🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریہیسید
#پارت_چهلوهشتم
سوارماشینشدیم
من←😶
زهرا←😶
آخرمنمجبورشدم
شروعکنم
-میشهبگیچیشده؟
چراانقدرمیپیچونی؟
ازمنچیزیروقایممیکنی؟
توینامهیحسینچیزینوشتهشدهبود؟
-آرومبرادرگلم😌..
آقاداماد،چیزینشده
براتمیخوایمبریمخاستگاری،همین!
-برایاین،اینهمهمقدمهچینیکردی؟😶
-آخهآدمحسابی
توخودتآخرینخواستگاریایکهرفتیرو
یادتمیادهنوزاصلا؟🙄
گفتمالانیادترفتهحتما
خوبهحسینیهکاریکردبهفکر
زنگرفتنتوهمافتادیم:/..
یهموردمعرفیکردتوپ🕶..
-کیرومعرفیکرده؟
-خانمقاسمی
-چیییییییییی؟😮
-خوبهتویاینگیریویریهایزندگی
فقطهمینحسینبود
کهبهفکرزنگرفتنتوبود!
بخاطرهمیناخلاقخوبو
خیرخواهانششهیدشداا😪..
-همشصداهاتویسرماکومیشد..
یهووسطحرفایزهراپریدموگفتم
-خانمقاسمیمیدونه؟
-نهولیالانرفتهخونهحتمافهمیدهالان
-وای🤦🏻♂پسمنامشبمسجدنمیرم..
عباسغیرتیه،بخدااگرخفتمونگرفتعباسنیست!!
-خاکعالم،نگادخترمردممیخوادبهکیتکیهکنه😂🤦🏻♀!!
-بسهزهرا،توعباسرونمیشناسی🙄..
-شنیدهبودمبرادرزنابهتدارهپیشداماد
ولینهانقدردیگه!😂
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
🌼
🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
@Hiam32
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریہیسید
#پارت_چهلونهم
ماشین رو روشن کردم
تمامراهرو زهرایهریزحرفزد
اماهیچیشرو متوجه نشدم!
-محممممممد!🤨
-ها،هاچیشده؟
-یهساعتهدارمصداتمیزنم😐..
-ببخشیدحواسمنبود
چیشدهحالا؟
-بریمبراتکتوشلواربخرم..
-نهمننیازیبهلباسجدیدندارم
-حرفنزن،منمیگمبایدچیکارکنی!
-زهراعزیزم،اسرافهبخدا..
میدونیمنکلاًکتوشلوارنمیپوشم
اگرهمبخری،عمراراضیبشمروزخواستگاری
بپوشمشون..
-بایدبپوشی،لباسرسمیهدیگه!
-زهرااذیتنکن،لباسدارمخودم..
تویمراسممثلهمیشهلباسمیپوشم
-هوف،آخرینبار۲سالپیشلباسخریدی!
کلاهمسهدستبیشترلباسنداری..
-زهرا،چندینباربراتاینوتوضیحدادم..
دوبارهشروعنکن.
-داداشمنداریزیادهرویمیکنی!
بخدادخترمردماینجوریببینتت
سکتهمیکنه،همینجوریهکهزنگیرتنیومده🙄
-دیگه.حرفینزدم...
زهراروخونهیخودشونپیادهکردمو
باباروهمازخونهیزهراآوردم..
-سلامباباجانم😌..
-سلام☺️
-بابااذیتکهنشدی؟
-نهپسرم،اتفاقاخونهمیموندمبیشتراذیتمیشدم
میگممحمد!
-بلهبابا
-زهرابهمگفتانشاللهپنجشنبهمیریممراسم
گفتلباسنداری
درسته؟
-وایبابا..
شماکهمیدونیمن..
-چی؟
نمیخوایلباسبخری؟
چرا؟
-بابافقطبهخاطراینکهنیازندارم
-بهخاطرمن:))..
-هعی..چشمبابا:))
-شبانشاللهبرودنبالزهرا
کهباهمبرید
-بهرویچشم
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
🌼
🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
@Hiam32
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریہیسید
#پارت_پنجاهام
شبنمازموخونهخوندم
وبازهراراهافتادیمسمتبازار
-زهراخواهشمیکنمرویکتوشلواردستنزار
چونمیدونینمیپوشم!
-میخوایبراتدِشداشهبخرم؟😐
-مثللباسایهمیشگیخودمبگیر..
-امردیگهاینیست؟
...
-پنجشنبه-
زهراازصبحاومدخونه،پیشمن🙄..
کل کمدم رو زیر و رو کرد
مدام ادکلن هامو رو بو میکرد
وقتی دید من فقط نظاره گرم
چشم غره ای رفت و گفت
چرا وایسادی ، برو حمام دیگه
همچی رو من باید بگم؟😐
-باشه ،تسلیمم 🙌🏻
از حمام که برگشتم ..
زهرایه لیست داد دستم
-این چیه؟
-حفظ کن چیزی واسه گفتن داشته باشی🙄..
-یاخدا😐
-هوم تازه شیرینی و گل هم باید بخریم
-خب سر راه میخریم دیگه ، این همه استرس چرا؟
-واییلااقلاسترس نداری،خوشحال باش
اینهمه ممتنعی چرا؟
-ولکنزهراشدمورفتمپیشبابا
باباجانخوبی:)؟
بابامیخوایدبامامراسمبیایدیامیمونید؟
-بمونمبهترهمحمد
-بابابدونشمامراسمرسمینمیشهکه..
شماهمبیالطفا(:
-باشهبهزهرابگوبیادلباسامواتوکنه
-چشمبابا،شماجونبخواه(:♥️
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
🌼
🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
@Hiam32