5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏝بگو پس کی رسد پایان
زمان غیبت تو...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
-1693376768_-360038152.mp3
2.63M
🚨ویژه
▪️چگونه دهه ی اول محرم را بگذرانیم؟
🔸عارف بزرگ آیت الله حق شناس(رحمه الله علیه)
✨تا انتها حتما گوش دهید
انتشار با زمزمه صلوات به نیت سلامتی وتعجیل در امر فرج حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه شریف هدیه به ارواح علمای ربانی و والدینشان 🌿
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
14.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 در دهۀ اولِ ماه محرم، درهایی از عاشورای حقیقی به روی ما باز میشود.
#استاد_میرباقری
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
3436894487.mp3
7.43M
#راضی_به_رضای_تو ۱۱
به هدف های کوچک، راضی نشـو !
درغیراینصورت،
با همون چیزهای کوچیک، آرامشت رو از دست میدی !
💎 باید باور کنی، تو خیلی گرونی...
خودت رو ارزون نفروش!
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
داستان«ماه آفتاب سوخته» #قسمت_دهم🎬: امام از اتاقش بیرون آمد، با طمأنینه جواب سلام همه را داد و فرمو
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_یازدهم🎬:
مروان بن حکم و ولید همچنان مشغول منازعه بودند و مروان دندانی بهم سایید گفت: اگر حرف مرا گوش نکنی و آنچه را که گفتم انجام ندهی سخت پشیمان میشوی
ولید می خواست جوابی محکم به مروان بدهد که حسین بن علی علیه السلام وارد شد و سلام کرد.
ولید از جا برخواست و با لبخند جواب سلام ایشان را داد و مروان با خشم و کینه هر دو نفر پیش رو را مینگرید
حسین علیه السلام که متوجه مشاجره مروان و ولید شده بود رو به ولید نمود و فرمود: خداوند کار امیر را راست گرداند، صلاح بهتر از فساد و پیوند، بهتر از خشونت وکینه جویی ست، اینک گاه آن رسیده که با هم گرد آیید و سپاس خدایی را که میان شما الفت ایجاد کرد.
آن دو به هم نگاهی کردند و دراین باره جوابی به امام ندادند.
سکوت بر جمع حاکم شد که حسین علیه السلام به سخن درآمد و فرمود: آیا از معاویه خبری ندارید؟ گویا بیمار بوده و بیماریش به درازا کشیده..
ولید فرصت را غنیمت دانست و گفت: اباعبدالله ، او هم طعم مرگ را چشیده و این نامه امیرالمومنین یزید است و شما را برای بیعت فراخوانده ام، گویا مردم هم او را به امیری برگزیده اند.
حسین نگاهی به هر دو نفر که منتظر پاسخ ایشان بودند، نمود و فرمود: کسی چون من پنهانی بیعت نمی کند، من دوست دارم که بیعتم آشکارا و در حضور مردم باشد، چون فردا فرا رسید و مردم را فراخواندی، مرا نیز دعوت کن تا کار یکجا صورت گیرد.
ولید سری تکان داد و گفت: اباعبدالله، گفتی و نیک گفتی، من هم انتظار همین پاسخ را از جانب شما داشتم، پس به برکت خداوند بازگرد تا انکه فردا همراه مردم نزد من بیایی.
مروان که اینچنین دید بار دیگر دندانی بهم سایید و گفت: یا امیر اگر حسین این ساعت از تو جدا شود، هرگز با یزید بیعت نخواهد کرد و تو بر او و دوستداران او چیره نخواهی شد، پس حسین را هم اینک نزد خود زندانی کن و اجازه رفتن نده تا بیعت کند و اگر از بیعت سرباز زد، گردنش را بزن.
حسین علیه السلام رو به مروان کرد و فرمود:نفرین بر تو ای پسر کبود چشم، آیا به کشتن من فرمان می دهی؟! به خدا سوگند که دروغ می گویی، به خدا سوگند هر کدام از مردم چنین آرزویی کنند، پیش از این زمین را با خونش آبیاری می کنم و اگر راست می گویی دوباره تکرار کن و آرزوی زدن گردن مرا بکن..
انگاه حسین علیه السلام رو به ولید نمود و فرمود: ما خاندان پیامبر صل الله علیه واله، گنجینه رسالت و جایگاه آمد و شد فرشتگان و محل رحمتیم ، خداوند به وسیله ما دنیا را گشود و این دنیا با ما هم پایان می یابد. یزید مردی ست فاسق و شراب خور، نفْس های محترم را می کشد و فسق آشکارا می سازد، بدان! کسی چون من با چون اویی بیعت نمی کند، ولی ما و شما شب را به صبح می آوریم و در آینده ای نزدیک میبینیم و می بینید که کدام یک از ما بر خلافت شایسته تر است....
در این هنگام...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺