🌸🍃🌸🍃
#فضايل_اميرالمومنين
#حيدر_كرار
در جنگ خيبر پیامبر اکرم(ص) پس از اینکه چند فرمانده برای گشایش قلعه خیبر تعیین نمودند و همه آنها بدون اینکه موفقیتی به دست آورند عقب نشینی کردند،
رو به مردم فرمودند:
«فردا مردى همانند خودم را به سوی ایشان [یهود خیبر] مىفرستم که هم او؛ خدا و رسولش را دوست مىدارد، و هم خدا و رسولش او را دوست مىدارند. او حمله كنندهاى بىگریز (کرار غیر فرار) است، و باز نگردد تا آنکه خدا فتح و پیروزى را به وى ارزانى دارد».
پیامبر اسلام پیش از اعزام، نوید فتح و پیروزى داد، پس یاران آنحضرت در پى این کلام [براى آنکه انتخاب شوند] گردن کشیدند،
و چون فردا شد، رسول خدا(ص) على را فراخوانده و به سوی یهودیان خیبر فرستاد،
پس على(ع) را بدین فضیلت برگزید و او را «حیدر کرّار»
«حمله کنندهاى بىگریز» نامید.
#تحف_العقول_ترجمه_جعفري_ص٣٤١
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
انسان شناسی ۲۳۴.mp3
10.45M
#انسان_شناسی ۲۳۴
#آیتالله_مشکینی
#استاد_شجاعی
شما میتوانید فرد بسیار باهوشی باشید،
شاید جزو نخبگان و نوابغ علمی باشید،
✗ولی این دلیلی برای اینکه شما "فرد عاقلی" باشید نیست!
✦ انسانهای عاقل، ویژگیهای بارزی دارند که قرآن، تمام آنها را معرفی کرده است.
بعد از شنیدن این پادکست،
میزان عقلانیتمان را در واقعیت، بهتر تخمین خواهیم زد
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌸🍃🌸🍃
#داستان_پندآموز
ابراهیم ادهم سر در بیابان نهاده بود و از شهر دور میشد. ناگاه، چندین سرباز پادشاه به او نزدیک شدند، امیر لشگر از ابراهیم پرسید، آبادی کجاست؟
ادهم قبرستان را نشان داد. امیر گمان کرد او را مسخره کرده، با شلاقی چند بر کمر و سر او زد و او را زیر شلاق به آبادی آورد.
مردم چون این حالت را دیدند، نزد امیر آمده و گفتند، او عارف نامی ابراهیم ادهم است. چرا میزنی؟ مگر نمیدانی او تخت پادشاهی رها کرده است و اگر مانده بود، سرلشگر هزاران سربازی چون تو بود؟!!
امیر ناراحت شد و از اسب پایین آمده و به دست و پای ادهم افتاد. ادهم گفت: من دروغ نگفتم، در نظر من جای اصلی که باید به فکر آباد کردن آن باشیم آن دنیاست و تمام زیباییهای خلقت در زیر آن خاک هست. من گورستان را نشانت دادم که فکر گورستان باش.
امیر پرسید، وقتی که تو را میزدم تو زیر زبان چه میگفتی؟ ادهم گفت: تو را دعا میکردم و میگفتم، خدایا این جوان با شلاق ناحق که به دست تو مرا میزند، گناهان مرا در این دنیا مجازات و مکافات میکند و با این کارش مرا به بهشت میبرد.
سزای کسی که مرا به بهشت میبرد، رفتن به جهنم نیست. برای تو دعا و اسغفار میکردم که گناهی بر تو ننویسند.
#تذكرة_الاوليا_باب_ابراهيم_ادهم_ص٥٢
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🚨تحریم که شدیم، تحلیل کردند به خاطر دشمنی تان با آمریکا است.
اما وقتی امریکا از برجام خارج شد 👇
🖋نوشتند: به خاطر حمله شما به سفارت عربستان بود!
🤨 از آب انتظار مزه نداریم
👈رئیسی بدون برجام، تحریم رابی اثرکرد،
گفتند: پولش رو که نمیتونید بیارید چه فایده!
🤨پولها که آزاد شد، گفتند: همه رو دادید فلسطین!
✅به همت دانشمندان جوانمان واکسن ساختیم , توییت زدند: آب مقطره....
📌واکسن را با پیگیری شهید رئیسی وارد کردیم ،
🤨نوشتند: چینیه به درد نمیخوره!
👈با عربستان جنگ دیپلماتیک داشتیم، فریادزدند: دیپلماسی بلد نیستید.
👈با عربستان ارتباط برقرار کردیم، ناگهان گفتند: چی شد از شعارهای انقلاب عقب نشینی کردید؟!
🧐هیاتها رونق گرفت، نوشتند: عزا بسه مردم نیاز به شادی دارند.
😳جشن شادی چند کیلومتری غدیر برگزار شد، گفتند: امارات ماهواره فرستاده هوا شما ایستگاه صلواتی می زنید.
🛰ماهواره فرستادیم هوا، ناجوانمردانه گفتند: وقتی مردم تو اجاره خونه ماندهاند، ماهواره چه فایده داره......
🛠با چین قرارداد ساخت مسکن و با روسیه قرارداد همکاری بلندمدت نوشتیم، در تحلیل نوشتند: کشور رو فروختید به چین و روسیه.
‼️روسیه اسلحه از ما خرید: گفتند در جنگ اوکراین دخالت کردید!
❌اعلام بی طرفی کردیم: گفتند از اسرائیل ترسیدید.
⛔️اسرائیل رو بزنیم: مقصر مائیم،چون چوب کردیم لانه زنبور....
😉نزنیم میگن: ایران ترسید.
بر مرده دلان پند مده ، خویش میازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
👊هرگز با آدم بیشعور و نادان ، بحث و جدل نکن ، چون او چیزی برای از دست دادن ندارد....
#اگر_دین_ندارید_آزاده_باشید
امام حسین علیه السلام💔
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دولتی با این حجم از فساد چطور نماینده اش بدون خجالت از مردم کاندید میشه ؟
🔹اگر سرنوشت مملکت براتون مهمه اینو پخش کنید تا برای عده ای ظلم های دولت اصلاحات یادآوری بشه...
#نشر_حداکثری_دهید
✅ #منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑جلیلی: رئیسجمهور بعدی حتی یک روز هم فرصت تاخیر ندارد
به اتکای سالها بررسی و آمادگی از همان فردای انتخابات کار را با تصمیمات نقطهزن، راهبردی و اولویتدار شروع میکنیم نه با تصمیمات نمایشی.
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برگبرنده خدا برای #ریاستجمهوری ایران
♨️ ۲مسئول ایران که آبرومند ۲عالَم شدند!
⁉️ محبوبترین سیاستمدار ایران چه شخصی است؟
#سیدالشهدای_خدمت
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌸🍃🌸🍃
#یک_عده_مسخره_کننده
یک عده همیشه بودند و هستند و تا قیامت خواهند بود که در حال مسخره کردن دین هستند !
خیال نکنید اینها تازه پا به دنیا گذاشته اند یا در جغرافیای خاصی زندگی میکردند؟!
هیچ پیامبری نیامد مگر آنها مسخره اش کردند: ما یاتیهم من رسول الا کانوا بهم یستهزئون ...
نوح کشتی میساخت و آنها مسخره میکردند:
كُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ
کنار پیامبر اسلام هم رد میشدند و مسخره اش میکردند و میگفتند : این همونیه که خدا فرستاده !!؟ : «و اِذا رَاَوكَ اِن يَتَّخِذونَكَ اِلاّ هُزُوًا اَهذا الَّذى بَعَثَ اللّهُ رَسولا»
پیامبر صلوات الله علیه معجزه می آورد و آنها مسخره میکردند: «واِذا رَاَوا ءايَةً يَستَسخِرون»
پیامبر آیه میخواند و آنها مسخره میکردند:
و قَد نَزَّلَ عَلَيكُم فِى الكِتبِ اَن اِذا سَمِعتُم ءايتِ اللّهِ يُكفَرُ بِها و يُستَهزَاُ بِها
مسلمانان نماز میخواندند و آنها مسخره میکردند :
اذا نادَيتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا»
تمام عمر مسخره میکنند اما به محض اینکه وارد قبر شوند ، حسرت عجیبی خواهند خورد که چرا مسخره کردم : ياحَسرَتى عَلى ما فَرَّطتُ فى جَنبِ اللّهِ و اِن كُنتُ لَمِنَ الساّخِرين
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹حرف آخر مادر شهـید رئیسی در وداع آخر با فرزندش:
شما راهش رو ادامه بدید💔
چشم مادر جان
به بغض فرو خورده این مادررییس جمهور شهیدم قسم
کسی انتخاب می کنم که ادامه دهنده واقعی ره ریس جمهور شهدم باشه 🇮🇷
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
به کی رای بدیم ⁉️
🔻شخصی از امام صادق (ع) پرسید:
بین دو حاکم در تردیدم؟
🔶امام فرمود: عادل،صادق،فقیه و باتقواترین را انتخاب کن.
🔻شخص :اگر به تشخیص نرسیدم؟
🔶امام فرمود: ببین افراد متدین به کدام مایلند.
🔻شخص گفت: اگر نفهمیدم؟
🔶امام فرمودند: بنگر مخالفان آیین ما کدام را بیشتر می پسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر، آنها را خشمگین میکند، او را برگزین.
منبع : اصول کافی جلد 1ص 68
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
💐📚💐ثانیه های مهدوی🌺🌺🍃🍃
🖋🎙مطالب ناب درمسیربصیرت افزایی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
امام زمان 064.mp3
5.56M
✍️دعا میکنی و اجابت نمیشود!
فریاد میزنی و صدایت به آسمان نمیرسد!
دست می گشایی وبه دامان کسی گیر نمیکند!
هشدار❗️
ازچشمانش که بیفتی؛
ازچشم آسمان نیز خواهی افتاد
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌸🍃🌸🍃
#اعتماد_به_خداوند
خداوند در کنار ماست در همه وقایعی که روی می دهد، لطف و رحمت الهی نهفته است. ببنش ما محدود است. نمی توانیم آن چه را که پیش روی ما قرار دارد، مشاهده کنیم. خداوند آن چه را که برای ما خوب است می بیند و به آن آگاه است.
ما مخلوق "او" هستیم. عشق او به یکایک ما بیش از مهر مادر به یگانه فرزندش است. به خدا توکل کنید، آنگاه هرگز دچار اندوه نخواهید شد.
اعتماد به خدا به معنای دانستن چراها نیست. خداوند سراسر عشق، خرد و فرزانگیست.
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
خانواده آسمانی 58.mp3
12.19M
#خانواده_آسمانی ۵۸
#استاد_شجاعی
#استاد_میرباقری
چرا بعضی، محبت اهل بیت علیهمالسلام، و توسل را شرک میدانند؟
و شیعیان آنرا، اساس و نظام دین میدانند؟
✖️مرز ایندو تفکر کجاست؟
✖️و آیا واقعاً محبت اهل بیت علیهمالسلام میتواند به شِرک بینجامد؟
#شرح_لاالهالاالله
#قرب_به_اهل_بیت علیهمالسلام
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
«شاهزاده ای در خدمت»
قسمت :اول
به نام خالق یکتا
«ولایة علی بن ابیطالب حصنی، فمن دخل حصنی، امن من عذابی»
همانا ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، قلعه و حصاری ست محکم و هرکس که وارد این قلعه شود ، از عذاب الهی محفوظ است، خداوندا بپذیر تا از تکبیر گویان درگاه ربوبیت باشم و قبول فرما تا از سلام گویان ساحت مطهر اولین امام و ولیّ بلافصل پیامبرت باشم
آغاز:
قصر در سکوتی عجیب فرو رفته بود و هراز گاهی صدای چکه ای که بر مایع درون محفظه می چکید ، سکوت فضای حاکم را میشکست...
دستان لرزان دختر ، آخرین ماده هم در مایع پیش رویش انداخت و سپس ،تکه ای فلز بی ارزش را درون آن انداخت، چند دقیقه با هیجان به تماشا نشست ، اندک اندک رنگ فلز به زردی گرایید و دخترک با چشمان زیبایش خیره به فلزی که داشت به طلا تبدیل میشد، ذوق زده دستانش را بهم زد و همانطور که با حرکتی دایره وار دور خود می گشت ،صدایش بلند شد : موفق شدم....من موفق شدم ...بالاخره تعلیمات استاد و خواندن کتابهای مختلف اثر کرد ....من توانستم.....
در همین حین ، صدای قیژ درب بزرگ کارگاه خبر از ورود کسی میداد و او می دانست که کسی غیر از آمیشا نمی تواند باشد.
دخترک با ذوق و هیجان خود را به دختر سیه چرده جلوی درب رساند و همانطور که دستان او را در دست گرفته بود به طرف ظرفی که شاهکارش در آن قرار داشت برد و گفت : بیا آمیشا....بیا جلوتر ....ببین چه کرده ام...
آمیشا که سراسیمه بود ، با خضوع دستان خانمش را آرام نوازش کرد وگفت : شاهزاده خانم...مادرتان...مادرتان از مراسم برگشته و سخت از دست شما عصبانی ست....
قصر را به دنبالتان زیر و رو کرده ، گمانم فهمیده اینجا حضور دارید.
خیلی خشمگین است و من تا دیدم به این سمت می آید ، خودم را زودتر به شما رساندم که اگر می خواهید جایی پنهان شوید تا شاهبانو آرام گیرد ، خبرتان کنم.
دخترک ، بوسه ای محکم از گونهٔ این کنیزک مهربانش گرفت و گفت : ممنون آمیشا، اما امروز آنقدر خوشحالم که نمی خواهم پنهان شوم ، حرفهای تیز مادرم را هر چه باشد به جان می خرم...
آمیشا خودش را کنار کشید وگفت : پس اجازه دهید شاهبانو نبیند که مرا بغل کرده اید ، می دانید که ایشان حساس هستند و دوست ندارند رابطهٔ شما با کنیزکان اینچنین صمیمی باشد و اگر ببیند ،منِ بینوا را سخت مجازات خواهد کرد...
شاهزاده خانم سری به نشانه تایید تکان داد و خود را به کنار شاهکارش کشانید....
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
«شاهزاده ای در خدمت»
قسمت دوم 🎬:
ملکه قصر ،در حالیکه بلند بلند ،دخترش را صدا میزد به پیش آمد، دخترک فی الفور خود را به مادر رسانید و بدون اینکه اجازه دهد او لب به گلایه بگشاید بوسه ای به گونه اش زد و گفت : سلام مادر ، نمی دانی دخترت چه شاهکاری کرده ، بیا ....بیا ببین....
ملکه که کلاً غافلگیر شده بود ، انگار یادش رفت برای چه آمده ،با او همراه شد و نزدیک ظرف حاوی مایع و طلای دست ساز او شد.
دخترک با شوق و ذوق ،شروع به تعریف از کارش کرد و وقتی حرفش تمام شد ، سکوت اختیار کرد و به چهرهٔ مادرش خیره شد تا تاثیر کلامش را ببیند.
مادرش آهی کشید و در حالیکه به سمت دیگر اتاق میرفت ،کنار صندوقی بزرگ و چوبین ایستاد ، درب صندوق را به زحمت بالا داد و دستش را داخل صندوق برد و مشتش را که پر از جواهرات گرانبها و درخشان بود ،بیرون آورد و همانطور که مشتش را جلوی پای دخترش ،بر زمین خالی می کرد گفت : بفرما، اینهمه طلا و زمرد و یاقوت ، هرچه که بخواهی و هر چه اراده کنی در چشم بهم زدنی برایت فراهم می شود ، تو را چه به کیمیا و کیمیاگری...تو حتی التفاتی به این زیورالات فریبنده که آرزوی هر دختری ست نمی کنی و با اشاره به سر تا پای او ادامه داد : کو گردنبدی بر گردنت ؟کجاست گوشواره و حلقهٔ زیبای دماغت ؟خلخالی هم به دستها و پاهایت نمی بینم ، اصلا چیزی که نشان دهد تو شاهزاده خانم این سرزمین هستی در وجود تو آشکار نیست ، اصلاً بگو بدانم ، اینهمه زبان های مختلف یاد گرفتی و سر در کتبی که از هر طرف دنیا به دستمان رسید کردی ،به کجا رسیدی؟ می خواستی کیمیاگر شوی؟؟ حال که شدی...دیگر چه در سرت میگذرد؟؟
دخترک آهی کشید و گفت : نه مادر، اشتباه نکن ، من اگر زبان های اقوام مختلف را یاد گرفتم وکتابهای فراوان می خوانم نه برای این بود که کیمیا گر شوم ،بلکه طبیعتم اینطور است، دوست دارم سر از واقعیت های این دنیا درآورم ، دوست دارم هر رازی را کشف کنم و دربارهٔ هر چیزی اطلاعات کسب کنم.
ملکه همانطور که خیره به صندوق پر از طلا بود، آه بلندی کشید و گفت : بدان که هرگز نخواهی توانست به خواسته ات برسی و ناگهان در یک حرکت روی پاشنه پایش چرخید و روبروی دخترش ایستاد و همانطور که با انگشت تلنگری بر شانهٔ او میزد ادامه داد : تویی که رسم بندگی کردن و عبادت خدایان نمی دانی و در روز شکر گزاری از خدایان خود را به کیمیاگری مشغول کردی و اصلاً التفاتی به این موضوع حیاتی ننمودی ، محال است به هدفت برسی چون توجه خدایان را از خود برداشته ای و با لحنی محکم تر ادامه داد : تو.....تو.....شاهزادهٔ این سرزمین هستی...باید هم اینک به نزد خدایان برویم و از گناهانت توبه نمایی...
دخترک سرش را پایین انداخت و همانطور که خیره بود ،به انگشترها و مرواریدهای غلتانی که مادرش بر زمین ریخته بود، گفت : مادر، من این زیور الات را دوست ندارم ،چون معتقدم ،زیبایی باید از خود انسان و فطرتش باشد ، زیبایی که با آویزان کردن این ابزارات بوجود می آید پشیزی نمی ارزد...
اما برای شرکت در مراسم هم باید بگویم ، انسان جایی پا میگذارد که به آن اعتقاد قلبی داشته باشد ، من از پرستیدن سنگ و چوب و ستاره و خورشید و گاو و....که خود اختیاری از خود ندارند و واضح است آنها هم خلقت آفریدگاری دیگرند بیزارم.....من تا با قلبم به چیزی اعتقاد نیاورم ،هرگز به سوی آن نمیروم و در هیچ مراسمی هم شرکت نخواهم کرد....
ناگاه ملکه ، چون اسپند روی آتش به سمت دخترکش یورش آورد و....
ادامه دارد....
🖍به قلم :ط_حسینی
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c