🔰میثم تمار در مکتب امیرالمومنین علیه السلام
🔸میثم پس از آزادی از شاگردان و اصحاب خاص امام علی(ع) گشت و بدین ترتیب دریچه قلبش به روی معارف علوی گشوده شد و جان تشنهاش از زلال علوم علوی سیراب و با اسرار و رازهای نهانی امام آشنا گشت. از این رو، او حامل علمی شد که بجز فرشتگان مقرب، یا پیغمبر مرسل یابندهای که خداوند قلب او را با ایمان امتحان کرده، حامل آن نبودند.
🔹میثم صاحب سرّ علی و محرم راز او و در خلوت و جلوت انیس امام بود و با روح خدایی او آشنا بود و علم اجل و منایا و بلایا را میدانست و او در نزد حضرت علی(ع) همانند سلمان در نزد پیامبر(ص)بود.
▫️خدمات میثم
🔸میثم یکی از فقیهترین و عالمترین اصحاب حضرت علی میباشد. او علم تفسیر قرآن، علم غیب، علم حدیث را در مکتب علی(ع) فرا گرفت و در زمینههای مختلف به جهان اسلام خدماتی ارائه نمود.
▫️علم تفسیر و تأویل قرآن
🔹میثم ایرانی الاصل و یکی از بزرگترین مفسران جهان اسلام میباشد که این علم را از علی(ع) آموخت، به حدی میثم در تنزیل، تفسیر و تأویل قرآن متبحر بود، که ابن عباس مفسر و شاگرد علی(ع) که تفسیرش اعجاب همگان را برمیانگیخت، وقتی در پای تفسیر و تأویل قرآن میثم نشست، دستور داد قلم و کاغذ برایش بیاورند تا سخنان میثم را درباره قرآن بنویسد.
▫️شهادت میثم
🔸میثم در سال ۶۰ ق. آخرین سفر را به مدینه رفت. و با رسول خدا وداع نمود. پس از بازگشت به کوفه به دستور ابن زیاد دستگیر و زندانی شد. او را بر همان درختی دار زدند که حضرت علی(ع) خبرش را به او داده بود و نحوه شهادتش را گفته بود، میثم همراه نه نفر دیگر در یک روز به دار کشیده شد ولی محل دارهای آنان متفاوت بود و چنانکه علی(ع) بدو فرموده بود، چوبه دار میثم از دیگران کوتاهتر و نزدیک منزلش بود، سه روز پس از شهادت میثم، دوستانش جسد مبارکش را دفن و بعدها برایش مقبرهای بنا کردند که امروز در نزدیکی کوفه مشهور است.
📗ارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۲۳، و شرح ابن ابی الحدید، ج ۲، ص۲۹۱.
#میثم_تمار
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
10.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصلا میشنوی صدامو
اصلا میبینی گریههامو
بیا دونهدونه بشمارم غمامو
#8_روز تا #محرم🏴
#اللهم_ارزقنا_زیارت_الکربلا🌺
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ !
khotbe ghadir part10.mp3
1.81M
خوانش #خطبه_غدیر پیامبر اکرم
#ترجمه_فارسی
0⃣1️⃣🔶بخش دهم: حلال و حرام ، واجبات و محرمات
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
khotbe ghadir part11.mp3
2.07M
خوانش #خطبه_غدیر پیامبر اکرم
#ترجمه_فارسی
1️⃣1️⃣🔶بخش یازدهم (پایانی): بیعت گرفتن رسمی
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
1_390500043.pdf
825.7K
🔸نسخه #pdf
خطبه غدیر پیامبر اکرم(ص)
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
به نام خدا
به نام خداوند عاشق و عاشق آفرین ، همانا «عشق» مرحمتی ست از جانب خدا و از وجود نورانی حق در جان ما آدمیان به ودیعه گذاشته شده، باشد که آن را با هوسی دنیایی در هم نیامیزیم و عاشقانه زندگی کنیم و عاشقانه به جوار خدا پر کشیم و «عشق» سه حرف است که بی شک حرف «ع» آن از نام مولای عرشیان و فرشیان، امیر مومنان علی بن ابیطالب علیه السلام به عاریت گرفته شده و حرف«ش» آن از شهدا و اولاد علی می آید و حرف «ق» آن اشاره به قیامتی دارد که مهر علی و اولادش در جان ما به پا می کند...
پس عشق است یک کلام
علی و اولاد او....والسلام
داستان«ماهِ آفتاب سوخته»
قسمت اول🎬:
دو مرد ژنده پوش در تاریکی شب با شتاب به پیش می رفتند و گاهی از شدت شتاب به هم تنه می زدند که یکی از آنها گفت: آرام تر حرکت کن، نترس به شام این جشن می رسی!
دیگری که نگاهش به جلوی پایش بود که مبادا قلوه سنگی باعث زمین خوردنش بشود گفت: هعی...از شانس من باشد که تا برسیم می گویند غذا تمام شده، آخر این جشن چندین شب است که در مدینه برقرار است و من باید همین شب آخر متوجه شوم؟! و بعد دستش را بالا برد و محکم بر شانه های مردهمراهش فرود اورد و گفت: واقعا بی معرفتی کردی، تو می دانستی و چند شب رفتی و خوردی و بردی و مرا فقط شب آخر خبر کردی!
مرد که انگار از ضربه دست رفیقش بین شانه هایش میسوخت، دستی به پشتش کشید و گفت: حالا کار بدی انجام دادم که امشب خبرت کردم؟ حقا که تو بی معرفتی، جای تشکرت هست؟!! در ثانی، من فکر می کردم تو خودت میدانی، دیشب متوجه شدم که حضور نداری و به دنبالت بیغوله های مدینه را گشتم تا پیدایت کنم و از آخرین سور و سفره این جشن محروم نشوی..
مرد دیگر، نفسش را به آرامی بیرون داد انگار از حرکتش پشیمان شده بود و آهسته گفت: حالا این میهمانی باشکوه و اینهمه بذل و بخشش و خرج و غذا برای چیست.
همراهش شانه ای بالا انداخت و گفت: چمیدانم، صاحب این خانه یکی از ثروتمندان عرب است که به تازگی اسلام آورده و گویا خلیفهٔ دوم امارت یکی از قبیله های شام را به او واگذار کرده ، شاید به همین خاطر است که سور و مهمانی برای نیازمندان راه انداخته و در همین حین از پیچ کوچه پیچیدند و مشعل های فراوان روبه رو و جمعیتی که ظرف به دست در صف ایستاده بودند تا غذایشان را بگیرند در پیش چشم آن مرد قرار گرفت و او کاسهٔ سفالین دستش را محکم تر گرفت و ادامه داد: چکار داری برای چه چنین سخاوتمند شده و میهمانی میدهد، تو برو غذایی خوشمزه بگیر و نوش جان کن و با زدن این حرف هر دو شروع به دویدن کردند تا خود را به صف غذا برسانند
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺