جنـگ بر روی #چــادر
آغازش #ڪربــلا بود ...
دشمن مــے خواهد
چـــادر از سر
زنانِ حسینے بردارد...
اولین هستہ مقاومت تشڪیل مے شود ؛
بہ فـــرماندهے
زینـب...
#عفت_زینب_وار 🏴
@montazeran_noor1402
🖇 #چادر 🌱
«چـــــآدُرت ۔۔𔘓»خٰواهـــــرمَن...
؏َــلم سپــآهِ خانوم زَهـــراۜست𑁍!((:☁️
🖇 #چادر 🌱
«چـــــآدُرت ۔۔𔘓»خٰواهـــــرمَن...
؏َــلم سپــآهِ خانوم زَهـــراۜست𑁍!((:☁️
هدایت شده از طنز و نغز🇮🇷 ✅️
میگفت چادر دست و پا گیره !✌🏻♥️ راست میگفت خیلی جاها دست منو گرفت✋🏻🥲❤️🩹🫀
#چادر
#یازهرا
@montazeran_noor1402
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
نام رمان:سجده ی عشق
PaRt:7
چندروزی ازاومدنم میگذشت....
سارا هم بالاخره به یکی ازخواستگاراش جواب مثبت داد قرار شد بعداز چهلم سیدهاشم مراسم نامزدی رو بگیرن....
عکسش روبرام فرستادپسرخوشتیپی بودوبه قول مامانم پولشون ازپاروبالا میرفت مدام تعریفشون رو می کرد....وسط حرفهاش منو مخاطب قرارمیداد که یعنی همچین شانسی باید نصیبم بشه،...
دیگه نمیدونست دلم اسیرکسی شده بود که هیچکدوم ازاین امکانات رونداشت ولی قلب من براش تندمیزد!.
انس عجیبی به این کتاب پیداکرده بودم... بیشتر معنی دعاها رو میخوندم چون تلفظ عربی برام سخت بود.کلی غلط داشتم...
دور اسم #دعای_کمیل، #توسل، و #زیارت_عاشورا خط کشیده شده بودکه همین کنجکاویم رو بیشتر میکرد....
از اینترنت این دعاها رو دانلود کردم هندزفری رو توگوشم میذاشتم وازروی کتاب معنی ها رو میخوندم...
بخاطرهمین ارتباط بهتری برقرارمی کردم مخصوصادعای کمیل که بایدپنجشنبه ها خونده میشد.
اخرهفته متفاوتی روتجربه کردم...
همیشه به خوشگذرانی میگذشت اما حالا قدرش روبیشتر میدونستم.درروقفل کردم وبه دورازچشم بقیه میخوندم و اشک می ریختم....
برای خودم هم عجیب بود...
این یک هفته بدون گوش دادن به اهنگ سپری شد.
انگارهمه دنیام این کتاب بود.
سید نهال عشق رو تو دلم کاشته بودوبدون اینکه خودش خبرداشته باشه جوانه میزد و بزرگتر میشد...
این تغییرات کم کم تودرونم شکل میگرفت
وکسی متوجه تحولم نمیشد..البته ظاهرم هنوز مثل سابق بود همون تیپ وارایش رو داشتم ولی موهام روکمتربیرون میریختم و دیگه دورشونه هام پخش نمیکردم چون چهره سید مقابلم نقش میبست حتی تو خیال هم ازش حساب می بردم....
از وقتی که #نمازخوندن روشروع کرده بودم ارامشم بیشترشده بود..
تواینترنت می چرخیدم وکلی مطلب درمورد نماز سرچ میکردم خیلی زود یادگرفتم و اطلاعاتم بیشترشد ولی صبح هاخواب می موندم بیدارشدن برام سخت بود!
چهلم اقاهاشم نزدیک بود....
وقتی فهمیدم بابام هم میخواد تو مراسم باشه خیلی خوشحال شدم اماتاگفتم منم دوست دارم برم. مامانم مخالفت کرد
_چندوقت دیگه نامزدی دخترعموته بایدبه فکر لباس باشی.نه ختم!. همون موقع هم نبایدمی اومدی اشتباه ازمن بود.
باید راضیش میکردم تااین دل بی قرارم اروم میشد.بین وسایل کلیدی که میخواستم روپیداکردم....
توانباری پرازخرت وپرت های اضافه بود، در کمد رو بازکردم بیشترپارچه ها قدیمی و قیمتی بود اما بالاخره چیزی که می خواستم روپیداکردم....
محترم خانم همسایه محله قبلی ازکربلا اورده بود دستی روی پارچه مشکی کشیدم اون موقع مامانم برای اینکه محترم خانم ناراحت نشه قبول کرد ولی بی استفاده موند.فکرنمی کردم یک روزی به سرم بزنه وبیام سراغ پارچه....
سریع گذاشتم توکیفم تاسرفرصت پیش خیاط ببرم تصمیم نداشتم برای همیشه #چادر بپوشم یعنی امادگیش رونداشتم امادلم می خواست این بارچادر رو امتحان کنم هنوز نرفته کلی استرس داشتم....
به جاده خیره شدم وبه اتفاقاتی که گذشت فکرمیکردم واینکه چطور زندگیم زیرورو شد. اولش میگفتم این احساس وهیجان خیلی زود فروکش میکنه اماروزبه روزبیشترشد،
به سمت بابام برگشتم که درارامش رانندگی می کرد:
_میشه قبل ازمسجدبریم حرم شاید برگشتنی وقت نشه.
ادامه دارد....
🌸 نویسنده؛ عذرا خوئینی
🌸
🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
میگُفت:
#چادُر یادِگار حَضرت زهراﷻ است..
ایمانِ یڪ زَن وَقتی کامِل میشَود
ڪه حِجاب
را کامِل رعایَت کُند..♥️🌿
🌺🍂🌺🍂🌺🍂
بانو.. چـــ😇ــادری که شدی..
مرامت هم چادری باشد
#چادر که گذاشتی
وظایفت بیشترمیشود😊
گرچه من می گویم عشق است♥️
ولے مراقب ...
👀️چشم هایت
🎼صدایت
👣قدم هایت باش
✅ باید پاک بمانی
.
#عاشقانه_های_حجاب
🌱درست مثل لباس فرم بچه های دبستان
که معلوم است از کدام مدرسه هستند...
.
هر کجا بروند لباس فرمشان مشخص میکند مدرسه شان چیست...
.
اکنون ای سیاه دوست داشتنی من!
چادر زیبایم!😊
.
تو لباس فرم عاشقی من هستی!😍
.
هرکجا بروم میدانند من عاشق حضرت رحمان و رحیم شده ام...
.
من عاشق حضرت مادر (س)شده ام
.
در مدرسه اش اسم نوشته ام و لباس فرم عاشقی دارم... ☺️
.
میدانی...
عاشقی را نمی شود پنهان کرد چون عاشقی لباس فرم دارد!
🌹لباس فرم من #چادر من است🌹
.
••••••••••••❥❤️❥••••••••••••