eitaa logo
منتظران ظهور امام زمان عجل الله🏴
5.1هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
33 فایل
این کانال متعلق به امام زمان است کپی با ذکر صلوات حلاله 💚✨️ کانال نشر مناجات وآثار سخنرانان و مداحان معروف به کانال منتظران ظهور امام زمان خوش آمدید💐 @mahdi_yar1213 نظرتو ناشناس بگو: https://6w9.ir/Harf_10534939
مشاهده در ایتا
دانلود
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهدویت 🔸اسمت رو مینویسن!!! 👌کوتاه و شنیدنی ،نشردهید 🎙استاد رائفی پور 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 🌸🕊🌸🕊👇👇👇 کانال منتظران ظهور 🌸🕊🌸🕊☝️☝️☝️
❇️ تشرف ملا ابوالقاسم قندهاری و جمعی از اهل سنت 🗂 قسمت اول: ☑️ فاضل جلیل ملا ابوالقاسم قندهاری فرمود: ▫️ در سال ۱۲۶۶، هجری در شهر قندهار، خدمت ملا عبدالرحیم (پسر مرحوم ملا حبیب اللّه افغان) کتاب هیئت و تجرید را درس ‌می‌گرفتم (این دو کتاب از دروسی است که سابقا در حوزه خوانده ‌می‌شد و الان هم کم و بیش آنها را می‌خوانند). عصر جمعه ای به دیدن ایشان رفتم. در پشت بام شبستان بیرونی او، جمعی از علماء و قضات و خوانین افغان نشسته بودند. بالای مجلس، پشت به قبله و رو به مشرق، جناب ملا غلام محمد قاضی القضات، سردار محمد علم خان و یک نفر عالم عرب مصری و جمعی دیگر از علماء نشسته بودند. بنده و یک نفر از شیعیان که پزشک سردار محمد بود، و پسرهای مرحوم ملاحبیب اللّه، پشت به شمال و پسر قاضی القضات و مفتی‌ها برعکس ما، یعنی رو به قبله و پشت به مشرق که پایین مجلس ‌می‌شد، به همراه جمعی از خوانین نشسته بودند. سخن در مذمت و نکوهش مذهب تشیع بود، تا به این جا کشید که قاضی القضات گفت: 🔹 از خرافات شیعه آن است که ‌می‌گویند: [حضرت ] م ح م د مهدی پسر[حضرت ] حسن عسکری [ (ع) ] سال ۲۵۵ هجری در سامرا متولد شده و در سال ۲۶۰ در سرداب خانه خود غایب گردیده و تا زمان ما هم هنوز زنده است و نظام عالم بسته به وجود او است. ▫️ همه اهل مجلس در سرزنش و ناسزا گفتن به عقاید شیعه هم زبان شدند، مگر عالم مصری، که قبل از این سخن قاضی القضات بیشتر از همه، شیعه را سرزنش ‌می‌کرد. او در این وقت خاموش بود و هیچ نمی‌گفت، تا این که سخن قاضی القضات به پایان رسید. در این جا عالم مصری گفت: 🔸 سال فلان، در مسجد جامع طولون، پای درس حدیث حاضر ‌می‌شدم. فلان فقیه حدیث ‌می‌گفت. سخن به شمایل [حضرت] مهدی [(ع)] رسید. قال و قیل برخاست و آشوب بپا شد. ناگهان همه ساکت شدند، زیرا جوانی را به همان شکل و شمایل ایستاده دیدند، در حالی که قدرت نگاه کردن به او را نداشتند. ▫️ چون سخن عالم مصری به این جا رسید، ساکت شد. بنده دیدم اهل مجلس ما همگی ساکت شده‌اند و نظرها به زمین افتاده است و عرق از پیشانی‌ها جاری شد! از مشاهده این حالت حیرت کردم. ✨ ناگاه جوانی را دیدم که رو به قبله در میان مجلس نشسته است. به مجرد دیدن ایشان حالم دگرگون شد. توانایی دیدن رخسار مبارکشان را نداشتم و مانند بقیه اهل جلسه بی حس و بی حرکت شدم. تقریبا ربع ساعت همه به این حالت بودیم و بعد آهسته آهسته به خود آمدیم. هر کس زودتر به حال طبیعی بر ‌می‌گشت، بلند ‌می‌شد و ‌می‌رفت. تا آن که همه جمعیت به تدریج و بدون خداحافظی رفتند. من آن شب را تا صبح هم شاد و هم غمگین بودم: شادی برای آن که مولای عزیزم را دیدار کرده‌ام، و اندوه به خاطر آن که نتوانستم بار دیگر بر آن جمال نورانی نظر کنم و شمایل مبارکش را درست به ذهن بسپارم. (ادامه دارد) ⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۷۳ 🏷 تشرفات ادامه دارد....
❇️ تشرف ملا ابوالقاسم قندهاری و جمعی از اهل سنت 🗂 قسمت دوم: ▫️ ... فردای آن روز برای درس رفتم. ملا عبدالرحیم مرا به کتابخانه خود خواست و در آنجا تنها نشستیم. ایشان فرمود: 🔸 دیدی دیروز چه شد؟ حضرت قائم آل محمد (ع) تشریف آوردند و چنان تصرفی در اهل مجلس نمودند که قدرت سخن گفتن و نگاه کردن را از آنها گرفته و همگی شرمنده و درهم و پریشان شدند و بدون خداحافظی رفتند. ▫️ من این قضیه را به دو دلیل انکار کردم: یکی این که از ترس، تقیه کرده و دیگر آن که، یقین کنم آنچه را دیده ام خیال نبوده است، لذا گفتم: 🔹 من کسی را ندیدم و از اهل مجلس هم چنین حالتی را مشاهده نکردم. ▫️ گفت: 🔸 مطلب از آن روشن تر است که تو بخواهی آن را انکار کنی. بسیاری از مردم دیشب و امروز برای من نوشتند. برخی هم آمدند و شفاها جریان را نقل کردند. ▫️ روز بعد پزشک سردار محمد را که شیعه بود دیدم، گفت: 🔸 چشم ما از این کرامت روشن باد. سردار محمد علم خان هم از دین خود سست شده و نزدیک است او را شیعه کنم. ▫️ چند روز بعد، اتفاقا پسر قاضی القضات را دیدم. گفت: 🔹 پدرم تو را ‌می‌خواهد. ▫️ هر قدر عذر آوردم که نروم، نپذیرفت. ناچار با او به حضور قاضی القضات رفتم. در آن جا جمعی از مفتی‌ها و آن عالم مصری و افراد دیگر حضور داشتند. بعد از سلام و تحیت با قاضی القضات، ایشان چگونگی آن مجلس را از من پرسید. گفتم: 🔸 من چیزی ندیده ام و غیر از سکوت اهل مجلس و پراکنده شدن بدون خداحافظی، متوجه مطلب دیگری نشدم. ▫️ آن‌هایی که در حضور قاضی القضات بودند، گفتند: 🔹این مرد دروغ ‌می‌گوید، چطور می‌شود که در یک مجلس در روز روشن، همه حاضرین ببینند و این آقا نبیند؟ ▫️ قاضی القضات گفت: 🔸 چون طالب علم است، دروغ نمی‌گوید. شاید آن حضرت فقط خود را برای منکرین وجودش جلوه گر ساخته باشد، تا موجب رفع انکار ایشان شود. و چون آن که مردم فارسی زبان این نواحی، نیاکانشان شیعه بوده اند و از عقاید شیعه، اعتقاد کمی به وجود امام عصر (ع) برای آنها باقی مانده است، ممکن است او هم ندیده باشد. ▫️ اهل مجلس بعضی از روی اکراه و برخی بدون آن، سخن قاضی القضات را تصدیق کردند. حتی بعضی مطلب او را تحسین نمودند. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۷۳ 🏷
تشرف آیت الله بهبهانی خدمت امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ) در حرم امام حسین (علیه‌السلام)YouCut_20190418_044345590-mc_6005626884228909541.mp3
زمان: حجم: 2.45M
🔻 تشرف آیت الله بهبهانی خدمت ارواحنا فداه در سلام الله علیه و گلایه امام زمان "ارواحنافداه" از زائرین 🎙 استاد سید حسین حفظه الله تعالی 👇👇👇👇👇👇 @montazeranezohoor1213 ما را به دوستان خود معرفی کنید
❇️ تشرف محمد بن عيسى بحرينى 🪧 قسمت اول ✅ جمعى از موثقين نقل كردند: ▫️مـدتـى بـحرين تحت نفوذ خارجيان بود. آنها مردى از مسلمانان را حاكم بحرين كردند تا شايد به علت حكومت كردن شخصى مسلمان، آن جا آبادتر شود و به حالشان مفيدتر واقع گردد. آن حـاكـم از نـاصـبـيان (كسانى كه با اهل بيت پيامبر اكرم (ع) دشمنى مى‌ورزند) بود. 👿 او وزيرى داشـت كـه در عـداوت و دشـمنى از خودش شديدتر بود و پيوسته نسبت به اهل بحرين، به خاطر مـحـبـتشان به اهل بيت رسالت(ع)، دشمنى مى‌نمود و هميشه به فكر حيله و مكر براى كشتن و ضرر رساندن به آنها بود. روزى وزيـر بر حاكم وارد شد و انارى كه در دست داشت به حاكم داد. حاكم وقتى دقت كرد، ديد بر آن انار اين جملات نوشته شده است: لااله الا اللّه محمد رسول اللّه و ابوبكر و عمر و عثمان و على خلفاء رسول اللّه. اين نوشته بر پوست انار بود، نه آن كه كسى با دست نوشته باشد. حاكم از اين امر تعجب كرد و به وزير گفت: 🔸اين انار نشانه اى روشن و دليلى قوى بر ابطال مذهب رافضه (نام شيعيان در نزد اهل سنت) است. حال نظر تو درباره اهل بحرين چيست؟ ▫️وزير گفت: 🔹اينها جمعى متعصب هستند كه دليل و براهين را انكار مى‌كنند، سزاوار است ايشان را حـاضـر كنى و انار را به آنها نشان دهى. اگر قبول كردند و از مذهب خود دست كشيدند، براى تو ثواب و اجر اخروى عظيمى خواهد داشت و اگر از برگشتن سر باز زدند و بر گمراهى خود باقى ماندند، يكى از سه كار را با آنها انجام بده: ⭕️ يا با ذلت جزيه بدهند، ⭕️ يا جوابى بياورند - اگر چه جوابى نـدارنـد - ⭕️ يـا آن كـه مردان ايشان رابكش و زنان و اولادشان را اسير كن و اموال آنها را به غنيمت بردار. ▫️حـاكـم نـظر وزير را تحسين نمود و به دنبال علماء و دانشمندان و نيكان شيعه فرستاد و ايشان را حاضر كرد. انار را به آنها نشان داد و گفت: 🔹اگر جواب كافى در اين زمينه نياورديد، مردان شما را مـى‌كـشم و زنان و فرزندانتان را اسير مى‌كنم و اموال شما را مصادره مى‌كنم و يا آن كه بايد جزيه بدهيد. ▫️وقتى شيعيان اين مطالب را شنيدند، متحير گشته و جوابى نداشتند، لذا رنگ چهره‌هايشان تغيير كـرد و بـدنـشـان به لرزه درآمد، با اين حال گفتند: 🔸اى امير سه روز به ما مهلت بده، شايد جوابى بـياوريم كه تو به آن راضى شوى. اگر نياورديم، آنچه رامى خواهى، انجام بده. ▫️حاكم هم تا سه روز ايشان را مهلت داد. آنها با ترس و تحير از نزد او خارج شدند و در مجلسى جمع شدند تا شايد راه حلى پيدا كنند. در آن مجلس بر اين موضوع نظر دادند كه از صلحاء بحرين ده نفر را انتخاب كنند. اين كار را انجام دادند. آنـگاه از بين ده نفر، سه نفر را انتخاب نمودند. بعد به يكى از آن سه نفر گفتند: 🔸تو امشب به طرف صـحـرا برو و خدا را عبادت كن و به امام زمان حضرت صاحب الامر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف اسـتـغاثه نما، كه او حجت خداوند عالم و امام زمان ماست. شايد آن حضرت راه چاره را به تو نشان دهند. (ادامه دارد) ⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم 🏷
❇️ تشرف محمد بن عيسى بحرينى 🪧 قسمت دوم: ▫️... آن مـرد از شـهـر خارج شد و تمام شب، خدا را عبادت كرد و گريه و تضرع نمود و او را خواند و به حضرت صاحب الامر (ع) استغاثه نمود تا صبح شد، ولى چيزى نديد. به نزد شيعيان آمد و ايشان را خبر داد. شـب دوم ديگرى را فرستادند. او هم مثل نفر اول، تمام شب را دعا و تضرع نمود اما چيزى نديد، و برگشت، لذا ترس و اضطرابشان زيادتر شد. سومى را احضار كردند. او مردى پرهيزگار به نام محمد بن عيسى بود. شب سوم با سر و پاى برهنه به صحرا رفت. 🌑 آن شب، شبى بسيار تاريك بود. ايشان به دعا و گريه مشغول و به حق تعالى متوسل گـرديد و درخواست كرد كه آن بلا و مصيبت را از سرمؤمنين رفع كند و به حضرت صاحب الامر (ع) استغاثه نمود. وقتى آخر شب شد، شنيد كه مردى با او صحبت مى كند و مى گويد: 🔸اى محمد بن عيسى چرا تو را به اين حال مى بينم؟ و چرا به اين بيابان آمده اى؟ گفت: 🔹اى مرد مرا رها كن، كه براى امر عظيمى بيرون آمده ام و آن را جز به امام خود، نمى‌گويم و جز نزد كسى كه قدرت بر رفع آن داشته باشد، شكايت نمى كنم. ▫️فرمود: 🔸اى محمد بن عيسى، من صاحب الامر هستم، حاجت خود را ذكر كن. ▫️محمد بن عيسى گفت: 🔹اگر تو صاحب الامرى، قصه ام را مى‌دانى و احتياج به گفتن من نيست. ▫️فرمود: 🔸بلى، راست مى گويى. تو به خاطر بلايى كه در خصوص آن انار بر شما وارد شده است و آن تهديداتى كه حاكم نسبت به شما انجام داده، به اين جا آمده اى. ▫️مـحـمد بن عيسى مى گويد: وقتى اين سخنان را شنيدم، متوجه آن طرفى شدم كه صدا مى آمد. عرض كردم: 🔹بلى، اى مولاى من. تو مى دانى كه چه بلايى به ما وارد شده است. تويى امام و پناهگاه ما و تو قدرت برطرف كردن آن بلا را دارى. (ادامه دارد) ⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم 🏷
❇️ تشرف محمد بن عيسى بحرينى 🪧 قسمت سوم (آخر) ▫️... حـضـرت فـرمـودند: 🔶 اى محمد بن عيسى، در خانه ی وزير لعنه اللّه درخت انارى هست. وقتى كه آن درخت بار گرفت، او از گِل، قالب انارى ساخت و آن را دو نيم كرد. در ميان هر يك از آن دو نيمه، بـعـضـى از آن مطالبى كه الان روى انار هست نوشت. در آن وقت انار هنوز كوچك بود، لذا همان طورى كه بر درخت بود، آن را در ميان قالب گِل گذاشت و بست. انار در ميان قالب بزرگ شد و اثر نوشته در آن ماند و به اين صورت كه الان هست درآمد. حال صبح كه به نزد حاكم مى‌رويد، به او بگو من جواب را با خود آورده ام، ولى نمى‌گويم مگر در خانه وزير. وقـتى كه وارد خانه وزير شدى، در طرف راست خود، اتاقى خواهى ديد. به حاكم بگو، جواب را جز در آن اتـاق نـمـى‌گويم، در اين جا وزير مى‌خواهد از وارد شدن تو به آن اتاق ممانعت كند، ولى تو اصرار كن كه به اتاق بروى و نگذار كه وزير تنها و زودتر داخل شود، يعنى تو اول داخل شو. در آن جا طاقچه اى خواهى ديد كه كيسه ی سفيدى روى آن است. كيسه را باز كن. در آن كيسه قالبى گِلى هـسـت كـه آن ملعون (وزير) نيرنگش را با آن انجام داده است. آن انار را در حضور حاكم در قالب بگذار تا حيله وزير معلوم شود. اى مـحـمـد بن عيسى، علامت ديگر اين كه، به حاكم بگو معجزه ديگر ما آن است كه وقتى انار را بشكنيد غير از دود و خاكستر چيزى در آن مشاهده نخواهيد كرد، و بگو اگر مى‌خواهيد صدق اين گـفـتـه مـعـلوم شود، به وزير امر كنيد كه در حضور مردم انار را بشكند. وقتى اين كار را كرد آن خاكستر و دود بر صورت و ريش وزير خواهد نشست. ▫️محمد بن عيسى وقتى اين سخنان را از امام مهربان و فريادرس درماندگان شنيد، بسيار شاد شد و در مقابل حضرت، زمين را بوسيد، و با شادى و سرور به سوى شيعيان بازگشت. صبح به نزد حاكم رفتند و محمد بن عيسى آنچه را كه امام(عج) به او امر فرموده بودند، انجام داد و آن معجزاتى كه حضرت به آنها خبر داده بودند، ظاهر شد. حاكم رو به محمد بن عيسى كرد و گفت: 🔹اين مطالب را چه كسى به تو خبر داده است؟ ▫️گفت: 🔸امام زمان (عج) و حجت خدا بر ما. ▫️گـفت: 🔹امام شما كيست؟ ▫️او هم ائمه(ع) را يكى پس از ديگرى نام برد، تا آن كه به حضرت صاحب الامر(عج) رسيد. حاكم گفت: 🔹دست دراز كن تا با تو بر اين مذهب بيعت كنم؛ گواهى مى دهم كه نيست خدايى جز خداوند يگانه و گواهى می‌دهم كه محمد(ص) بنده و رسول اوست و گواهى می‌دهم كه خليفه بـلافـصـل آن حـضـرت، امـيـرالـمـؤمنين على بن ابيطالب(ع) است. ▫️بعد هم به هر يك از امامان دوازده گـانـه اقـرار نـمـود و ايـمـان آورد. سـپس دستور قتل وزير را صادر كرد و از اهل بحرين عذرخواهى نمود. 🕯اين قضيه و قبر محمد بن عيسى نزد اهل بحرين مشهور است و مردم او را زيارت مى‌كنند. ⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم 🏷 👇👇👇👇👇👇 @montazeranezohoor1213 ما را به دوستان خود معرفی کنید