eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
9.7هزار ویدیو
301 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن با ذکر صلوات و دعای فرج ، حلال است🙏🏻 ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
کرونا تابهشت ۱۳۲ 🎬: خبرنگار پشت دوربین امد وگفت :این گزارش به اصرار خود این فرد صورت میگیرد وگرنه در دستور کار ما و روش حکومت نیست وبعد دوربین رو به مردی که صورتش را شطرنجی کرده بودند گشت وان مرد چنین شروع کرد:حقیقتا من احتیاج کم مالی داشتم که میتوانستم با برداشت از جیب برادرم ان را رفع کنم اما وقتی امام اینچنین اعلانی داد که هرکس نیاز,مالی,دارد نزد ما بیاید باخود گفتم حالا که حضرت فراخوان داده چرا از انجا نیازم را تامین نکنم,بنابراین به این واحد خزانه داری که مشاهده میکنید مراجعه کردم,وقتی که مامور مربوطه متوجه حضورم شد ودانست درپی ان اعلان امدم ,مرا به اتاق اصلی یا همان گاوصندوق خزانه راهنمایی کرد وبا تعجب زیاد مرا با دریایی از شمش طلا تنها گذاشت وگفت هروقت کارت تمام شد بیا,بیرون ,من بیرون منتظرت هستم. به محض بیرون رفتن مامور مربوطه به سمت شمشهای طلا رفتم,انها را لمس کردم,نیاز مالی من طوری بود که با یک صدم یکی از,شمشها رفع میشد ,اما من وقتی خودم را تنها بین اینهمه طلا دیدم,حریصانه شمشهای طلای زیادی در جیبها ولباسم پنهان کردم واز,دراتاق بیرون امدم ,مامور مربوطه بدون کوچکترین نگاهی یا سوالی از من به سمت در اتاق رفت واز من خداحافظی کرد,من روی محوطه رسیدم واز عمل خودم بسیار شرمگین وپشیمان شده بودم,برگشتم ودرکمال شرمندگی هرچه شمش طلا برداشته بودم روی میز,قرار دادم وبا شرمساری گفتم که حرص, باعث این عمل شد وگرنه من اینقدر نیاز مالی ندارم ,ودرکمال تعجب ان مامور با لبخندی کل طلاها را به طرف بازگرداند وگفت:در مرام ومسلک اهل بیت ع نیست که انچه را بخشیده اند,بازپس گیرند این دستور حضرت است,همه مال خودت,بردار وبرو... دراین لحظه اشک از چهار گوشه ی,چشمان گزارشگر میریخت وبغض ان مرد هم شکست وباهق هق ادامه داد:به خدا اینجا بهشت خداست است وبی شک حضرت نماینده ی خداوند روی زمین است.... همه مان اشک شوق میریختیم که خدا راشکر ما هستیم واین زمان را درک کردیم وکاش وای کاش مردگان ماهم سراز گور برمیداشتند واین بهشت زیبا را میدیدند... دارد... 🖊به قلم...ط_حسینی ... 💦🌧💦🌧💦🌧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کرونا تابهشت ۱۳۳ 🎬: غرق افکارم بودم,باخودم فکر میکردم الان زینب وعباس کجایند؟درچه وضعیتی هستند کاش,خبری از انها بهم میرسید,برای زودتر رسیدن بهشان کلی نذر ونیاز ودعا کرده بودم,همینجور که سبزی ها را ابکش میکردم ,اخرین صلوات از ختم صلواتم را هم فرستادم که حسن وحسین با سروصدای زیاد وارد اشپز خانه شدند,گوشی موبایل را که داشت زنگ میخورد به طرفم دادند. دستهام را با دستمال خشک کردم,تا گوشی را گرفتم,قطع شد. نگاه کردم ,علی بود,سابقه نداشت این وقت روز زنگ بزند,خودم شماره اش را گرفتم....مشغول بود,حتما داشت من را میگرفت,گوشی را گذاشتم روی کابینت که صدای,الارم پیامک بلند شد . پیامک را باز کردم,علی بود... خدای من ,باورم نمیشد,انگار اون لحظه ای که من دعا کردم ,مرغ امین حق به راه بوده,علی چیزی را گفته بود که روزها وماه ها انتظار شنیدنش را داشتم ,مضمون پیامک این بود:سلما جان,مژده بده بالاخره انتظار,به,سر امد ,امروز حضرت فرمودند دیگه فرصت انسانهایی که فریب شیطان را خورده اند وخود را در جزیره ای,به همراه ابلیس محصور کرده اند ,تمام شده,امام بارها وبارها از,طریق امواج برایشان پیام ارسال کرده بود وانها را به بازگشت به سوی راه خدا فراخوانده بود ,اما دلی که جایگاه شیطان شده,نور الهی را دریافت نمیکند,اماده بشو,ان شاالله فردا همراه امام راهی جزیره شیاطین هستیم,ان شاالله زینب وعباس را پیدا خواهیم کرد... از خوشحالی این خبر دوباره باران چشمانم به باریدن گرفت ,زانوهام شل شد وهمانجا روی زمین نشستم,بچه ها با کنجکاوی دورم را گرفتند ,هرسه شان را دراغوش گرفتم ومژده ای را که علی,به من داده بود,به انها دادم.... انها هم مبهوت تراز من ,لبخند به لب اشک شوق میریختند... دارد.... 🖊به قلم ....ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦🌧 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
کرونا تابهشت ۱۳۴ 🎬: درمیان شور وشوق خانواده ام با قلبی مطمین وروانی اسوده در رکاب حضرت حاضر شدیم ودوباره راهی جهاد شدیم اما این جهاد با بقیه ی جنگها فرق داشت,اینبار لشکر حضرت همراه با لشکری عظیم از جن وفرشتگان با طی الارض به سمت جزیره ی شیاطین راه افتادیم,به گفته ی حضرت امروز همان(روز معلوم)ای بود که درقران از ان سخن گفته بود,زمانی که ابلیس بر ادم ابوالبشر سجده نکرد واز درگاه خداوند رانده شد,کینه ی ادم وفرزندانش را به دل گرفت واز خدا خواست تا به او قدرتی دهد تا قیام قیامت,ابلیس تا حد توانش از فرزندان ادم را از راه حق به در کند ودر جرگه ی ابلیسان در اورد وخداوند که در تمام امور به انسانها(اختیار انتخاب)داده بود ,این خواسته ی شیطان را اجابت کرد اما فرصت شیطان را تاقیامت نگذاشت وبه اوفرمود(الی یوم المعلوم)واین روز معلوم همانا ایام ظهور اخرین منجی وحجت خداست بر روی زمین,روزی که عمر ابلیس به پایان رسیده وابلیس وابلیسیان از هیچ کاری برای وقت خریدن وزنده ماندن بیشتر دریغ نمیکنند... به طرفه العینی به مکان مورد نظر رسیدیم واطراف جزیره را فرشتگان واجنه ی مسلمان محاصره کردند,هراز گاهی یک دود سیاهی از گوشه ای بلند میشد ودریک لحظه توسط جنیان مسلمان ,خاموش میشد,گویا این دودها ,ابلیس بچه هایی بودند که قصد فرار داشتند اما به سرعت نابود میشدند...قدم به قدم پیش میرفتیم وجزیره را از وجود شیاطین پاک میکردیم,حتی بعضی جاها انسانهایی درحال نگهبانی بودند که صورتشان از گراز هم ترسناک تر بود وانها هم به وسیله ی لشکر امام از پا درمیامدند. به نزدیک ساختمان بلندی رسیدیم که صداهای عجیب ووهم انگیزی از درون ان به گوش میرسید,با وجود امام ترسی برما مستولی نشد اما صداهای انقدر هراس انگیز بود که ناخوداگاه بدن ادمیان را میلرزاند... دارد... 🖊به قلم...ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦🌧 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 💠 نهج البلاغه و شرح آن # خطبه ۲۵ # جلسه ۶۳ # بخش ۱ 🔘 مقدمه : این خطبه ماجرای غم انگیز گریز استاندار یمن به کوفه و واگذاری شهر صنعا و منطقه یمن به دست مهاجمین سپاه معاویه را گزارش می کند . 📜اخباری به کوفه رسید که یمن مورد حمله فرماندار نظامی معاویه قرار گرفته و در پی آن استاندار یمن ( عبیدالله بن عباس) که از جانب امیرالمؤمنین منصوب شده بود ، شهر را رها کرده و راهی کوفه شد. همچنین فرماندار نظامی یمن سعید بن نمران نیز گریخته و به سمت کوفه می آید . آن دو به نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام می آیند و مورد سرزنش ایشان قرار می گیرند که چرا شهر را رها کردید و مقاومت نکردید؟! حضرت این خطبه را همانجا از روی شدت ناراحتی ایراد فرمودند . مضمون خطبه این است که می فرمایند : امروز هیچ جایی جز شهر کوفه در اختیار من نیست و کسی به من یاری نمی رساند . برای روشن شدن این ماجرا باید دانست که بعد از جنگ نهروان ، در اواخر عمر مبارک امیرالمؤمنین ، مردم عراق به هیچ وجه آمادگی برای یاری آن حضرت نشان نمی دادند . حضرت تصمیم داشتند بعد از جنگ با خوارج مجدداً به سمت معاویه لشکر کشی کنند و آن مشکلات و مصائب و ماجراهای مربوط به جنگ صفین این بار جبران شود و معاویه را سرکوب کنند ؛ لذا برای آماده سازی مردم کوفه با هدف حرکت به سوی شام خطبه های آتشینی می خواندند . اما مردم کوتاهی کرده و ابراز خستگی می کردند . آنها از یاری ولی خدا امیرالمؤمنین علیه‌السلام دریغ ورزیدند . خبر سستی و سهل انگاری مردم عراق به گوش معاویه رسید . معاویه که مطمئن بود علی بن ابیطالب علیه‌السلام موفق نخواهند شد سپاهی علیه او ترتیب دهند ؛ لذا فرمانداران نظامی خود را بسیج می کرد و آنها را به سمت بلاد اسلامی می فرستاد ، برای ایجاد رعب و وحشت و متشنج کردن اوضاع به نفع خودش و بر علیه علی علیه‌السلام . معاویه می خواست امور کشور اسلامی را از دست امیرالمؤمنین علیه‌السلام خارج سازد . کل این ماجراها " الغارات" نام دارد . (📚 کتابی تحت همین عنوان توسط یکی از ارادتمندان امیرالمؤمنین به نام ابوهلال ثقفی اصفهانی نوشته شده است که با ترجمه عبدالمحمد آیتی در بازار موجود است . این کتاب به حملات و تجاوزات نظامی طرفداران معاویه نسبت به مردم عراق و حجاز اشاره دارد ) آن زمان اگرچه شام در دست معاویه بود ، ولی بقیه مناطق از جمله ایران ، عراق ، حجاز ، یمن و شمال افریقا در اختیار امیرالمؤمنین علیه‌السلام قرار داشت که به خاطر سستی مردم و نفوذ معاویه ، نظم این مناطق به هم خورده بود . یکی از بی نظمی ها و آشوبهایی که معاویه ایجاد کرد مربوط به حمله بُسر بن اَرطاة به یمن می باشد . " بُسر بن اَرطاة " فرد خونریز و سفاکی بود . معاویه ابتدا اورا به سمت حجاز فرستاد و به او اختیار تام داد . او با لشکرش وارد مدینه شد و مردم را در مسجد پیامبر جمع آوری کرد و گفت : بله شما خلیفه پیامبر ( عثمان) را می کشید و با دیگری بیعت می کنید ؟! سستی شما باعث کشته شدن عثمان شد . در آن زمان والی مدینه ابو ایوب انصاری بود که قبل از حمله بُسر به مدینه گریخته بود . بُسر با ورودش به مدینه اولین اقدامی که کرد ، خانه ابو ایوب انصاری و تعدادی خانه دیگر را به آتش کشید و تهدید به کشتن مردم مدینه نمود . بعداز مدینه به مناطق دیگری از جمله نِباله در نزدیکی طائف که محل زندگی شیعیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود ، حمله و همه را قتل عام کرد . سپس به مکه رفت و آنجا هم کشتاری به راه انداخت و بعد به سمت یمن به راه افتاد . در میان راه به منطقه ای که دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس ( فرماندار یمن) در آنجا بودند رسید و دستور داد آن دو پسر خردسال را بکشند و عبیدالله مقاومتی نکرد و لااقل به خاطر کشته شدن دو فرزندش مقابل بُسر نایستاد و پایمردی نکرد و همراه سعید بن نمران یمن را ترک کرد و به کوفه گریخت . بُسر بن ارطاة بعد از آنجا به یمن نیز حمله کرد در حالی که لبه تیز شمشیرش متوجه شیعیان بود . ناگفته نماند که در یمن عده ای عثمانی هم حضور داشتند که اینها اگرچه با نماینده امیرالمؤمنین به ظاهر بیعت کرده بودند ولی در صدد فرصتی بودند برای اینکه کاری انجام دهند . آنها قبل از حمله بُسر ، در یمن آشوبی به راه انداخته بودند و فرماندار یمن ( عبیدالله عباس) برخی را به زندان انداخته بود و با فرستادن نامه ای نزد امیرالمؤمنین درباره آنان کسب تکلیف نموده بود که حضرت در پاسخ با تهدید فرموده بودند که : اگر آرام نگیرید ما به سمت شما می آییم . عین نامه به دست عثمانی ها افتاد که آنها هم آن را برای معاویه فرستاده بودند و همین عاملی بود برای اینکه معاویه که بُسربن ارطاة را به سمت آنان فرستاد . 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 🔶 نهج البلاغه و شرح آن # خطبه ۲۵ # جلسه ۶۳ # بخش ۲ در صنعا قتل و خونریزی زیادی صورت گرفت تا اینکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام از مردم خواستند که برای دفاع از اهالی یمن اقدامی کنند ولی هیچکس جوابی نمی داد . شخصی به نام "جاریة بن قدامه سعدی" اعلام آمادگی کرد . حضرت به او اجازه دادند که بیرون شهر خیمه بزنند تا افراد به او بپیوندند . اما ۲۰۰۰ نفر بیشتر با او همراه نشدند . آنها به سمت یمن حرکت کردند . شیعیان یمن با رسیدن سپاه جاریة جان گرفتند و با او همراه شدند و بُسر را از یمن بیرون کردند . ☑️ نکنه قابل توجه برای کسانی که از معاویه جانبداری می کنند ( مثل وهابیون) این است که نقل شده "بسربن ارطاة" فرماندار معاویه به دستور او ۳۰ هزار مؤمن مسلمان را می کشد و در مدینه و مکه حرمت شکنی می کند و کودک خردسال را سر می بُرد . این جنایتها مستندی است که به خوبی پرده از جنایتهای معاویه بر می دارد . وقتی خبر جنایتهای بسر بن ارطاة به امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسید ، ایشان بُسر را چنین نفرین کردند : 《اللهم انّ بُسرا باع دينه بالدنيا و انتهک محارمک و کانت طاعه مخلوق فاجر آثر عنده مما عندک. اللهم فلاتمته حتي تسلبه عقله و لا توجب له رحمتک و لا ساعه من نهار. اللهم العن بسراً و عَمراً و معاويه و ليحل عليهم غضبک و لتزل بهم نقمتک》 [🔹منبع : شرح نهج‏ البلاغه ابن ابي‏ الحديد، ج 2 ص 18.] (بار خدايا بُسر دينش را به دنيا فروخته و احترام احکام را هتک کرده است، اطاعت از يک انسان فاجر و نابکار را بر دستورات تو مقدم داشته، خدايا! تا عقلش را نگيري مرگش را مرسان و رحمتت را هيچگاه شامل حال او مگردان بار الها بسر و عمرو و معاويه را لعنت کن و غضبت را شامل حال آنان گردان و عذاب را بر آنها فرو فرست...) 📝گزارشی در مورد بُسر بعد از خدماتش به معاویه رسیده است که : بُسر بن ارطاة بعد از خدماتش به معاویه ، دچار وسوسه های شدید شد و بعد عقلش را از دست داد . او دائم می گفت به من شمشیر بدهید و اطرافیانش که بی تابی او را می دیدند ، چوبی به دستش می دادند و مشکی را مقابلش می گذاشتند تا او با زدن ضرباتی بر مشک خیال کند به افراد ضربه می زند و آنها را می کشد . البته کارش به اینجا هم ختم نشد و روز به روز اوضاعش بدتر شد ، به نحوی که کثافات را می خورد و وقتی جلوی او را می گرفتند می گفت اینها را دو فرزند عبیدالله ( دو کودکی که سر بریده بود ) به خورد من می دهند . او با این عاقبت شوم از دنیا رفت. ( به نقل از ابن ابی الحدید و دیگران ) اما پس از نقل این مقدمه به خطبه ۲۵ می پردازیم که حضرت بعد از اینکه "عبیدالله بن عباس" و "سعید بن نمران" از یمن گریختند و به کوفه آمدند ، خیلی ناراحت می شوند و به منبر رفته و این خطبه را ایراد می فرمایند : ✨مَا هِيَ إِلاَّ اَلْكُوفَةُ أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا إِنْ لَمْ تَكُونِي إِلاَّ أَنْتِ تَهُبُّ أَعَاصِيرُكِ فَقَبَّحَكِ اللَّهُ! ✨ 🔸ترجمه : چیزی جز کوفه باقی نمانده است فقط رَتق و فَتق امور کوفه دست من است . ای کوفه اگر فقط تو برای من باشی که گردبادهای تند هم در تو می وزد ، خدا روی تو را سیاه کند . در ادامه حضرت استناد می ورزند به شعر شاعری که می گوید : ✨لَعَمْرُ أَبِيكَ الْخَيْرِ يَا عَمْرُو إِنَّنِي عَلَى وَضَرٍ مِنْ ذَا الْإِنَاءِ قَلِيلِ✨ 🔸ترجمه : خدا پدرت را بیامرزد که خوب بود . عَمر از آن ظرف ، چیزی جز ته مانده ای نمانده است . در توضیح این شعر گفته شده است که طرف صحبت شاعر شخصی به نام عَمر بوده است که گویی از ناحیه آن شخص انتظار زیادی داشته ولی چیزی به او نرسیده و خواسته در قالب این بیت شعر به او بفهماند که از او خیری ندیده است . 🔸معنی واژگان : ¤ وَضر : تَه مانده چیزی ( چسبیده به ظرف) ❇️ منظور حضرت از آوردن این بیت آن است که ای اهل کوفه چه کسی در کوفه مانده که به یاری من بیاید . بهره من از کوفه همچون ته مانده چربی چسبیده به ظرف است . (حضرت در واکنش به پاسخ مردم کوفه که از صد هزار نفر ساکن کوفه فقط دو هزار نفر آماده می شوند که به دفاع از یمن برخیزند این گونه بیان می فرمایند .) سپس امام می فرمایند : ✨أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اطَّلَعَ اَلْيَمَنَ✨ 🔸ترجمه : به من خبر رسیده که بُسر بن ✨وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلاَءِ به خدا م من فکر می کنم (معاویه و یارانش) به زودی بر شما غلبه می کنند . 🔸معنی واژگان : ¤ سَيُدَالُونَ : از ریشه دَولة ( دولت) است به معنای جابجایی و انتقال است . اگر به جاه و مقام و ثروت دولت گفته می شود ، به خاطر این است که دائم جابجا می شود . از دست یکی به دست دیگری می رود . ( در اینجا یعنی غالب بر شما خواهند شد ) اما چرا معاویه می توانست بر آنان غلبه کند ؟! ♻️امام با تحلیل سیاسی اجتماعی زیبایی در چند جمله عوامل غلبه معاویه بر شیعیان را دسته بندی می فرمایند :
خداوند هیچ کس را به چیزی همانند مهلت دادن به او آزمایش نکرده است ...‌‌نهج البلاغه حکمت ۱۱۶
۱) بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ 🔸ترجمه : درست است که آنها باطلند ، اما وحدت دارند و درست است که شما حقّید ، اما متفرّقید . ( اتحاد) ۲) وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِي الْبَاطِلِ 🔸ترجمه : آنها از پیشوای باطل خودشان ( معاویه) تبعیت می کنند . ( اطاعت از رهبری) ۳) وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِيَانَتِكُمْ 🔸ترجمه : شامیان برای معاویه امانتدارند و شما خیانت می کنید ( عبیدالله صنعا را رها کرد و گریخت) ( امانتداری) سپس می فرمایند : ۴) وَ بِصَلاَحِهِمْ فِي بِلاَدِهِمْ وَ فَسَادِكُمْ 🔸ترجمه : آنها در شهرهای خود درستکارند ( کار خود را درست انجام می دهند ) و شما فاسد هستید . 👈(توجه داشته باشید این تهدید ها عامل عقب ماندگی مسلمانان امروزی هم هست) ✨فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَكُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِيتُ أَنْ يَذْهَبَ بِعِلاَقَتِهِ ✨ 🔸 ترجمه : تا جائیکه اگر من به شما قدح چوبی را امانت دهم ، می ترسم بند بی ارزش آن را بربایید . 《ادامه خطبه جلسه آینده ان شاء الله》 🍃والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته🍃 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
خطبه ۲۵👆👆 استاد ذوالفقاری 🌸🌸☘