eitaa logo
منتظرانه
10 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا ز ما تو نهانی حبیب من تو کجایی فراق کرده مریضم نه مرهمی نه دوایی پرندگان مهاجر از این خرابه پریدند دریغ اهل زمین را،،،،، نه بالی و نه هوایی حدیث بی تو نشستن حدیث سوز و گدازست که نیست لحظه ی نابی، نه صحبتی، نه صفایی تمام روز شب است و شبم بهانه ی شیون چه سخت! بهر دعایم نه پاسخی نه صدایی دلی که یکسره غرق است در خیال وصالت دریغ از تواش اما نه نامه ای نه نمایی برای گریه پناهی به غیر گریه ندارم برای رفع ملالم نه عزمی و نه بنایی عزیز اگر که نیایی ز محنتم نرهانی ز عسکری دگر آید نه ناله ای نه نوایی ۲۰اردیبهشت۱۴۰۲     
یک قرن و نیم آمده افزون هزاره را آیم کنار تا به کجا این کناره را با چتر دست خود به دو چشمم مدد دهم شاهد شوم ز دور مگر آن سواره را در سینه ام ز عشق و فراقست آتشی یا رب فزون کن آن و خموش این شراره را سخت است سیر غیر بر از یارْ بی خبر غفلت به غیر آر و بر عشقم نظاره را از آن سه شنبه ای که نهان گشت، در جهان کردند رسم بهر مسافر شماره را باید از او چه گفت که این حجم انتظار خود بهر قدر جنس نماید اشاره را ای عسکری فقط تو دعای فرج بخوان تا در سپهر بخت دهندت ستاره را ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲     
بوی تعفن می دهد دنیا به دور از تو اوضاع واویلاست واویلا به دور از تو هر روز هم اوضاع بدتر می شود آقا تنگ است این دنیا برای ما به دور از تو هر روز تنهاتر ز روز قبل می گردیم سهم عدو جمع است ما منها به دور از تو آقا نمی آیی درون خانه ها گشتند سربازهای فکری اعدا به دور از تو دجالها بردند با خود نسل فردا را با اینستا واتساپ و جز اینها به دور از تو کردیم ما بهر تو آقا ضد تبلیغ و درگیر دلها گشت با اغوا به دور از تو شاید که دلخونی ز ما اما مگیر از ما حظ نگاهت را در این غوغا به دور از تو ای نور چشم عسکری دیگر توانی نیست خواهم ز دل ماند شکیبا تا به دور از تو ۵ خرداد۱۴۰۲ # منتظرانه
ای وای از دلی که به سامان نمی رسد ای وای از غمی که به پایان نمی رسد این نیست آن نتیجه ی مطلوب من از عمر با این روال جان که به جانان نمی رسد آخر قرار چیست؟ بسوزیم از فراق باران چرا به داد بیابان نمی رسد آقا قبول بنده مقصر ولی چرا سوز دعای خسته به یزدان نمی رسد باید به غیر حق به که گوییم زین بلا بر این کویر جسم چرا جان نمی رسد در های و هوی دهر هیاهوی من گم است حتی صدای من به غریبان نمی رسد یک گوشه مرده است دلم دور از همه ای داد از آن عزا که به اعلان نمی رسد یا رب بیار عیسیِ زهرایی مرا این درد بی طبیب به درمان نمی رسد ای عسکری بخواه خلیلی که تا ابد این باغ آتشین به گلستان نمی رسد ۱۲ خرداد ۱۴۰۲
خشک شد چشمه ی اشکم نشدم دور فراق خون مگر بارم از این پس ز غم و جور فراق جمعه تا جمعه ز من در طلب دیدارت دیده ای مانده به درماند و دلی دور فراق بارها دست دعایم به سما رفت فرا تا نصیبم بشود رفتن فی الفور فراق شاد بوده است فقط دوره ی شاهنشهیت عیدها رفت ز تقویم پس از ثور فراق بارها نقشه کشیدم که دگر می کشمش چیره بر من فلک جو زده از شور فراق گفت آن دوست که همواره مرا بود مراد یا تو یا رفتن و حاشا که کشم جور فراق عسکری ختم سخن حرف لسان الغیب است حرف کوتاه کن و بیش مکن غور فراق چهارم تیر نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۴ خرداد ۱۴۰۲    
از پیر فراق داد که اندر بر ما منزل زد و بر نداشت دست از سر ما هر جا خبر از مسافری می آید گوییم دگر همین بود دلبر ما هر چند که نیستیم ما کامل و نیست این واژه ی منتظر روایت گر ما ای کاش که می شناخت شهرم با تو آن مرد همیشه خیره بر خاور ما آن مرد همیشه منتظر آن مجنون آن کس که نمی شود غمش باور ما آن کس که فقط به جمعه قدری شاد است هر جا برود شود به غم منجر ما باز آ و دگر به عسکری سخت مگیر دیگر شده هر کسی شماتتگر ما پنجم مرداد نود و چهار آخرین بازنگری۱۴ خرداد ۱۴۰۲    
فراق یار آن چنان، بزد به جان من شرر که این دیار آورد، دمار از دلم دگر یکی شود برای من، به پیش یار واسطه؟ که ترک این جفا کند، دهد مرا ز خود خبر به او بگوید این جهان، جهنم است بی توام بگوید از چه خون کند، به زخم هجرش این جگر به چشم هر که خار شد، کنار من نشاندش که اشک ها به همرهش، روان نمایم از بصر یکی بگویدش که من، بدون او چو مرده ام که زنده باز می شوم، مسیح من شود اگر یکی بگوید عسکری، شد از فراق شاعری بیا بیا به شعر او، چرا نمی کنی نظر بیست و هشتم شهریور نود و چهار آخرین بازنگری ۲۱ خرداد ۱۴۰۲