29.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 سخنرانی آتشین جناب آقای دکتر حسن عباسی روی آنتن زنده شبکه استانی مازندران.
دوستان عزیزوانقلابی که دوست دارید بدانید دشمن واقعی اسلام چه کسانی هستند ؟به دقت به سخنان حق طلبانه این مردانقلابی گوش داده ودرنشرآن کوتاهی نکنید.یاعلی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 نقش پیادهروی اربعین در افزایش ایمان
🔸 چرا افراد در پیادهروی اربعین دچار تحول ویژه میشوند؟
✅ علیرضا پناهیان
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥🔥📡جنگ جهانی عظیم درآستانه ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔹💠🔸 مروری بر اعمال عصر جمعه 🔸💠🔹
1⃣ صلوات ضراب اصفهانی
2⃣ دعای غیبت
3⃣ صد مرتبه سوره قدر
4⃣ صلواتی جهت دفع بلا در عصر جمعه
5⃣ دلیل دلگیرهای عصرهای جمعه
6⃣ دعای سمات
7⃣ زمان استجابت دعا در عصر جمعه
🔹🔸💠🔸🔹💠🔹🔸
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🔰 متن قطعه ی انتخاب:
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست (۱)
آنجا جز آنکه سر بسپارند چاره نیست
دعوت گرفته یار و نوشته "من الغریب"
وقت سفر رسیده ببین حری یا حبیب
هرجا دو راهی است هر آیینه کربلاست
خود را ببین دوباره که آیینه کربلاست
مردی هنوز چشم به راه جواب ماست
یک کربلا مقابل هر انتخاب ماست
تصمیم حر در اول هنگامه روشن است
تکلیف کربلا و امان نامه روشن است
با عشق اوست هر که به جایی رسیده است
خیلی حسین زحمت ما را کشیده است
در خودم گم شده ام، آه بگو راه کجاست
خسته ام از شب پر ابر، بگو ماه کجاست
در پی دوست به کوی دگران میگردم
یار در خانه و من گرد جهان میگردم
ای خوش آنها که دمی لایق دیدار شدند
که به خال لبت ای دوست گرفتار شدند
دل پر زخم زمین گفته کسی میآید
زده فریاد که فریاد رسی میآید
ساقی از عهد و قراری ازلی برگشته
پسر فاطمه با تیغ علی برگشته
میرسد منتقم خون خدا بسم الله
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
بعد قد قامت مهدی چه نمازی بشود
دل و دلدار عجب راز و نیازی بشود
ترجمه قسمت عربی:
یا زهرا به خدا هرگز مهدی را فراموش نمیکنیم
یا زهرا به خدا هرگز مهدی را فراموش نمیکنیم
حسین
ادامه قسمت فارسی:
در چای روضه عکس رخ یار دیده ایم
در اربعین طلیعه ی دیدار دیده ایم
ای شمس عالمی که قمر شد فدایی ات
هر کربلا رسیده نشد کربلایی ات
با چشم بسته هر کسی آمد به جانبت
معلوم نیست در چه صفی رفت عاقبت
کشتند عابدان زر آیین تو را حسین
با نام شرع و مصلحت و دین تو را حسین
اشباحی از حقیقت مردند کوفیان
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
ای کشته ی فتاده به هامون حسین ما
ای صید دست و پا زده بر خون حسین ما
(۱). راه بی کناره: راه بدون شانه و استراحتگاه کنار جاده ( در راه بدون کناره، امکان توقف و استراحت وجود ندارد)
🏷 #امام_زمان_عج #اربعین #کربلا
زیارت اربعین، آرزوی شهدا.mp3
7.04M
🔴 دعا برای فرج در غروب روز جمعه در ساعت استجابت دعا
🔵 حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
🌕 من از پیغمبر شنیدم که فرمودند در روز جمعه ساعتی است که هر کس آن را مراقبت کند و در آن لحظه دعا کند دعایش مستجاب میشود و آن زمانی است که نیمی از خورشید غروب کرده باشد.
📚 معانی الاخبار ص ۳۹۹
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهم مهم مهم👆👆👆😭😭😭
🔴 دیگه خبری از آرامش نیست، آماده باشید ...
💬 امام خامنهای
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🇮🇷🏴
راضی به رضای تو_33.mp3
10.63M
#راضی_به_رضای_تو ۳۳
خیلی وقتها هست که بخاطر بیماری، مشکلات جسمی، فشارهای ناشی از جهاد،
نمیتونیم مثل بقیه عبادت کنیم...
مسجد بریم... زیارت بریم...
اینجور وقت ها چه باید کرد؟
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌹 منتظران ظهور 🌹
داستان«ماه آفتاب سوخته» #قسمت_چهلم🎬: حربن یزید به شهادت میرسد آنهم در حالی که فوجی از لشکر عمرسعد را
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_چهل_یکم🎬:
مجمع و سه تن از دوستانش که از کوفه خود را به امام رسانده اند پیش می آیند و از مولا اذن میدان میگیرند، امام برای آنها دعا می کند و اجازه جنگ میدهد.
ناگهان چهار شیر دلاور کربلا به یک باره به سپاه عمر سعد حمله می کنند، سپاهیان ترسیده اند و هرکدام به طرفی فرار میکنند تا در کمند این شیران گرفتار نشوند، نظم سپاه عمر سعد بهم می خورد،مجمع و دوستانش هر کدام به جناحی از سپاه عمر سعد حمله میکنند، عده ای را درو می کنند و به عقب سپاه میرسند بار دیگر با هم از عقب سپاه حمله می کنند و باز هم تعداد زیادی را سرنگون می نمایند.
عمر سعد که مثل کفتاری عصبانی شده و چشم از آنان برنمیدارد،نقشه ای میکشد و به سپاه میگوید، دایره وار این چهار نفر را محاصره کنید
لشکر عمر سعد بسیج می شوند برای از نفس انداختن چهار جوانمرد کربلا
آنان را دوره میکنند و مجمع و دوستانش شجاعانه میجنگند و وقتی حلقه محاصره تنگ میشود،ندای«یامحمد» که گویی رمز عملیات کربلاست سر میدهند با بلند شدن فریاد یامحمد، عباس،علمدار کربلا چون طوفان به پیش میرود، گویی عباس نیست و حیدرکرار به میدان آمده، لشکریان تا چشمشان به قامت یل کربلا می افتد،پا پس میکشند و حلقهٔ محاصره شکسته میشود.
مجمع و دوستانش که گویی عشق دیدن حسین آنها را از میدان رزم بیرون کشیده، با تنی پر از زخم به دیدار یار می روند و گلی از گوشهٔ جمال آن ماه دلارای تشنه لب میچینند و دوباره به میدان باز میگردند و آنقدر میکشند تا بالاخره کشته میشوند.
مجمع و دوستانش که کشته میشوند، خون نافع بن هلال به جوش می آید ، این مرد میدان تیر اندازی های سخت، در حالیکه رجز می خواند، تیر در چله کمان میگذارد وقلب دشمن را نشانه می رود و تعدادی را به خاک و خون میکشد، اومی غرد و پیش میرود و سپاهیان از مقابلش میگریزند، عمر سعد که خوب نافع را میشناسد و میداند که همراه سپاه او به کربلا آمده و سپس به کاروان حسین پیوسته، دستور میدهد که هیچ کس به تنهایی به جنگ یاران حسین نرود و به جای تن به تن حمله کردن ،دسته جمعی حمله میکنند.
دشمنان دور نافع بن هلال را میگیرند و آنقدر زخم به او میزنند که هر دوبازویش قطع میشود و تیر انداز بدون بازو را اسیر میکنند، شمر تا چشمش به نافع می افتد فریاد میزند که او را بکشید، چرا که به حسین پیوسته،اما با اینکه نافع بازویی در بدن ندارد، هیچ کس جرات کشتن او را ندارد که سرانجام شمر خنجر می کشد و نافع ملکوتی میشود و حسین هم تنهاتر از قبل میشود ...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌿🖤🌿🖤🌿🖤🌿🖤
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_چهل_دوم 🎬:
نافع که کشته شد، انگار سپاه عمر سعد جانی تازه گرفت و همانجا که امام ایستاده بود را نشانه گرفتند و با هم حمله کردند تا شاید با کشتن امام، جنگ خاتمه یابد.
مسلم بن عوسجه پیرمردی هشتاد ساله که چونان جوانان شمشیر میزد، متوجه هدف شوم دشمن شد و همانطور که رجز می خواند: «من شیر قبیلهٔ بنی اسد هستم » به قلب دشمن زد، همه او را میشناختند، زمانی ایشان در رکاب پیامبر صلی الله علیه واله مشق جنگ میکرد و انگار اینک و اینجا می خواست درس پس بدهد و به پیامبر که از ملکوت نظاره گر او بود بگوید: به خدا مسلم بن عوسجه به محمد ایمان آورد و تا آخرین نفس از دین محمد دفاع کرد.
لشکر کوفه که هنرنمایی مسلم بن عوسجه را دید، دسته جمعی به او حمله کردند، گرد و غباری غلیظ همه جا را گرفته، معلوم نیست چه بر سر مسلم آمده، امام به همراه حبیب به قلب گرد و غبار میروند تا از مسلم حمایت کنند.
رباب که می بیند تمام هستی اش به قلب دشمن زده، قلب در سینه اش فشرده میشود، هراسان از جای برمیخیزد و کمی جلوتر میرود و سرا پا چشم میشود تا قامت مولایش را ببیند.
گرد و غبار می خوابد و همگان سر مسلم بن عوسجه را روی دامان امام میبینند...
حبیب که زخم های تن مسلم را می بیند و میداند که عنقریب ملکوتی می شود، به او میگوید: ای دوست قدیمی آیا وصیتی داری که برایت انجام دهم؟!
مسلم تمام نیروی خود را جمع میکند و با سر انگشت امام را نشان می دهد و میگوید: تمام وصیتم حسین است، نگذار مولایم غریب و بی یاور بماند..
اشک از چشمان حبیب سرازیر می شود و میگوید: به خدای کعبه قسم می خورم که جانم را فدای جان نازنینش کنم و مسلم آرام در آغوش حسین جان می دهد.
عابس با دیدن صحنه کشته شدن مسلم و شنیدن وصیتش خون جوانمردی در رگهایش به جوش می آید، عابس همان کسی ست که پیغام مسلم را از کوفه برای مولایش آورده و به حسین گره خورده و اینک میل آن دارد که در این وادی دلبری کند، پس خدمت امام میرسد و میگوید: مولای من! در این ارض خاکی هیچ کس را به اندازه شما دوست ندارم، کاش چیزی عزیزتر از جانم داشتم و آن را فدایتان میکردم،پس اجازه دهید این جان ناقابل را فدایی وجود نازنینتان نمایم.
امام با نگاه و لبخند مهربانش اذن میدان به او میدهد و برایش دعا می کند.
عابس به قلب سپاه میزند و در یک لحظه عده ای را به درک واصل میکند، ربیع که از دیر زمانی همرزم او بوده و اینک در لشکر عمر سعد است و خوب جنگاوری عابس را میداند ،فریاد میزند: او عابس است، به نبرد با او نروید، به خدا قسم هر کس با عابس بجنگد، کشته خواهد شد.
پس رنگ از رخ سپاهیان میپرد ، عابس هل من مبارز میطلبد و هیچ کس، یارای مبارزه با او نیست.
عمر سعد که حقارت سپاهش را میبیند فریاد میزند: خاک بر سرتان، جرات رودر رویی و جنگیدن با او را ندارید، حداقل محاصره اش و او را سنگباران کنید.
عابس با شنیدن این حرف عمر سعد، لباس رزم از تن بیرون می آورد و به کناری می اندازد و فریاد میزند: اکنون به جنگ من بیایید
اما کسی جلو نمی آید و عابس به سوی سپاه کوفه حمله می کند و عده زیادی را به خاک سیاه می نشاند، به یک باره سپاه او را محاصره میکند و از راه دور باران سنگ و تیر باریدن میگیرد و عابس در حالیکه خون از بند بند وجودش میتراود به دیدار محبوب و معبود خود می شتابد..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🖤🌿🖤🌿🖤🌿🖤