eitaa logo
شَریانِ‌ حیات🇵🇸³¹³
588 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
9 فایل
‌شروع خادمی:𝟏𝟒𝟎𝟐/𝟑/𝟏𝟕 همون منتظران نور💫 شریان حیات؟🫀 شریان یه رگ اصلی تویِ بدنه که بدون اون زندگی امکان پذیر نیست یه رگ مثل ارتباط ما با امام زمانمون که اگه قطع بشه دیگه زندگی امکان پذیر نیست🙂❤️‍🩹 کپی؟؟ خیلیم عالی😍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمریکایی هام تو تقویم‌شون یه روز به نام ' روز حسین ' دارن..
طرف داره با نامحرم صحبت میکنه یهو با این ایموجی [☺️] از طرف مقابلش رو به رو میشه دلش میلرزه میدونی چرا؟چون اون داره تصورت میکنه با این لبخند یا وقتی براش [♥️] میفرستی ممکنه هزاااااار جور فکر بیاد تو سرش نکنه دوستم داره؟ نکنه عاشقم شده؟ شاید براش مهمم که قلب فرستاده و... و... و... رفیق حیا در برابر نامحرم فقط مختص فضای واقعی نیست اینو به خودمم میگم حواسمون یه لحظه پرت بشه دیگه سخت میشه درست کردش ها خیلی از ماها خصوصا دخترا که از نظر احساسی بیشتر تحت تأثیراند...😪
🤲🏻🌿
شب‌جمعه‌ی‌آخرسالِ ازمابگذریااباعبدالله… بزارهمیشه‌دورُبرت‌باشیم… بزارتاعمرداریم‌نوکریتُ‌کنیم… کسی‌جزتونبوده‌که‌مارو‌تحویل‌بگیره… برای‌امروزُ‌همه‌روزهایی‌که‌نیستیم ‌‌فقط‌حسین‌می‌ماند‌ُ‌بس…❤️‍🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی سلبریتی های بزرگ غرب هم مسلمون شدن بعد بعضیا هنوز میگن اسلام مال عرباست
خدا میگه اینجوری حرف بزن:😍 🔴همیشه راستگو باش. آل عمران/۱۷ 🟠با آرامش و نرمی حرف بزن. طه/۴۴ 🟡ازحرف هاۍبیهوده دوری کن. مؤمنون/۳ 🟢با زبان خوش سخن بگو. بقره/۸۳ 🔵حرف‌های نیکو ومنطقی بزنی. اِسراء/۵۳ 🟣پرخاش نکن. اِسراء/۲۳ چقدر شبیه این آیه‌ها هستیم؟!(:🚶🏻‍♀ 🤲🏼♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 نام رمان:سجده ی عشق PaRt:27 لباس طلبگی برازندش بود ابهت خاصی بهش میداد ارام و باوقارقدم برمی داشت وقتی که مقابلم ایستاد سرش روپایین انداخت وآهسته گفت: _سلام،شمااینجاچی کارمی کنید؟. محو هیبتش شده بودم تمام تلاشم برای فراموش کردنش بی فایده بود گفتم: _علیک سلام بنظرتون مردم برای چی میان؟منم اومدم زیارت . _پس چرا بی خبر اومدید ؟همه رونگران کردید مادرتون بامن تماس گرفت احتمال میدادبیاییداینجا.! چون توحال وهوای خودم بودم یادم رفت خبربدم گوشیش که زنگ خورد منم فاصله ای گرفتم وبه ماشین تکیه دادم. گوشی روبه سمتم گرفت _مادرتون می خوادباشماحرف بزنه. حالاچه جوابی میدادم؟.صداش خیلی گرفته بود: _ماشین روبرداشتی وبی خبررفتی نمیگی دق می کنم! موبایلت هم که خاموشه چند تا مسکن خوردم تااین دردلعنتی اروم بشه. _ببخشیدنمی خواستم ناراحتت کنم یکدفعه به سرم زد، دارم برمی گردم تاچندساعت دیگه میرسم. _ این وقت شب خطرناکه به سیدهم سپردم، میری خونشون!. دیگه این یکی رونمی تونستم هضم کنم _مامان حالت خوبه؟!سیدهمونیه که ازش بدتون میاد! بعدمیگی برم خونشون!!. _ایناچه ربطی به هم داره؟ من فقط نمیخوام شب راه بیوفتی چون تابرسی ازاسترس مردم!. _دورازجون، باشه هرچی توبگی صبح میام.... قبل ازسوارشدن به ماشین گفتم: _راستش من یه عذرخواهی به شما بدهکارم. _برای چی؟ _اون روزکه تماس گرفتم خیلی بدحرف زدم. بی انصافی کردم.شما همه تلاشتون رو کردید اما انگار قسمت نبود. _احتیاجی به عذرخواهی نیست من ازتون دلخور نیستم. تلاشی که به نتیجه نرسه هیچ فایده ای نداره کلی باپدرتون حرف زدم حتی شرکتش هم رفتم.نمی دونم چراازمن خوشش نمیاد.پیش شماهم شرمنده شدم نتونستم خودم روثابت کنم. بابغض گفتم: _ من قبولتون دارم،پس دیگه احساس شرمندگی نکنید.خدا صلاح ما رو بهترمیدونه دیگه جای گلگی نیست!....... برق تحسین روتوچشماش دیدم... تا زنگ در رو زد لیلا سراسیمه اومد بیرون. منودراغوش کشید. گفتم: _امروزحسابی همه رونگران کردم. دستم روبه گرمی فشردوبالبخندگفت: _پس بایدتنبیه بشی!. سیدصداش کرد _جانم داداش؟ _ساک ورزشیم رواز اتاق بیار میرم خونه عمو سعید. شایدفرداباهم رفتیم باشگاه!.بیچاره روازخواب وخوراک انداختم: _منم بی موقع مزاحم شدم. _این چه حرفیه شمامراحمید!د رروکه بست لیلاباشیطنت گفت: _خوب عروس ماچطوره؟. ازخجالت سرم روپایین انداختم!...... ادامه دارد.... 🌸 نویسنده؛ عذرا خوئینی 🌸 🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 نام رمان:سجده ی عشق PaRt:28 باصدای لیلابه خودم اومدم نگاهی بهم انداخت وگفت: _چرا اینقدرتوخودتی؟ ازدفعه قبلی که دیدمت لاغرتر شدی. بغض سنگینی گلوم روفشردولی لبخندی چاشنی چهرم کردم نمی خواستم ازخودم ضعف نشون بدم اما اشکام لوم دادکوه غروری که سعی درحفظش داشتم ازبین رفت! خودش هم به گریه افتاد _اون ازحال وروز محسن،اینم ازتو.حالاهم بارفتنش....! بقیه حرفش روخورد رنگش پرید دستمو رو شقیقه هام گذاشتم که ضرب گونه میزد. احساس میکردم خونه دور سرم میچرخه این بغض لعنتی هم رهام نمیکرد باهمون حال گفتم: _پس بلاخره رفتنی شدامیدوارم بتونه همه چیزروفراموش کنه. خواست چیزی بگه امامنصرف شد _من ناراحت نیستم فقط یکم شوکه شدم سیدازاول هم موندنی نبود، تمام تلاشش رو کرد تارضایت خانوادم روجلب کنه نباید دلخور میشدم به حرمت پدرم پارودلش گذاشت.این برام باارزشه... تاخودصبح پلک روهم نذاشتم یعنی بدون خداحافظی میرفت؟البته اینطوری برای من بهتربود چون هیچ وقت ازخداحافظی خوشم نمی اومد این همه بی تابی وبی قراریم بی موردبود بایدتسلیم خواسته خدامی شدم حتماقسمت هم نبودیم وشایدحکمتی داشت که من ازدرکش عاجزبودم ولی ته دلم خوشحال بودم که خداهمچین عشق پاکی نصیبم کرد دلبسته مردی شدم که پرازخوبی ومهربونی بود غیرتش قبول نمی کرد حرم حضرت زینب توخطرباشه همین عشق باعث شدراه درست روپیداکنم ونوری توقلبم ایجادشدکه همه تاریکی هاروازبین برد... بعدازنمازصبح یادداشتی برای لیلاگذاشتم واومدم بیرون.همیشه فکرمی کردم اگه یه روزی این خبر رو بشنوم حتما می میرم اماحالازنده بودم ! بادخنک به صورتم خوردوروحم روجلاداد خداروشکرکردم بابت صبروطاقتی که بهم داد.. مامانم رومبل خوابش برده بود ازدردزیاد هم دستمال به سرش بسته بود نمی دونم چطورشدکه یهوبیدارشد ازقرمزی چشماش می شد حدس زدکه مثل من تاصبح بیداربوده کنارش نشستم دستموگرفت وگفت: _همش تقصیرمن وباباته باخودخواهیمون نابودت کردیم ،دیشب کلی فکرکردم بعدش ازخداخواستم اگه صحیح وسلامت برگردی دیگه بااین ازدواج مخالفت نکنم،بااینکه سید وصله مانیست اماقبول دارم مردزندگیه وصاف وصادقه. اشک چشمام روپاک کردم وبادلخوری بلندشدم _خیلی دیربه این نتیجه رسیدی فایده ای نداره. به قدری خسته بودم که توان ایستادن نداشتم _چرا؟مگه چی شده؟ بدون اینکه به عقب برگردم گفتم: _سید میره سوریه می خوادمدافع حرم بشه شایدهم هیچ وقت برنگرده ازسکوتش متوجه شدم که حیرت کرده!...... ,,,,عاشق ترینم من کجاوحضرت زینب؟ حق داشتی اینقدرراحت بگذری ازمن,,,, ادامه دارد.... 🌸 نویسنده؛ عذرا خوئینی 🌸 🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸
اخرين شب جمعه امسال🥲🥲
محفل داریم موضوع:ماه مبارک رمضان
این‌ ماه بهترین فرصتی هست که ما بخشیده بشیم ... شب قدر نزدیکه ...
شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ یُضاعِفُ اللّه‏ فیهِ الحَسَناتِ وَ یَمحو فیهِ السَّیِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَکَةِ؛ ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهی است که خداوند در آن حسنات را می‏افزاید و گناهان را پاک می‏کند و آن ماه برکت است. (بحارالأنوار، ج 96، ص 340، ح 5 )
آیا در این ماه فقط نخوردن کافیست؟
چشم‌ها دست‌ها پاها‌ دل‌ها و ... باید روزه بگیرد . این هیچ فایده‌ای نداره که نخوری و غیبت کنی((: چقدر مراقب اینی که روزه‌ات موجب قبولیت واقع بشه؟
یکی از فرق‌های ما با امت‌های قبل اینکه شب‌قدر برامون مشخص شده...
این‌ ماه ، ماهِ دل‌شکستن .. گناه کردن نیست ماهِ بخشش .. مهربانی .. خوبیاااا هست
اینو همیشه باید به یاد داشته باشیم که خدا میبینه ! از دل‌ها خبر داره ... نمیتونیم چیزیو ازش پنهون کنیم و گولش بزنیم ..
ماهی است که بهانه‌ای خیلیارو جور کرده ((: نمیدونم این زخم معده رو چرا همه تو ماه رمضان میگیرن🫤💔 فصلیه؟..
کسایی هم که میگیرن میگن؛ ای وای مردیم از گشنگی ، از تشنگی.. وای کی اذان میشه🙄 فردا نمیخوام بگیرم و ... خداییش چرا مسخره بازی درمیارید؟😔 آیا تفنگی بالا سر شماست که زورتون کرده ؟ نیت باید خالص باشه مومن ... اگه خالص باشه این مسخره بازیا لازم نیست
روزه که میگیرید باید تشنگی .. گشنگی حتی اون قار قور شکم باشه😂 اگه قرار باشه سختی نباشه که دیگه نمیتونی حال اهل بیت رو بفهمی..
چرا واقعا باید دغدغه‌ای یک روزه بگیر اینا باشه .. یعنی چی:/
در این ماه گناه نکردن فضیلت روزه رو می‌بره بالا اینکه تشنه باشید اما فیلم خارجی ببینید🫤 به درد خودتون میخوره باید اینو فهمید که بدهی داریم نسبت به خدا !!! خدا طلبکاره و ما بدهکار .. نه ما طلبکار رو خدا بدهکار
ماه رمضان، بهترین زمان برای توبه و استغفار و پالایش جسم و جان است.
یکی از نمونه های دوری از گناهان در ماه رمضان، حفظ زبان است. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «روزه دار در عبادت و بندگی خداست، اگرچه خوابیده باشد تا زمانی که غیبت مسلمانی را نکند.» باز از آن حضرت نقل است: «کسی که مسلمانی را در ماه مبارک رمضان غیبت کند، پاداشی برای روزه اش نخواهد بود».
خواندن نماز در ماه رمضان، بسی بیشتر از خواندن آن در غیر ماه رمضان، به روح انسان، روشنایی، صفا و تعالی می بخشد. چنین فرصتی را از دست ندهیم.