فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرسال...
میآمد درِ خانهی محبوبش...
خرجِ سالش را میگرفت و میرفت!
آن روز اما...
بیخبر از همهجا...
وقتی دَر زد...
و خدمتکار آمد...
نهتنها محبوبش را ندید؛
که از همان راهی که آمده بود، برگشت!
جویایِ حضرت عباس علیه السلام شده بود و...
خادمِ خانه گفت که: حضرت عباسِ علیه السلام این خانه را...
در کرب و بلا کشتند!
کنیز که به داخل خانه رفت...
بانوی خانه پرسوجو کرده بود که...
قضیه از چهقرار است و...
او هم تعریف کرده بود!
میگویند:
حضرت اُمُّ البَنین سلاماللهعلیها...
چادر سَر کرده...
داخل کوچه رفته...
و کارِ سائل را مثل هرسال...
که عباس...
خواستهاش را اجابت میکرده...
راه انداخته!
و شاید فرموده باشد:
عباس نیست؛ مادرش که هست!
#لبخند_هستی را میشنوید
با صدای: حاج #علی_برادران
تنظیم: #مهدی_شکارچی
🟡 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟡