eitaa logo
کانون منتظران ظهور
190 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
5.5هزار ویدیو
93 فایل
❇️ کانون دانش‌آموزی منتظران ظهور ارتباط با مدیر ان کانال: @YaEmamReza10 آدرس: @montazeranzohoor_m
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 ▪️سه بار سفیر شدن، آن هم سفیر حسین (علیه السلام) افتخار کمی نیست. نامۀ امام به مردم کوفه را بوسید. بر چشم ها نهاد و با حضرت وداع کرد. در قادسیه از هر سو محاصرۀ سواران قرار گرفت. نزدیک بود دستگیر شود. نامۀ مولا را چه کند؟! نامه را به سرعت در دهان گذاشت و جوید و به دشواری فرو بلعید. عبیدالله خشمگین فریاد می کشید: « نامۀ حسین را پاره کردی! یا به مسجد برو و به حسین و پدرش ناسزا بگو یا قطعه قطعه خواهی شد!» فرصتی مغتنم بود. قیس بر فراز منبر بود و مسجد کوفه از جمعیت موج می زد. همه با شگفتی او را می نگریستند: ▪️«ای مردم من سفیر حسین بن علی هستم. ، پارۀ قلب پیامبر است و مادرش فاطمه دختر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عزیزتر و محبوب تر از او نیست. به پا خیزید و یاورش باشید. اما پدرش ناپاک و خودش ناپاک زاده و زشت کار است...» ▪️ چون گرگ زخم خورده فریاد می کشید. لحظاتی بعد قیس دست بسته بر فراز دارالاماره بود و شمشیر جلّاد بر گلویش، خون، خطی سرخ بر کوچه کشید. سر قیس در دستان عبدالملک بن عمیر بود 📚محمدرضا سنگری، آیینه داران آفتاب، ج1، ص332تا 345 🏴 🏴 ❇️مارابه دوستان خود 👥 معرفی کنید 👇👇 🆔@Aenehzohoor_montazeran ↪️http://eitaa.com/Aenehzohoor_qazvin
🏴 ▪️سه بار سفیر شدن، آن هم سفیر حسین (علیه السلام) افتخار کمی نیست. نامۀ امام به مردم کوفه را بوسید. بر چشم ها نهاد و با حضرت وداع کرد. در قادسیه از هر سو محاصرۀ سواران قرار گرفت. نزدیک بود دستگیر شود. نامۀ مولا را چه کند؟! نامه را به سرعت در دهان گذاشت و جوید و به دشواری فرو بلعید. عبیدالله خشمگین فریاد می کشید: « نامۀ حسین را پاره کردی! یا به مسجد برو و به حسین و پدرش ناسزا بگو یا قطعه قطعه خواهی شد!» فرصتی مغتنم بود. قیس بر فراز منبر بود و مسجد کوفه از جمعیت موج می زد. همه با شگفتی او را می نگریستند: ▪️«ای مردم من سفیر حسین بن علی هستم. ، پارۀ قلب پیامبر است و مادرش فاطمه دختر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عزیزتر و محبوب تر از او نیست. به پا خیزید و یاورش باشید. اما پدرش ناپاک و خودش ناپاک زاده و زشت کار است...» ▪️ چون گرگ زخم خورده فریاد می کشید. لحظاتی بعد قیس دست بسته بر فراز دارالاماره بود و شمشیر جلّاد بر گلویش، خون، خطی سرخ بر کوچه کشید. سر قیس در دستان عبدالملک بن عمیر بود 📚محمدرضا سنگری، آیینه داران آفتاب، ج1، ص332تا 345 🏴 ✨ 🆔@Aenehzohoor_montazeran ↪️http://eitaa.com/Aenehzohoor_qazvin