eitaa logo
منتظران
455 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
133 فایل
در این کانال کلیه مطالب یا آثاری که به نحوی دلها را متوجه حجت خدا امام زمان ارواحنافداه کند(بخصوص آثار گوناگون حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی) ارائه میشود.
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️سرانجام سیاه پوشیدن برای آقا امام حسین علیه السلام 🔰یکی از نمایندگان حضرت آیت الله ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه می‌گوید: ☑️یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از بود، حتی جوراب های ایشان نیز سیاه بود. 🔰من درحالی که کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم: ❓فکرنمیکنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا، ممکن است و یا شوید؟؟! 💟ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم. ❓پرسیدم: چطور🔻 ✔️فرمود:بنشین تا برایت تعریف کنم: ♦️پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود.همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش میشد و خلاصه . ❄️روزی پس از آنکه پدرم از منبر پائین می آید، زنی به او میگوید آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش میکنید چرا خودتان متوسل نمیشوید تا بچه دار شوید؟ پدرم این حرف را به مادرم بازگو میکند، 🔆مادرم می‌گوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی امام حسین علیه السلام نمی‌کنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه دار شویم؟ 🔹پدرم میگوید: ؟ مادرم در جواب می‌گوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم، ▪️اصلا شما که امسال تمام 2 ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید. 🔸در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپا سیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار میشود و 7ماه نیز از بارداری اش میگذرد و بچه اش سقط نمی‌شود. 🔹یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید. وقتی پدرم درب را باز می‌کند پس از سلام و احوال پرسی عرض می‌کند که من یک سوال دارم. پدرم می‌گوید بپرس. ✳️طلبه می‌پرسد آیا همسرشما باردار است؟ ایشان با تعجب می‌گوید بله،تو از کجا می‌دانی؟ 🔘ناگهان آن طلبه شروع به میکند و می‌گوید: آسیدعلی اکبر من الان خواب بودم، در خواب (صلی الله علیه و آله) را زیارت کردم. ❤️ : برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن که برای کردی و 2 ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی ♦️این بچه ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم و او سالم میماند و ما او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم در دین میگردانیم و به او شهرت میدهیم. 🔘و او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار... ✔️حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم؟.....
‍ ۲۰ ماه رمضان فتح مکّه در سال ۸ هـ واقع شد، در این بزرگ تعداد مسلمانان ۱۲ هزار نفر، و شهدا ۲ نفر بودند، علت شهادت آن دو این بود که همراه لشگر نبودند و از آخر مکه وارد شده بودند، و لذا مورد هجوم قرار گرفته و شهید شدند، ۱ در این روز (علیه السلام) به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، برای بُت‌هایی که در بود پای مبارک خود را بر کتف شریف اشرف مخلوقات نهاد، ۲ هنگامی که وارد مکه شدند شعار می‌دادند : «اَلیَوم یَومُ المَلحَمَة» : «امروز روز در هم است». (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند : شعار را عوض کنید و بگویید : «اَلیَوم یَومُ المَرحَمَة» : «امروز روز است». بعد فرمودند : ابوسفیان و خانه‌اش در امانند، و هر کس داخل خانه‌ی او رفت در امان است، همچنین فرمودند : همه در امانند نام «هبّار بن أسود» و معاویه، ۳ حضرت فرمودند : «اگر هبّار چسبیده به پرده‌ی کعبه هم بود او را » ؟! این برخورد شدید با هبّار آن بود که در یکی از مسلمین با قریش عده‌ای از کفار گرفتند و داخل اسرا بزرگ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) خوانده‌ی شان بود، حضرت فرمودند : هر کس بفرستد اسیر او را آزاد می‌کنیم، بین آنچه از مکه به عنوان فرستاده بودند حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) به می‌خورد که به خواهرش زینب داده بود، هنگامی که (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آن را دیدند به حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) و ، آنگاه از خواستند آن را که حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) است، به آن حضرت ، و آنان گفتند : و را فدای شما می‌کنیم، حضرت هم عاص را بدون آزاد کردند، سپس قرار شد اسرا را آزاد کنند، در مقابل اینکه هر یک از زنان مسلمان که در مکه اسلام را پذیرفته، اگر خواست بیاید آزاد باشد، قرار بر این شد که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بروند و هودج فواطم را بیاورند، آن حضرت به تنهایی رفتند و زینب خوانده‌ی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و دیگر هاشمیات را آوردند، همینکه مقداری از مکه بیرون آمدند ابوسفیان (لعنت‌الله‌علیه) گفت : پسر عمویش محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) جوان‌های شما را گمراه کرد و مسلمان شدند، حال این جوان یعنی علی (علیه‌السلام) در روز روشن آمده و بستگانش را می‌بَرَد، جلوی او را بگیرید، آنها آمدند تا مانع حضرت شوند، (علیه‌السلام) فرمودند، بعضی زخمی و بعضی به واصل شدند، در این اثنا هبّار بن اسود به هودج هاشمیات کرد و نیزه‌ای حواله‌ی هودج زینب دختر خوانده‌ی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نمود، به خاطر حمله هبّار ، زینب و حامله بود بچه شش ماهه‌اش شد و از دنیا رفت، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود : هبّار بن اسود مهدور است، و هر هر جا او را بِکُشد، ابن ابی الحدید به استادش می‌گوید : (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به ترساندن زینب و جنین او، ریختن هبّار را دانست، اگر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) زنده بود، و ریختن آن کس را که حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را تا فرزندش شد، می‌دانست. ۴ منابع: ۱. مسار الشیعة ص ۹ ۲. توضیح المقاصد ص ۲۳ ۳. احقاق الحق ص ۲۶۵ ۴. بحارالأنوار ج ۱۹ ص ۳۵۱