309195218984.mp3
3.42M
✨#نماز 44
✍امام صادق خبر داده؛
به والله قســم، ممکنه کسی پنجاه سال نماز بخونه ویک رکعتش هم قبول نشه.
🔻آیا از این سخت تــر، مصیبتی هست؟
👈چه کنیم از خاسرین درنماز نباشیم؟
#استاد شجاعی
🍃
🦋🍃 https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ممنون از حضور گرم و سراسر مهر شما سروران عزیز🌺🍃
لطفاً دوستانتان رادعوت کنید.🌺🍃
سپاسگزارم
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
سفر پر ماجرا 20.mp3
6.33M
#سفر_پرماجرا ۲۰
فشار قبر
فشار خانه ای تنگ وخاکی نیست!
✅قبر ما، نَفس ماست.
همین نَفسی که پُراز فشارهایی
مثل تکبر، زودرنجی، پرخاشگری، حسادت، کینه و...است.
این فشارُ میشه درمان کنیا
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
khanevade asemani 92 02 05_191(1).mp3
6.77M
#شيطان_شناسی ۲۰
آنچه خواهید شنید؛
✍دلشوره...
نمی ذاره شما در زندگی تون،احساس آرامش کنید.
❣چجوری، بعضی ها،
اصلا دلشوره ندارند؟
و همیشه، آرام و شادند....
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
3831542716.mp3
12.86M
#مهارتهای_کلامی ۲۰
« وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ.
هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ.» سوره قلم / ۱۰ و ۱۱
✘ قرآن بیزار است از:
زیاد قسم خوردن، بیوزنی و بیهودگی کلام، عیبجویی و استخراج ضعف از دیگران، طعنه و تحقیر، خبر بردن از جایی به جای دیگر ....
و توصیه میکند؛
ازاطراف این انسانها حتماً پراکنده شوید...
🔥نکند خودمان اینگونه باشیم!
#استاد_شجاعی 🎤
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌹 منتظران ظهور 🌹
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۸) 🔵جاده های انحرافی ☑️سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت 19)
🔵قطعه آتش
☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند.
⚡️ با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد.
🌹در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟
نیک جواب داد:
افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند.
🍃نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد....
❄️پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت..
🌼نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود.
⁉️پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
✅دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
🔥آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
🔥همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان آنها زده شده بود و میسوختند.
☄اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
🍂عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود.
🍂گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
🍂برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
💥آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
🔵گذرگاه مرصاد
♦️براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
♻️آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
❎بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.
🌀عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
🔆هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
🌷نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
✍ادامه دارد..
🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴🌻🌴