خوارزمی یکی از علمای اهل سنت در کتاب مقتل الحسین (علیه السلام) خود چنین اعتراف می کند:
چون بر بدن مبارک امام حسین علیه السلام هفتاد و دو زخم وارد شد ایستادند تا اندکى استراحت کنند، ضعف بر بدنشان غالب شده بود، به طوری که دیگر توان جنگ را نداشت، در این هنگام ناگاه سنگى آمد و بر پیشانیش خورد و خون جاری شد، پس پیراهنش را بالا گرفت تا خون را از پیشانیش پاک کند که ناگاه تیر تیز سه شعبه و مسمومى آمد و بر قلب حضرت نشست.
امام حسین علیه السلام گفت:
بسم اللّه و باللّه و على مله رسول اللّه. آنگاه سر به آسمان بلند کرد و عرضه داشت:
خداى من! تو مىدانى که اینان کسى را مىکشند که روى زمین فرزند پیامبرى جز او نیست. امام تیر را از پشت سر بیرون آورد و خون مانند ناودان جارى شد. دستش را زیر محل زخم گرفت و چون پر از خون شد به آسمان پاشیدند.
که قطره ای از این خون به زمین بازنگشت و پیش از آن سرخى در آسمان دیده نشده بود. دو مرتبه دسته مبارک را زیر زخم گرفت و چون از خون پر شد به صورت و محاسنش مالید و فرمود:
اینگونه به خون خضاب خواهم بود تا جدّم محمد صلی الله علیه و آله را دیدار کنم و بگویم اى رسول خدا! ابوبکر و عمر مرا کشتند.
📚منبع:
مقتل الامام الحسین[علیه السلام] ج۲ ص۳۹/موفق بن احمد خوارزمی/محقق:محمد سماوی/ناشر:انوارالهدی/قم
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_صفر
#لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله
@montazeran60