eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
9.8هزار ویدیو
303 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن با ذکر صلوات و دعای فرج ، حلال است🙏🏻 ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این ویدئو را ببینید؛ شاید یکی از علل حضور این هفته آقا در نمازجمعه این باشد: 🎙 آقا خاطره حضورشان در جبهه را می‌گویند. 🔹 امام اجازه حضور به جبهه را نمی‌دهند ولی آقا دلیلی می‌آورند و امام می‌پذیرند. 🔸می‌گویند در یک مقطع زمانی چند بار شکست خوردیم. به این نتیجه رسیدم که علت شکست ما در جبهه این است که نیروی بسیجی مومن ما قوت قلب ندارد و آن جور که باید بجنگد نمی‌جنگد. 🔺 آیا نیروی بسیجی مومن امروز، در جهاد تبیین، آن‌طور که باید نمی‌جنگد و ما در جنگ ترکیبی امروز، آن‌طور که باید فعالیت نکرده‌ایم؟ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی رابطه 💖 قسمت بیست وسوم بچه ها حواستون کجاست! من فکر کردم ما اینجوری نیستیم! ا
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی رابطه 💖 قسمت بیست و چهارم فاطمه نگاهی به ساعت کرد و معترضانه گفت: ببخشید بچه ها نمیخوام فکر کنید خیلی خشکم ولی ما نیومدیم اینجا رابطه ی فیثاغورس رو حل کنیم یا با استدلال به تفکر محض برسیم! یا دنبال حل تفرقه و ایجاد اتحاد باشیم! مثلا البته ظاهرا مثلا اینا برای ما حله! من وقتم رو گذاشتم تا این گروهی که اینجا جمع شده یه کاری کنه تا جلوی چند تا آسیب رو بگیره تا بگه به جز آسیب شاید از همین فضا خیلی فایده ها بشه رسوند بعد ما نشستیم اینجا داریم تسلسل وار دور خودمون دور میزنیم! از ریاضی میگیم! از فلسفه میگیم! از شعر میگیم! حتی از خدا میگیم ولی کاری نمی کنیم! نمی خوام ناراحتتون کنم ولی من شاید توی خیلی چیزها گیر داشته باشم! ولی به اندازه ی تخصصم نه بدون تخصص! به اندازه ای که وکیل اون خانمی بودم که شوهرش با زن متاهل دیگه ای رابطه ایجاد کرده بود و خیلی راحت خیانت! می تونم حرف بزنم بگم آقا! خانم! ته این رابطه ها خصوصا توی فضای مجازي زندگیتون متفرق میشه! من دلم برای اون دختر نوووجون و جوونی که تمام زندگیش شده این گوشی و تمام رویاش خلاصه میشه چت با یه پسر فضای مجازی که واقعا هم معلوم نیست اصلا پسر باشه یا نه! مجرد باشه یا نه میسوزه! و تمام عشق و دلبستگیش رو داره خرج کسی میکنه که ندیدتش و شاید هرگز نبینتش و اگر هم بتونه ببینه تمام اون آرزوها با یه رابطه آتیش بگیره و از همونی هم هست نابودش کنه! متوجه اید بچه ها! من توی این روابط دنبال رابطه ی استدلالی نمی گردم! دنبال رابطه ی فیثاغورس نیستم! من اینجا اومدم که به یه رابطه پایان بدم تا یه رابطه ی درست توی زندگی واقعی خراب نشه! یه دختر جووون بدبخت نشه! یه زن دل آشوب نشه! یه مرد ذهنش درگیر نشه! من حوصله ی شعر ندارم! من دلم بیشتر از شعر، شعور میخواد... من دنبال اینم طبق قانون عقل دل عاشق بشه! نه طبق قانون عشق عقل مجنون... من توی دادگاه هر روز با عاشق هایی روبه رو میشم که روزی هزار بار آرزو میکنند کاش عاشق نبودند! کاش شعر بلد نبودند! کاش کمی فقط کمی عاقل بودند... همه ی بچه ها ساکت شدند... فضای سنگینی در اتاق حاکم شده بود.... نفس عمیقی کشیدم و گفتم: درست میگی فاطمه! بعضی وقتها اینقدر درگیر جزئیات میشیم که از اصل غافل می مونیم! ترجیح میدم بقیه ی حرفهامون بمونه بعد از اولین فعالیت تا حرفی برای گفتن باشه نه شعار دادن! دو هفته ای یک بار جلسه میزاریم تا از روند کار اطلاع پیدا کنیم! فقط حواستون به خودتون و خط قرمزها باشه همین! صلواتی بفرستین.... صدای صلوات که بلند شد همزمان بچه ها هر کدوم مشغول چادر سر کردن شدن و جمع و جور کردن وسایل، برعکس همیشه که جلساتمون با شوخی و خنده تموم میشد ایندفعه پر از سکوت و ابهام از هم خداحافظی کردیم... ذهنم درگیر حرفهای فاطمه بود..‌ حق داشت مثل من بیشتر اوقات کسانی را میدید که از این فضا ضربه هایی رو خوردن که به سختی میشد ترمیمش کرد! حرفهای مریم هم تلنگر خوبی بود احساس میکردم لازمه ی کار در فضای مجازیست! ثریا نور امید بود چون خودش از همین مسیر برگشته بود و حالا پر از انگیزه برای برگرداندن امثال خودش! یلدا قوی تر از آنچه فکر میکردم ظاهر شد با حرفهاش کمی دردی که آن مادری که دختر هم سن و سالی شبیه یلدا رو داشت اما به خطا رفته بود و غمش روی دلم سنگینی میکرد را مرهم میشد! ندا هم که نمک بچه هاست و انگیزه یی برای زمان های سخت! رفتار مهدیه کمی نیاز به چکش کاری داشت... اینها تمام افکاری بود تا رسیدن من به خانه... در اولین فرصتم یک برنامه ی منظم و داری مرزهای مشخص برای احسان چیدم تا وسط این اقیانوس بیکران غرق نشه! اما در عین حال بتونه از فوایدش هم استفاده کنه، مطمئن بودم با برنامه ریزی و داشتن مرز و خطوط آسیب دیدن ها به حداقل میرسه هر چند که صد درصد نیست ولی این احتمال توی دنیای واقعی هم صد درصد نیست و علاوه بر برنامه ریزی عقلایی و تلاش و نظارت و همراهی، توکل باید کرد... دو هفته برای من با تمام فراز و نشیب های همیشگیش گذشت... مصمم تر از قبل منتظر دیدن بچه ها بودم هر روز که مراجعه کننده ای را که درگیر آسیب های این فضا و نه فقط رابطه ها شده بود میدیدم، انگیزه ام برای کار کردن در این فضا دو چندان میشد تا به خواب غفلت رفته در این فضا رو بیدار کنم... تصمیم گرفتم برای این جلسه از نسرین هم بخواهم که بیاید بدون شک تجربه اش راهگشا بود.... نویسنده: سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی رابطه 💖 قسمت بیست وپنجم جمع بچه ها جمع بود اما کمی متفاوت تر از دفعه ی قبل! خیلی رسمی جلسه شروع شد... این بار مریم آروم نشسته بود و قبل از جلسه به من گفته بود که امروز خیلی نمی تونه صحبت کنه! وقتی پرسیدم چی شده گفت حالا بعدا برات توضیح میدم! بسم اللهی گفتم و از فاطمه خواستم شروع کنه خیلی جدی بلند شد و رفت سمت تخته شروع کرد..‌. اولین جمله ای که نوشت: مژگان کیست!؟ بعد با همون حالت نگاهمون کرد و گفت بچه ها مژگان رو می شناسید؟؟! نگاههای متعجب بچه ها بهم گره خورد و در نهایت جواب واضح نه بود! سرش رو تکون داد و گفت: البته طبیعیه نشناسید اما من براتون میگم مژگان کیه! مژگان دختر هفده، هجده ساله ی بود که مثل خیلی ها کلی آرزو داشت... عضو یک خانواده ی معمولی بود. از تمام حواشی دنیا تنها حاشیه های کتاب های درسیش بود که ذهنش رو درگیر میکرد... یک روز اتفاقی افتاد که نه تنها مژگان که دنیا رو متاثر کرد! با ورود مهمان ناخوانده ای به اسم کرونا سبک زندگی ها که خیلی وقت بود اندک اندک در حال تغییر بود با سرعت بالایی روند تغییر رو طی کرد. مژگان و خانواده‌اش هم بی تاثیر از این روند نبودند، همراه این مهمان ناخوانده که خیلی ها ازش می ترسیدند مهمان ناخوانده ی دیگری هم آمد اما کسی ازش نمی ترسید حتی احساس میشد برای این شرایط چقدر هم خوب و کاربردیست! البته که کاربردی بود و هست! اما اگر مثل کرونا آگاهی ازش نداشته باشن شاید خیلی بدتر از کرونا به سر خانواده ها بده! درست مثل اتفاقی که برای مژگان و خانوادش افتاد! گوشی اندروید را پدرش گرفت تا از درس و مشق اش جانماند و هم در این روزهای سخت کمی سرگرمش کند اما... اما... ماجرا جور دیگری رقم خورد!!! استفاده از گوشی برای کارهای درسی حس جذابی بود... مژگان دوست داشت بیشتر بداند حالا که گوشی داشت و وصل به دهکده ی جهانی هم بودبا خودش فکر کرد پس چرا استفاده ی درست نکند! مژگان کم و بیش از آسیب های رابطه با نامحرم و افراد مجازی آگاه بود و ترجیح میداد اصلا دنبال این حرفها نرود! او دوست داشت فقط بیشتر بداند! علمش بیشتر شود ... بخاطر رد و بدل کردن اطلاعات درسی عضو گروهی همکلاسی هایش در تلگرام شد همه چیز عادی بود ظاهرا هم مژگان خوب مدیریت میکرد! خیلی وقتها بچه ها نوشته های متفرقه در گروه می گذاشتند که مژگان خیلی توجه نمی کرد او فکر میکرد وقتش با ارزش تر از این حرفهاست که بخواهد هدرش دهد اما یک روز از همین روزها متنی شبهناک در گروه قرار داده شد که ذهن مژگان رو خیلی مشغول کرد... آنقدر که برای پیدا کردن جواب سوالش و پاسخ دادن به آن ساعت ها در این دهکده ی کوچک جهانی با تمام وسعتش چرخید و چرخید.‌.. فاطمه نفس عمیقی کشید و لحظاتی سکوت کرد...‌ من و بچه ها خیلی کنجکاو شده بودیم که آخرش چی میشه؟ فاطمه ادامه داد: میان این همه چرخیدن... روزگار هم چرخید ... بالاخره با گروهی آشنا شد که پاسخ سوالاتش را کامل دادند و و او را قانع کردند اما نه آنطور که در واقعیت بود! آنطور که دوست داشتند! مژگان خوشحال پاسخ هایی که دریافت میکرد رو درگروه درسیشون قرار می‌داد و خیلی طول نکشید که بخاطر طرح چنین مسئله هایی خیلی از دوستانش به او ابراز ارادت کردند.... مژگان داشت دیده میشد.... همان چیزی که یک نوجوان و جوان میخواهد... از آن طرف وقت زیاد و حوصله ای که گروه متصل به مژگان برایش می گذاشت کم کم پایه های اعتماد این دختر معصوم رو در دلش محکم کرد اما این تمام ماجرا نبود شروع یک اتفاق وحشتناک بود... پدر مژگان خیالش راحت بود دخترش اهل رابطه با پسرهای مجازی نیست... پدر مژگان هیچ وقت! هیچ وقت! فکر نمیکرد دخترش جزو فرقه ای انحرافی شود که سرنوشت تلخی براش رقم بزنه.... پدر مژگان یکی از کسانی بود که هفته ی پیش برای شکایت دنبال وکیل بود و پیش من اومده بود... وقتی که ماجرا را برایم گفت:... نویسنده: سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی رابطه 💖 قسمت بیست وششم که چه جوری دختر دسته گلش پر پر شده و با یه گوشی زندگیش زیر رو! حقیقتا دلم خیلی سوخت اما خیلی تعجب نکردم! تعجب نکردم چون انگار دیگه خیلی عادی شده آسیب هاي فضای مجازي رو ببینیم و راحت از کنارش رد شیم! فقط نوع آسیب هاش و راههای صدمه زدنش متفاوته! اما آخر همه ی این قصه خسارت جبران ناپذیریه! پدرش با اشک تعریف می کرد: مژگان با ارتباط هر چه بیشتر این فرقه و اعتماد سازی چند ماه یک روز پیشنهاد قرارملاقات باهاش میگذارند یه قرار علمی! نه قرار عشقی! مژگان از خوشحالی در پوست خودش نمی گنجه! چون قرار بود کسی یا کسانی را ببینه که در پاسخ دادن به سوالاتش کمک های بی دریغی در حقش می کردند! آنقدر ذوق زده بود که حتی این موضوع را به خانواده اش هم گفت که قراره با چند نفر از اساتیدش دیدار کنه اما نگفته بود استاد چه درسی و چه محتوایی! چندین بار این دیدارها تکرار شد و ما در این دیدارها بیشتر از اینکه بدونیم و نگران فکر و ذهن دخترمون باشیم نگران رعایت پروتکل های بهداشتی بودیم متاسفانه! اما اینکه بار آخر در اون روز و دیدار چه اتفاقی برای مژگان افتاد کسی خبر نداره! پدر و مادرش متوجه تغییر رفتار مژگان از اون روز به بعد میشن ! توداری و ساکت بودن های بیش از حدش حسابی خانوادش رو نگران می کنه اما واقعا فکر نمیکردن این دیدارهای چند ساعته چه بلایی سر دخترشون میاره! خلاصه بعد از اون روز که مژگان وضعیت روحی مناسبی نداشت و دچار افسردگی شدید روحی شده بود در نهایت تصمیمی اشتباه تر از مسیر اشتباهش گرفت و متاسفانه خودکشی کرد! گزارش های پزشک قانونی حاکی از این بود که چند روز قبل از خودکشی مورد تجاوز قرار گرفته و نگفته پیداست در اون دیدارآخر چه اتفاقی افتاده! حالا پدر بیچاره به دنبال عاملین اصلی مُردن دخترش تا دختر دیگری رو بدبخت نکنند و سزای کارشون رو ببین! اما آنچه از کف دستانش رفته... رفته.... اینها رو گفتم که بگم من و ندا تصمیم گرفتیم فقط تخصصی در این زمینه کار کنیم اون هم نه به صورت گروه که بحث مختلط پیش بیاد بلکه با کانال و پیج اقدام کردیم، یعنی آگاهی بخشی از فرقه های انحرافی و ضاله ای مثل احمد الحسن ، انجمن حجتیه، عرفان های حلقه و هزاران فرقه های نو ظهور دیگه!!! که کارشون رو با حرفهای قشنگ شروع میکنن اما به قول مهدیه فقط با ریختن دوقطره سم از حرفهای پلیدشون میان کلی حرف جذاب به خواسته ی برنامه ریزی شدشون از قبل میرسن! بعد هم گفت: درسته فضای مجازی ضعف های زیادی داره ولی فرصت و بستر های خوبی هم داره به شرط اینکه درست و طبق مرز بندی بریم جلو... بعد هم اومد نشست و گوشیش رو روشن کرد و روند کارهاشون رو از عکس نوشته و متن، نشون داد که برای شروع کار خوب و امیدوار کننده بود... هر چند آخر داستان مژگان تلخ بود اما انگیزه ی قوی شده بود تا فاطمه و ندا در حد وسع خودشان نگذارند انتهای این مسیر ختم به نا کجا آباد شود... حالا نوبت مریم بود که بیاد و بگه در این دو هفته چکار کرده اند، اما از ثریا خواست توضیح بده که در چه زمینه ای فعالیتشون رو شروع کردن! رفتار مریم به نظرم عجیب بود! مریم دختر معتقد و مقیدی بود و بعید به نظر می رسید در طول همین دو هفته دچار مشکلی شده باشه اما رفتارش از نظر من طبیعی نبود... برعکس همیشه بیشتر ساکت بود و خیره به میز! تا قبل از این با خودم فکر میکردم در طول این مسیر باید نگران مهدیه باشم اما حالا رفتار مریم دل نگرانم میکرد! فکر اینکه من باعث به خطا رفتن کسی باشم عذابم میداد! اما یاد حرف محسن افتادم که می گفت حتی پیامبر صلوات الله علیه هم تنها آگاهی دهنده بود! بشارت دهنده و ترساننده بوده! اما با نشون دادن درست و غلط راه، در نهایت هر کسی خودش مسیرش رو انتخاب میکنه... نویسنده: سیده زهرا بهادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم✋🌸 هر روز سردتر می‌شوند لحظه‌ها ... دقیقه‌ها ... روزها ... برگرد که جهان محتاج گرمی دستان توست ... امام‌عصر (عج) بی‌تو این عالم فانی به عدالت نرسد! 🌤اللهم عجل لولیک الفرج🌤 @montazeraan_zohorr
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم: 📖حدیث امروز : ✳️ امیرالمومنین امام علی (علیه‌السلام) : احمق‌ترین آدم‌ها کسی است که خوبی نمی‌کند و انتظار تشکر دارد و بدی می‌کند و توقع پاداش نیک دارد. 📔 غرر الحکم ، حدیث ۳۲۸۳ 🪧تقویم امروز: 📌 پنجشنبه ☀️ ۱۹ مهر ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۶ ربیع‌الثانی ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 10 اکتبر 2024 میلادی مناسبت امروز: مناسبتی نبوده
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: سه كس اند كه جز در سه جا شناخته نمى شوند: بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نيازمندى.✨
✍ این‌آیه را بر دیوار آن‌محل نوشته بچسباند زودتر بفروش مےرسد↯ 【رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا】 📚 گلهای ارغوان ۱۳۱ /۱ مرحوم نایینے ؛ ۱۰۲۲ بار بگو تَوَکَّلْتُ عَلیَ الله تا حاجتروا شوی و از قضای سوء محفوظ بمانی 📚 گوهر شب چراغ ۲۰۶ بمدت هفت روز بعد از هر نماز صبح ۱۰۰ بار بخوان 《 ربَّ أنّی مَسَّنيَ الضُّرُّ وأنتَ أرحَمُ الرّاحِمین 》 📚 رهنماے گرفتاران ۱۸۶ رفتن کالایی که به فروش نمیرود ✴️بـه جهت مالی که فروختـه نشود باید این دعا 👇را سـه مرتبـه باید خواند و بـه آب بددمد و اب را بـه متاع بپاشد باذن الله تعالی فروختـه میشود. { ومَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ } 📚 اسرار المقاصد صفحه ۱۱۷ @montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 تقویم نجومی 💎 ✴️ پنجشنبه 👈19 مهر / میزان 1403 👈6 ربیع الثانی 1446👈10 اکتبر 2024 🕋 مناسب های دینی و اسلامی. 🔥 مرگ هشام بن عبدالملک بن مروان ملعون " 125 ه.قمری "بر خاندانش آل مروان لعنت. 🏯 بناء شهر بغداد توسط منصور دوانقی ملعون " 146 هجری قمری "وی سادات بنی الزهراء علیهاالسلام را زنده زنده داخل دیوارهای شهر گذاشت لعنت خدا بر او باد. 🎇 امور دینی و اسلامی. ❇️ روز بسیار شایسته و خوب و خوش یُمنی است برای همه امور خصوصا: ✅خواستگاری و عقد و عروسی. ✅مسافرت. ✅خرید وسیله ی سواری ✅دیدار با روسا و مسئولین. ✅خرید و فروش. ✅رفتن به تفریحات سالم. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅قرض و وام دادن و گرفتن. ✅صلح دادن بین افراد. ✅درختکاری. ✅شکار دام گزاری ماهی گیری. ✅و پس گرفتن طلب خوب است. 🤒 مریض امروز زود خوب می شود. 👶 مناسب زایمان و نوزاد از آفات و بلاها دور باشد. 🚘 مسافرت:مسافرت خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امروز : فرزند هنگام زوال ظهر اقا و سیاستمدار و درستکار باشد. 🔭احکام نجوم. 🌗 امروز قمر در برج جدی است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است. ✳️انواع جراحی ها. ✳️آغاز معالجه و درمان. ✳️کاشت و برداشت محصول. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️وام و قرض دادن و گرفتن. ✳️تشکیل شرکت و امور مشارکتی. ✳️نو پوشیدن و دوختن. ✳️و کندن چاه و قنات نیک است. 🟣کتابت ادعیه و احراز و نماز و بستن حرز خوب است. 💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ، فرزند مباشرت پس از فضیلت نماز عشاء امید است از ابدال و یاران امام عصر علیه السلام گردد. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت)در این روز ماه قمری ، باعث بلای ناگهانی می شود. 💉💉حجامت فصد خون دادن. یا و فصد باعث رعشه اعضا می شود. 😴😴 تعبیر خواب امشب: خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 7 سوره مبارکه "اعراف" است. الوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به افرادی واگذارد برخی در انجام آنها تلاش کنند و برخی سستی کنند و از چشم وی بیفتد و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی