eitaa logo
منتظرانه
10 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. دست ما را ول مکن مولا فنا خواهیم شد بی شما در وادی حیرت رها خواهیم شد در دو عالم گم شود هر کس شما را گم کند از هدایت بی شما مولا جدا خواهیم شد گر ز ما غافل شوی در شبهه می گردیم غرق خام شیطان می شویم اهل خطا خواهیم شد درد هجران شما مولا عذاب اعظم است بی شما آماج فوجی از بلا خواهیم شد تنگ شد بر ما زمین همراه منع آسمان بی شما ما بندگانی بینوا خواهیم شد مبتلا تر زانکه ما محروم از رویت شدیم؟ رخ نشان ده بهر ما بی شک دوا خواهیم شد عسکری طاووس خواهی جور هندت لازم است پس به مولایت بگو اهل وفا خواهیم شد ۶ مهر۱۴۰۰ https://www.instagram.com/p/CUX9QUzMmRF/?utm_medium=share_sheet
چشم بارانی برایش خلوت شب بهتر است لطف اگر افزون کنی از بهر من تب بهتر است جمع گردند از همه اکناف عالم خوبرو از برایم از لبانت درک مطلب بهتر است از همه گلهای زیبای جهان از بهر من غنچه ی دردانه ی آن نازنین لب بهتر است تلخی از بهر لقایت عین شیرینی بود جنگ اگر باید براهت جنگ مرهب بهتر است من عطش دارم به تو گر تشنه هم باشم به آب بگذرم از آن؟! کجا واجب ز اوجب بهتر است؟ من ز هجر تو شدم ژولیده ای معشوق من گر تو باشی وضع من باشد مرتب بهتر است روزی ارگویند بگزین عشق او یا مذهبت عسکری گوید برایم ترک مذهب بهتراست ششم مرداد نود و چهار آخرین بازنگری ۳فروردین ۹۶ 
من بی تو زیر گنبد میناگرفته ام بر کوی انتظار تو سکنا گرفته ام پوچم بدون عشق تو هر جا به هر نفس تنها به یمن ذکر تو معنا گرفته ام من جرعه جرعه عشق تو را ای خدای حسن از باده ی فرضت علینا گرفته ام با وصف پیر از تو دل از دست داده ام قلبی عجیب، غرق تمنا گرفته ام در طول عمر بی تو من از دست روزگار خسران دردناک و مبینا گرفته ام کی گویی عسکری که برای ظهور خویش اذن از خدای حی توانا گرفته ام ۳۰ مرداد ۹۷ ۳آذر۹۹    
می شناسندم به شهر شب مرا مرد فانوس به دست گوشه گیر سالها تنهاترین تبعیدیم گشته ام در ظلمت این شهر پیر حبس تاریکی خودش کم درد بود جمله ی هم بندها دور از منند چونکه از نزدیک من رد می شوند هی به هم باخنده چشمک می زنند یک نفر از دیدن احوال من کله اش آونگ ساعت می شود با نگاه رو به مهتابش مرا عاقلی اهل شماتت می شود در دلم می خندم از این فکر از آنکه با مهتاب قانع می شود من به دنبال چراغی انورم ماه از خورشید مانع می شود من نمی خواهم به شب عادت کنم یاس را باید که آخر بو کنم عسکری عاشق به خورشید است و بس حیف باشد تا به هر سو رو کنم ۲۴ مرداد ۹۷    
در گریز از جهنم اضداد گذرم بر دیار غم افتاد تا خیابان بی کسی رفتم عمق بن بستهای کور مراد رفت در شهرناکجا آباد آرزوهای من همه بر باد ساکن کوی انتظار شدم که بگویم نبردمت از یاد گر چه در این کویر بی احساس می کشم از سرابها فریاد سالها ای حقیقت خوبی بر دلم شد ز دوریت بیداد ای دوای تمام آلامم کی شوم از حضور تو دلشاد از ظهورت ترانه ها خواندم غرق گشتم به ترعه ی میعاد عسکری آن کویر عطشان است که شود با تو خرم و آباد ۲۱ مرداد ۹۷    
نفس شعر گرفت غزل ابروی تو را دید و گریخت عاجز از معجزه ای جان افزا سر به صحراها زد حسن هم حد و حدودی دارد خانه ات ای گل طاها آباد زین همه حسن نگفتی چه رود بر دل ما این بماند این که هستیم چه اندازه به عشق تو خراب غم پنهان شدنت را چه کنیم غم طولانی دوری تو را غم دوری تو ای پادشه خوبیها ۲۴ تیر ۹۷    
هفته ی من می شود شش روز غم ،ذکر ،دعا جمعه ها چشم انتظاری غور در خوف و رجا وضع ما دور از شما چیزی است چون افسردگی گاه گاهی سرخوشی در پرتوی آدینه ها شعر و آوازم شده "من مانده ام مهجور از او " گشته ام دیوانه و رنجور از این ماجرا ندبه را گریان شوم هر بار با یجری علیک بغض می ترکد مرا پاسخ چو گوید الوری ضاقت الارض فرج ملموس از دوری توست رأس اخبار است در این روزها منع سما عسکری بر آنکه گویندش همه المستعان گرید از هجر تو و گوید الیک المشتکی ۱۵ تیر ۹۷ آخرین بازنگری ۳ آذر۹۹     پ.ن.؛ مصرع پنجم ؛ترانه معروف من مانده ام مهجور از او دیوانه و رنجور از او یجری علیک در مصرع هفتم به فرازی از دعای ندبه بر می گردد که معنای آن این است که عزیز من بر تو ماجرای می رود که بر هیچ کس نرفته است الوری در همان فراز می گوید چه سخت است برای من که تو را صدا بزنم و غیر تو جوابم بدهد مصرع نهم ضاقت الارض به معنای زمین بر ما تنگ شد فرازی از دعای معروف فرج است در ادامه منعت السما را داریم که در مصرع دهم به آن اشاره شده است در مصرع یازدهم المستعان و در مصرع بعد المشتکی برمیگردد به فرازی از دعای فرج انت المستعان و الیک المشتکی اللهم عجل لولیک الفرج
این گونه انتظار برت سر نمی شود این عهد و ندبه ها ز تو باور نمی شود باید برای دیدن مولا سزا شوی «نابرده رنج گنج میسر نمی شود» طاووس خواهی ار سفر هند بایدت یوسف بدون درد پیمبر نمی شود برسینه سنگ خوب زنی در عمل بدی از قول آب و آب دهان تر نمی شود باید برای آمدنش حرکتی کنی این فترتت به وصل که منجر نمی شود دست از مس وجود بشویی و زر شوی غیر از طلا که در خور زرگر نمی شود ای عسکری به توبه مهیّای یار شو رهبر بدون لشکر و یاور نمی شود ۶ تیر ۹۷    
به رنگ آبی دریا و قلب لاله ی سرخ به رنگ مهر ومحبت به رنگ سبز صفا هزار قصه ی زیبا نمودمت نجوا هزار نامه نوشتم هزار شعر و غزل هزار آیه تلاوت نمودمت از عشق هزار بار عریضه به درگهت دادم که من اسیر تو هستم اسیر و حیرانت خراب یک نگهت مبتلای چشمانت من از تمامی خوبان من از تمامی دهر من از زمین و زمان ،آسمان و از دریا به جان حضرت مجنون تورا نظر دارم فقط تو را و فقط تو فقط تو ای شه نام آشنای ناپیدا چه شامها که بدون تو گریه کارم شد چه لحظه ها که بدون تو مردم آهسته چه شکوه ها که نکردم چه روز ها که ندیدم به دوریت جانا چه بغضها که نشستند بی تو در نایم چه رعشه ها که دویدند در تن و جانم چه درد ها که کشیدم چه طعنه ها که شنیدم برای آمدنت بیا که جز به وصالت نمی شوم خشنود که نیست غیر لقایت برای من بهبود بیا حقیقت بودن بیا عزیز بتول ۳ تیر ۹۷    
از حسرت رویت دل من خانه ی غم شد بر عمر فراق آمد از این غم زده کم شد چون نقشه ی پر چین و چروکی شده رویم از بس به من از دوریت ای یار ستم شد گشتم ز شمیمت گهی آباد و گهی هم از منع تو آنسان که پس از زلزله بم شد گفتند نیامد اخوی طعنه زنان باز زین نیش زدنها کمرم این همه خم شد داعش بوجود آمد و آورد جنایت پیوسته پی ذبح جوانان عجم شد چون هر که بود بر تو هواخواه حسینی است گشتند یزیدی و جسارت به حرم شد بسیار غریبیم بیا تا که بفهمند بی کس نبود آنکه به عشق تو علم شد بر عسکریت رحم نما پیر شد از هجر بگذار بگویند که مشمول کرم شد ۲۴ فروردین ۹۷ آخرین بازنگری۳۰ آبان۹۹    
خوشحال شدم ز هر سواری که گذشت افسرده شدم ز هر بهاری که گذشت حاصل ز مصاف من نشد غیر از این صد هیچ به نفع روزگاری که گذشت برگرد عزیز من دگر خسته شدم از دوره ی بی نگار و یاری که گذشت تنها ز ملامت پس از جمعه بخوان آن زندگی تباه و زاری که گذشت دنیا شده پر ز ظلمت و جور و فساد بر خاطرت آور آن قراری که گذشت در رأس امور ما دعای فرج است گر بگذری از دور گذاری که گذشت پنجاه رسید و یار بر ما نرسید بنمای بر عسکری تو کاری که گذشت دوازدهم تیر نود و چهار آخرین تصحیح ۱۶ اسفند۹۸
به ظهورش همه جا بحث و هیاهو بر پاست همه گوییم فراقش که بلایی عظمی است جمع ما منتظر رؤيت روي چو مهش در عمل شیوه ی ما سخت شبیه اعداست دست در دست عدو و به فرج ملتمسيم جمع ضدین محال است ولی قصه ى ماست دست چون بهر فرج او به دعا بر دارد الفرج هاى من و تو به گمان سد دعاست عسکری مدعی عشق شدن آسان است رنگ معشوق نگیری تو اگر بی معناست اردیبهشت نود و چهار آخرین تصحیح ۸فروردین۱۴۰۲