📝 #دلنوشته
#حکایتِ_ما، حکایت آدمهایی ست که از پای سفره های #ده_دوازده_متری ِ
آبگوشت و کلّه جوش و اشکنه ی ظهر جمعه که چهار گوشه اش غلغله بود از فامیل نزدیک و آشنای دور، #تبعید_شدیم👈 به پیتزای سرد و نان سیر بیات سق زدن ِ تنهایی پای اُپن.
سفره های دلخوشیِ مان یکی یکی #جمع_شد بی خبر.
خانه هامان #تنگتَر شد هی.
آخرین سنگرمان شد #مبل_تک_نفره رو به روی تلویزیونی که هیچ خانه ی سبزی توش #نبود.
ما یکباره و ناغافل، خواسته و ناخواسته، #خالی_شدیم از آدم ها، از هم، از گذشته، از هنوز. 😔
https://eitaa.com/montazeranzohoor_m
#منتظران_ظهور