eitaa logo
❴نـَحْنُ مٌشتاقینَ لِلــــمَہــدے∞⃕⃝❵🏴
503 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
52 فایل
شرط رسیدݩ جنونــ است🕊 مایی کہ نرسیدیم مجنون نبودیــم🥀 تا روز انتقام عزادار حضرت علی و زهــــرایـــیم⃝🖤🏴 هیئت مون📿 @Roghayeh_Bint_Al_Hussein کپی؟ صلوات برای امام زمانت(: @Moshtag_a_alv110 سخن👇🔈🔉🔊 https://harfeto.timefriend.net/16757510049713
مشاهده در ایتا
دانلود
«بسم الله» 📌 اقناع یا اسکات؟! آدمی چون خودش را دارد، هنگامی که خطایی می‌کند، سعی می‌کند کار خودش را کند تا دلش قانع شود.. یعنی هزار و یک دلیل می‌تراشد، تا صدای بی‌یار را که از هزار دالان وجود، بر او فریاد می‌زند، «داری از دور می‌شوی» را نشنود... با خود می‌گوید: همه انجام می‌دهند... این کار من به گنده‌ترها نمی‌رسد... هر کس جای من باشد این کار را انجام می‌دهد... و هزاران توجیه چه بسا قشنگ‌تر از این‌ها، برای رهایی از صدای وجدان بیچاره که فقط می‌خواهد ما از شرّ و خودمان در امان بمانیم... اما آن‌هایی که ما اسمش را می‌گذاریم قانع کردن، در واقع کردن نیست؛ بلکه کردن است... چون اقناع زمانی است که دلیلی صحیح بر انجام کاری آورده شود؛ اما این‌ها صرفا توجیهاتی است برای ساکت کردن وجدان... و اثر این کار در بزنگاه‌ها ظاهر می‌شود؛ آنجایی که بین دو راهی‌های و سرنوشت‌ساز درمانده می‌شویم... و آنجا وجدان نالان ما، زیر خروارها خاک که قبلا رویش ریخته‌ایم، دیگر نایی برای برآوردن ندارد... و در آنجاست که دیگر قدرت تشخیص از نداریم و چه بسا به تعبیر قرآن کریم، قلب ما سخت و سنگ خواهد شد... «فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰكِن قُلُوبُهُمۡ و لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ» پس چرا هنگامى كه كيفر ما به آنان رسيد تضرع نكردند، بلكه دلهايشان شد و آنچه را كه انجام مى‌دادند براى آنان آراست. سوره مبارکه ، آیه 43 اینکه خیلی‌ها نتواستند به درخواست (علیه السلام) بگویند، همین خاموش بودن وجدانشان بود... باید مراقب عقربه‌ی دلمان باشیم، تا در بزنگاه‌ها ما را از نجات دهد... «إِنْ اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ » سوره مبارکه ، آیه 29 🖌نگاشته✒️ | 🖌@negashteh✒️
🚨من خودم را برای آماده کرده‌ام! 🔘 رهبر انقلاب: 💠 [بازجو پرسید:] شما این حرف‌ها را در زده‌اید؟ اشاره کرد به بعضی از حرفهایی که زده بودم؛ از جمله دعوت مردم به شورش و قیام. من کردم. -گفت: پس در منبر چه حرف‌هایی زده‌اید؟ -گفتم: درباره و فجایعی که در آنجا اتفاق افتاد صحبت کردم، چون من ، ، از فجایعی که در مدرسه فیضیه گذشت، سخت متاثرم، خواستم مردم نیز بدانند که بر سر طلبه‌ها چه آمده است. شروع کرد مرا نصیحت کردن و در پایان گفت: بدهید که دیگر از این حرف‌ها نزنید و بروید. -گفتم: من چنین قولی نمی‌توانم بدهم‌. -گفت: اگر قول ندهید من مجبورم به شما بگیرم، زیرا که مأمورم. -گفتم: من هم ، من هم مأمورم که این حرفها را بزنم. یکباره چشمش گرد شد که من چه ماموریتی دارم و از طرف چه کسی مأمورم‌. -پرسید: از طرف چه کسی مامورید؟ -گفتم: . -سخت تحت تاثیر قرار گرفت و گفت: این کار خطر دارد، مشکلات دارد، شما . -گفتم: من فکر نمی‌کنم بالاتر از کاری باشد. شما بالاتر از اعدام ندارید و من خودم را برای اعدام آماده کرده‌ام ، همه کارهای شما زیر اعدام است. -واقعاً شده بود و گفت: شما که خود را برای اعدام آماده کرده‌اید، من به شما چه بگویم. پس در اتاق تشریف داشته باشید.... 📗 شرح اسم ، ص ۱۳۶