#مناظره_اول
#انتخابات ۱۴۰۳
این بیشتر میزگردِ خطی بود تا مناظره. نه سبب افزایش مشارکت میشود و نه باعث جابجایی معدل کسی در جدول نطرسنجیها میگردد.
خب طبیعی است. وقتی همه به بیان کلیات پرداخته و حرف جدیدی نسبت به گفتگوهای شبهای قبل نداشتند، تهش میشود همین که ملاحظه کردید.
بنظرم👇
🔺 #قاضی_زاده هاشمی نسبت به بقیه خیلی بهتر بود و با فاصله قابل توجه از بقیه سرتر ظاهر شد. البته این قوی ظاهر شدن مختص امشب نیست. کلا هر چه از او در این شبها دیدیم، همین بوده. از حق و انصاف نباید گذشت.
🔺🔺#قالیباف و #جلیلی همان حرفهای شبهای قبل، بدون هیچ تغییر و هیجانی، ارائه دادند و بقیه اش به لبخند و باید و نباید گذشت. اصلا این دو عالیجناب در فضای مناظره نبودند. مثل معلمانی که جلسه رفع اشکال و مرور درس در شبهای امتحان برای شاگردانشان میگذارند، آمدند و رفتند.
🔺#زاکانی بد نبود اما مشخص بود که دیگر آن زاکانی شر و شور دورههای قبل نیست. قشنگ میشد خط ترمزش را در بعضی حرفهایش حس کرد. بااحتیاط بیشتری به طرف بقیه حرکت میکرد. در پوزیشن و حس و حالش چندان نمیشد پوششی بودن و نهایتا انصراف به نفع کسی را حس کرد.
🔺#پورمحمدی که امشب دیدیم، در قواره پورمحمدی که شبهای قبل به ما نشان داد نبود. فکر میکردیم دستش خیلی پرتر از این حرفها باشد. نصف حرفهایش در همین جلسه تکراری بود وگرنه کلیات حرفهایش را در تراز بالاتر در شبهای گذشته دیده بودیم.
🔺اما #پزشکیان آنقدر ضعیف وارد شد که حتی در روخوانی متن هایی که برایش نوشته بودند مشکل جدی داشت. هرجا برگههایش را زمین میگذاشت و چشم در چشم با مردم میشد، از بقیه (حتی از قاضیزاده هاشمی) هم اثرگذارتر میشد. اما در کل معلوم است که چیزی در چنته ندارد و استعداد دوره شدن توسط عوامل دولتهای اصلاحاتی را دارد.
امیدوارم شبهای آینده، شاهد مناظرات قویتر و چالشیتر باشیم تا هم تکلیف مردم روشن شود و هم باعث افزایش میزان مشارکت گردد.
✍ #حدادپور_جهرمی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
E07_mixdown.mp3
4.66M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ
ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷
#قانون_جذب
#استاد_شجاعی
نیت بزرگ داشتن یعنی خیر خواهی!
آدم حسود، کینه ای، بدبین، زودرنج، عصبی و بی عاطفه نمی تونه نیت های بزرگ بکنه..❌
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
#گپ_روز
#موضوع_روز : «به دنیا آمدیم همین را بفهمیم : همین»
✍️ نزدیک به یکساعت است که دارم برای موضوع #گپ_روز فکر میکنم!
و برخلاف همهی روزها هیچ موضوعی برای نوشتن نیافتم.
دیدم بهتر است همین «نشدن» را بنویسم :
«بسم الله الرحمن الرحیم»
• باید بگذارند که بنویسی !
• باید فکرت را بکار بیندازند که بنویسی!
• باید بار بدهند به کلمات که از جانِ تو بیرون بیاید!
• باید توان بدهند به دستانت که بنگارند!
• باید اشتیاق بدهند به دیگران تا آنرا بخوانند!
• باید ...
✘ امروز ندادند ....
ولی همین اتفاق، به #موضوع_روز کاملاً مرتبط است.
ما هم «همه»ایم ! و هم «هیچ»ایم.
❤️ | با او همهایم ... و بیاو هیچ |
به دنیا آمدیم همین را بفهمیم : همین
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
#قرب_به_اهل_بیت۱
عشق به معصوم، عشقِ واسطه است!
کم کم انسان را به «عشق خدا» میرساند.
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
قرب به اهل بیت ۱.mp3
15.66M
❤️وقتی با خدا میشه مستقیم ارتباط گرفت، چه لزومی به ارتباط با معصومین هست؟
آیا این شرک نیست ؟
مجموعه #قرب_به_اهل_بیت ۱
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویر میرحسین موسوی، و زهرا رهنورد در ستاد انتخاباتی پزشکیان!!!!!😒
#دختران_انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکات روانشناختی
نام استاد: مجتبی تمسکی
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
کاش
خنثیکردنِنفسراهم
یادمانمیدادید... :)💔
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
13.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مداحی ویژه و در اوج بصیرتِ حسین طاهری با محوریت انتخابات
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
نامزدی که در هر نوبت
۱. برای شرح برنامههایش زمان کم میآورْد؛
۲. نامزد یا مقامی را تخریب یا تحقیر نکرد؛
۳. بیان سالم و کارشناسانه داشت؛
۴. امیدوار و امیدآفرین سخن گفت،
#سعید_جلیلی بود!
انسان شناسی ۲۳۸.mp3
11.5M
#انسان_شناسی ۲۳۸
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_فرحزاد
💢عملها ممکن است خالص باشند،
قبول هم شوند!
اما ماندگار نباشند!
سه مهارت در وجود انسان، لازم است،
که باعث ماندگاری #عمل او میشود!
بدون این سه مهارت، عملها نمیمانند.
※ در این پادکست دومین و سومین مهارت را میآموزیم.
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
شاهزاده ای در خدمت قسمت یازدهم 🎬: سرباز جوان خود را به شتر نزدیک تر کرد و صدایش را کمی بلند نمود تا
شاهزاده ای در خدمت
قسمت دوازدهم 🎬:
سرباز جوان ، از اینکه باعث شده بود اندکی ذهن دخترک اسیر را از اسارت و غم دوری از دیار و خانواده ،منحرف سازد ، خوشحال شروع به سخن گفتن نمود : ابوتراب ،لقب مردی ست که اولین نفر به پیامبر اسلام ، ایمان آورد ، او برای محمد صل الله علیه واله همچون برادر است و در تمام روزهای سخت تبلیغ و رسالت ، در کنار پیامبر بوده است ،ایشان هم اینک داماد رسول الله است و پدر نوه های آخرین پیامبر خدا...
دخترک که از شنیدن وصف این بزرگ مرد سر ذوق آمده بود گفت : نامش...نامش چیست و آن اعجاز که گفتی چه بود؟
مرد جوان که انگار در رؤیای آن دوران سخت و نفس گیر فرو رفته بود شروع به گفتن داستانی کرد که بر همگان آشکار بود : نام او علی ست پسر ابیطالب ،پسر عمو و داماد پیامبر ، یاران پیامبر روایت می کنند آن زمان که حضرت رسول علناً تبلیغ دین مبین اسلام را می کردند ، کافران مکه تصمیم گرفتند که به نحوی ،پیامبر را بکشند و با نقشه ای دقیق و حساب شده پیشرفتند.
طبق نقشهٔ آنها از هر قبیله یک نفر انتخاب می شد و گروهی تشکیل می دادند و این گروه با هم به منزل رسول الله حمله می کردند و هریک ضربتی بر ایشان میزدند تا او را به خیال خودشان بکشند و اگر احیانا قوم و قبیلهٔ محمد برای خونخواهی قیام می کردند ، در توان آنان نبود تا با کل قبایل مکه بجنگند، نقشه حساب شده و دقیق بود و تنها چیزی را که به حساب نیاورده بودند ، کمک پروردگار بلندمرتبه محمد به او بود...
خداوند حضرت جبرئیل را که فرشتهٔ وحی است به سوی پیامبر می فرستد و ایشان را از تصمیم ناجوانمردانه و وحشیانهٔ کافران مطلع می نماید و به او دستور می دهد تا کسی را جای خود در خانه و دربستر خود بخواباند و شبانه از مکه خارج شود.
و برای محمد چه کسی یار و مددکار و دلسوزتر از علی؟!
پیامبر موضوع را با علی در میان می گذارد و از او خواست تا به جای خودش در بستر بخوابد و کافران از آن حضرت غافل بمانند و او بتواند با استفاده از این فرصت مناسب ،از مکه بیرون رود و در جایی امن مخفی شود و سپس به یثرب برود.
علی که شیرمرد عرب است و کسی همتایش پیدا نمی شود، اسدالله است در دین ، با کمال خرسندی پذیرفت که جانش را سپر جان پیامبر کند.
شب هنگام ، پیامبر به سلامت از مکه بیرون میرود و کافران با شمشیرهای آخته بر بستر پیامبر یورش بردند و تا رو انداز را از صورت او کنار زدند ، دیدند که اینجا علی خفته نه محمد و براستی که محمد جان علی است و علی جان پیمبر...
و خداوند در همان شب به پاس فداکاری ابوتراب از آسمان آیه ای در شأن او نازل نمود ، آیه ای که به آیه «لیلة المبیت» معروف شده...
دخترک که مدتی اسیر حبشیان بود ، آشنایی دوری با اسلام پیدا کرده بود و میدانست مسلمانان کتابی دارند به اسم قرآن که آیه آیه اش از طرف پروردگار بر پیامبرش نازل می شود ، گفت : براستی در بین مردان عرب ،چنین بزرگ مردان و دلاورانی وجود دارد؟ و به درستی خداوند در کتاب خود برای او آیه ای آورده؟
ادامه دارد....
🖍به قلم :ط_حسینی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
شاهزاده ای در خدمت
قسمت سیزدهم🎬:
مرد جوان بادی به غبغب انداخت ، و انگار در شیرینی کارهای آن دلاورمرد شریک بوده ، گفت : بلی...براستی که در مدح علی از آسمان آیه نازل شده تا کور شود هرآنکه نتواند دید...و آیات دیگری در مسائل دیگر که کم کم و به نوبت برایتان خواهم گفت تا این راه دراز برایمان کوتاه شود و بانو آزرده خاطر از رنج سفر نشوند...
حال که متعجب شدی برای ابوتراب آیه نازل شده ، بگذار واقعه ای دیگر را برایت بگویم که بدانی منزلت اسدالله چقدر بالاست...
میمونه که غرق داستان شیرین ، مرد ناشناس اما همدلِ همسفرش شده بود گفت : چه واقعه ای از ستایش پروردگار بالاتر؟!
مرد جوان لبخندی زد وگفت : شاید بالاتر از ستایش خداوند نباشد ، اما شنیدنش برای ما بسیار شگفت انگیز بود.
راستش خودم از زبان ابوتراب شنیدم که می فرمود: آن زمان که در مکه بودیم و مسلمانان تحت آزار و شکنجهٔ کافران بودند و ما قدرت مقابله با آنان را نداشتیم ،پیامبر مرا خواست و به من فرمود: یا علی! وقتی اهالی مکه به خواب رفتند، برای انجام کاری مهم و پنهانی به کعبه می رویم ، آن شب پس از اطمینان از بی خبری و غفلت مشرکان ما دو نفر به مسجدالحرام آمدیم و داخل کعبه شدیم، پیامبر به من دستور داد تا بنشینم ، آنگاه پای مبارکشان را بر دوش من نهاد تا آن حضرت را بلند کنم و یکی از بت ها را که بلندترینشان بود ، سرنگون کند، اما پیامبر دید مرا توان آن نیست تا حضرت را بالا ببرم، پیامبر از دوش من فرود آمد و به من فرمود: پای خود را بر دوش من بگذار تا تو را بلند کنم، من امر آن حضرت را اطاعت کردم ، وقتی پیامبر برخاست آنقدر بالا رفتم که به نظرم رسید اگر بخواهم به افق آسمان هم برسم ، می توانم.
به فراز کعبه رسیدم و صورتکی از بت به رنگ زرد و از جنس مس دیدم، بت را فرو افکندم و وقتی بت مسین بر زمین سرنگون شد، مثل شیشه ای شکست و خُرد شد.
بلی شاهزاده خانم ، ابوتراب پا به روی شانهٔ محمد، فرستاده خدا گذاشته...شانه ای که جای دست خدا بر آن است ، آنزمان که پیامبر به معراج رفت و دست لطف و عنایت خداوند بر سر پیامبرش کشیده شد و براستی هیچ کس جز علی چنین سزاوار بزرگی و عظمت نیست..
میمونه که انگار عشق علی...ندیده و نشناخته در دلش فوران کرده بود گفت : می خواهم از محمد بدانم و از علی....از اولِ اول...آیا می شود؟
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
💐📚💐ثانیه های مهدوی🌺🌺🍃🍃
🖋🎙مطالب ناب درمسیربصیرت افزایی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c