فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خواب بوده بمب باران شده...
ببینین چجوری میلرزه از ترس
شاید فقط دنبال یه آغوش بود تا بغضش بشکنه:)💔
*▪️چهار جمله از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است ..*
*یک )* دختر سوری بود که در وقت جان کندن یعنی آخرین مرحله زندگیش گفت : *همه چیز را به خداوند خواهم گفت*
*دوم )* دختر معصومی که از وحشت جنگ سوریه از صحنه جنگ فرار میکرد خطاب به خبرنگاری که میخواست ازش فیلم بگیرد در حالت گریه وزاری گفت: *عمو بخاطر خدا عکسم را نگیر چون بی حجابم*
*سوم )* دختری کوچکی بود که از گرسنگی چنین گفت: *ای الله چیزی نمانده از گرسنگی بمیرم نان خوردن نداریم مرا به جنت خود ببر که در آنجا نان بخورم*
*چهارم )* دختر افغانی بود که در انفجار دستش زخمی شده بود دکتر درحال آمادگی برای عمل جراحی بود تا دستش را قطع کند دخترک گفت: *آقا دکتر آستینم را پاره نکن جز این لباس دیگر ندارم*
*👈این نتیجه تمام جنگهاست، چه ببری چه ببازی!😔😭*
شب شدۅپایان فعالیت ما!
ڪم ڪاࢪۍ ڪࢪנيم ﺣلال ڪنيد...🙂🖐🏿
-شـݕـٺوטּ مہـدۅۍ...🌛
-نـَفـسـٺوטּ حیدࢪۍ...🕶
-ذڪࢪٺـۅטּ یا عݪۍ...♥️
-مہـࢪٺـۅטּ فـاطمۍ...🖇
-صݕࢪٺـۅטּ زیـںْݕۍ...🍃
-قݪݕـٺۅטּ ࢪضایۍ...✨
-عشقـٺۅטּ حسیںْۍ...🌻
-غیࢪٺٺـۅטּ عݪـۅۍ...👀
-شبتون متعالۍ🖐🏿-
#امام_زمان🌱🤍
شبتون مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازیگوشی کودک فلسطینی در آغوش پدر😍
31.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درد ناک ترین فیلم😭
کودکان و خانواده هایشان این طور در زیر بمب های وحشیانه رژیم صهیونستی زخمی می شوند و به شهادت می رسند😭😔
یا صاحب الزمان آجرک الله😭
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تسلیت
#غزه_تسلیت
به امید فرج نور چشممون
☘️بسماللهالرحمنالرحیم☘️
اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ
يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ، الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
دعاےسلامتےامامزمان(عــج)
💫 *بِسْمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ*💫
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ
و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
*🌼برای سلامتی و فرج امام مهدی (عج)صلوات🌼*
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌼
معلمپرسید
چندتابمببراۍنابودۍِداعشواسرائیل لازمہ؟!
دآنشآموز : دوټا!(:
همہخندیدن..
معلم : دوٺا؟!چطورۍ؟!
دآنشآموز
¹.فرمانِآسیدعلۍ
².سربندِیازهرا
#مرگ_بر_اسرائیل
#طوفان_الاقصى
21.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به اشکهای مادرانتان و به قدهای خمیده پدرانتان ، و به مادرمان زهرا قسم که حیدرگونه، تقاص خونهای به ناحق ریخته شما را از رژیم این رژیم خونخوار و سفاک کودک کش خواهیم گرفت.
وای از روز انتقام ، وای از روز انتقام
#طوفان_الاقصی
#غیر_قابل_ترمیم
May 11
May 11
مژده دادند به ما روز دعا نزدیک است🤲
وعده محکم و زیبای خدا نزدیک است🌿
وقت برچیدن و نابودی اسرائیل است💥
محو این غدهی بی شرم و حیا نزدیک است✊️
#مرگ_بر_اسرائیل
#فلسطین
شادی روح شهدای فلسطینی صلوات😔🖤
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
-@montazeran_noor1402
از:دختران وزنان ایرانی
به:سردار قاآنی
ما زنهارا بفرستید غزه..🙏🏻
مردها بلد نیستند بچه آرام کنند!
ما زنهارا بفرستید
همه کودکان را پناه میشویم..💔
ما بلدیم چطور اشکهای بچهها را
پاک کنیم..😭
ما بلدیم چطور گرم در آغوش بگیریمشان..🫂
ما بلدیم چطور آرامشان کنیم..
ما در روضه ها از مادرمان ام البنین
یادگرفته ایم چطور لالایی بخوانیم
برای علی اصغر هایشان..💔
اما ما زن ها
اعتراف میکنیم که
هیچ کداممان
بلد نیستیم
مادری که کودک شش ماهه اش
رو به روی چشمانش جان میدهد را
آرام کنیم..(:💔
نمیتوانیم...خیر..!(:
#بیمارستان_المعمدانی
#مرگ_بر_اسرائیل
@montazeran_noor1402
💚🌿¦↝ #خـدایاشکــرت...
❬درجوشنکبيریکعبارتۍهست:
"یٰـآکريٖمُالصَّفْـح"یعنۍ...
یکجوریتورومۍبخشہانگارنہانگار،
کہتوخطاٰیۍمرتکبشدیッ❭
-وخدآےمااینگونہاست🤍🌱¡'
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
@montazeran_noor1402
16.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وصیت نامه ای از جنس بغض و مظلومیت💔
وصیت نامه ای که دنیارا تکان داد...😭
وصیت نامه ی یک دختر فلسطینی🇸🇩
در ظاهر کودکند اما از خیلی از بزرگتر ها بزرگترند🥲
دختر کوچولو شهادت گوارای وجودت🖤
از توی آسمونا، از توی بهشت برای ما هم دعا کن❤️🩹
#طوفان_الاقصی
💚🌱💚🌱💚🌱💚🌱
🌱💚🌱💚🌱💚
💚🌱💚🌱
🌱💚
💚
رمان:مدافع عشق
#𝐏𝐚𝐫𝐭𝟑
به دیوار تکیه میدهم و نگاهم را به درخت کهنسالی مقابل درب حوزه میدوزم.
چند سال است که شاهد رفت و امد هایی؟استاد شدن چند نفر را به چشم دل دیده ای؟ تو هم طلبه ها را دوست داری؟
بی اراده لبخند میزنم به یاد چند تذکر تو ... چهر روز است که پیدایت نیست.
دو کلمه ی اخرت که به حالت تهدید در گوشم میپیچد اگرنرید... خب اگر نرم چی؟
چرا دوستت مثل خروسبی محل بین حرفت پرید و...
یک غریبه در قاب چادر.با یک تبسم و صدای ارام
_سلام گلم...ترسیدی
با تردید جواب میدهم
_سلام بفرمایید
_مزاحم نیستم؟ یه عرض کوچولو داشتم.
شانه ام را عقب می کشم.
_ببخشید بجا نیاوردم!؟
_من؟؟...خواهر مفتشم
***
یک لحظه به خودم امدم و دیدم چند ساعت است که مقابلم نشسته صحبت میکند:
_برادرم منو فرستاد تا اول ازت معذرت خواهی کنم خانومی اگر بد حرف زده..... در کل حلالش کنی. بعد هم دیگه نمیخواست تذاکر دهنده باشه!
بابت این دو باری که با تو بحث کرده خیلی تو خودش بوده.
هی می رفت و می گفت: اخه بنده ی خدا به تو چه که رفتی با نامحرم دهن به دهن گذاشتی
این چهار و پنج روزم رفته به قول خودش ادم شده
_ادم شه؟...کجا رفته؟
_اوهوم...کار همیشگیشه! وقتی خطایی میکنه بدون اینکه لباسی،غذایی،چیزی برداره. قران،مفاتیح و سجادشو میزاره توی یه ساک دستی کوچیک و میره
_خب کجا میره!؟
_نمیدونم! ولی وقتی میاد خیلی لاغره یه جورایی توبه میکنه
با چشمانی گرد به لب های خواهرت خیره میشوم
_توبه کنه؟ مگه...مگه اشتباه از ایشون بوده؟
چیزی نمیگوید. صحبت را می کشاند به جمله اخر
_فقط حلالش کن!...علاقه ات به طلبه ها رو هم تحسین میکرد. علی اکبر غیرتیه اینم بزار پای همینش
ادامه دارد...
نویسنده:محیا سادات هاشمی
💚
🌱💚
💚🌱💚🌱
🌱💚🌱💚🌱💚
💚🌱💚🌱💚🌱💚🌱
💚🌱💚🌱💚🌱💚🌱
🌱💚🌱💚🌱💚
💚🌱💚🌱
🌱💚
💚
رمان:مدافع عشق
#𝐏𝐚𝐫𝐭𝟒
کار نشریه به خوبی تمام شد و دوستی من با فاطمه سادات خواهر تو شروع شد.
انقدر مهربان، صبور و ارام بود که به راحتی میشد اورا دوست داشت.
حرف هایش راجب تو هر روز مرا کنجکاو تر می کرد.
همین حرف ها به رفت و امد هایم سمت حوزه مهر پایان زد.
گاهاً تماس تلفنی داشتیم و بعضی وقت ها هم بیرون میرفتیم تا بشود سوژه ی جدید عکس های من.
چادرش جلوه ی خاصی داشت در کادر تصاویر.
کم کم متوجه شدم خانواده نسبتا پر جمعیتی هستید.
علی اکبر، سجاد، علی اصغر، فاطمه و زینب با مادر و پدر عزیزی که در چند برخورد کوتاه توانسته بودم از نزدیک ببینمشان.
تو برادر بزرگتری و مابقی طبق نامشان از تو کوچتر...
نام پدرت حسین و نام مادرت زهرا حتی این چینش اسم ها برایم عجیب بود.
تورا دیگر ندیدم و فقط چند جمله ای بود که فاطمه گاهی بین حرف هایش از تو میگفت.
دوستی ما روز به روز محکم تر میشد و در این فاصله خبر اردوی راهیان نورت به گوشم رسید
_فاطمه سادات؟
_جانم؟
_تو هم میری؟
_کجا؟
_اممم... با داداشت راهیان نور؟
_اره! ما چند ساله که میریم.
با دو دلی و کمی مِن مِن میگویم:
_میشه منم بیام؟
چشماش برق میزد
_دوست داری بیای؟
_عاره خییلی
_چرا که نشه! فقط ...
گوشه چادرش را میکشد
نگاه معنا داری به سر تا پایم میکند
_باید چادر سرت کنی.
سر کج میکنم و ابرو بالا میندازم
_مگه حجابم بده؟؟
_نه کی گفته بده!؟ اما جایی که ما میریم حرمت خاصی داره! در اصل رفتن اون ها به خاطر همین سیاهی بوده... حفظ این
و گوشه ای از چادرش را با دست به سمتم میگیرد ...
دوست داشتم هر طور شده همراشان شوم. حال و هوایشان را دوست داشتم. زندگی شان بوی غریب و اشنایی از محبت میداد...
محبتی که من در زندگیم دنبالش میگشتم؛ حالا اینجاس، در بین همین افراد.
قرار شد در این سفر بشوم عکاس اختصاصی خواهر و برادری که مهرشان عجیب به دلم نشسته بود
تصمیمم را گرفتم...
حجاب میکنم قربه الی الله
ادامه دارد...
نویسنده:محیا سادات هاشمی
💚
🌱💚
💚🌱💚🌱
🌱💚🌱💚🌱💚
💚🌱💚🌱💚🌱💚
May 11