eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
5.2هزار ویدیو
352 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ قابل توجه کسانی که می‌گویند: وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد... 🔶 تاکنون امام خامنه‌ای امر به چه جهادهایی فرموده اند: 1️⃣ جهاد علمی؛ من عقیده‌ام این است كه كار علمی در دانشگاه و در كشور باید جهادی باشد؛ كار علمیِ جهادی انجام بگیرد. ۹۲/۵/۶ یکی از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روی یک پروژه‌ی تحقیقاتی صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید. ۸۹/۴/۲ 2️⃣ جهاد اقتصادی؛ امروز هر کسی بتواند به اقتصاد کشور کمک بکند، یک حرکت جهادی انجام داده است. ۹۴/۱/۱ تعصب در مصرف کالای داخلی؛ محصولات داخلی را مردم مصرف کنند؛ نروند دنبال این نشانه‌ها. حالا مُد شده است بگویند «بِرَند» است، بِرَند فلان؛ بِرَند چیست! بروید سراغ مصرف تولیدات داخلی. آن چیزهایی که مشابه داخلی دارد، متعصّبانه و با تعصّبِ تمام، ملّت ایران، خارجیِ آن را مصرف نکنند. ۹۳/۱۱/۲۹ 3️⃣ جهاد فرهنگی؛ واقع قضیّه این است كه كارزار فرهنگی از كارزار نظامی اگر مهم‌تر نباشد و اگر خطرناك‌تر نباشد، كمتر نیست؛ این را بدانید؛ واقعاً یك میدان كارزار است اینجا. ۹۲/۹/۱۹ 4️⃣ جهاد سیاسی؛ یک جهاد بزرگ در مقابل ملت مسلمان است. این جهاد لزوماً جهاد نظامی نیست؛ جهاد سیاسی است. 87/7/10 باید احساس وظیفه را فراموش نکنیم؛ مجاهدت را فراموش نکنیم؛ جهاد در صحنه‏های مختلف، وظیفه‏ی ماست و ضامن پیشرفت و پیروزی ماست. در صحنه‏ی سیاسی هم جهاد هست. 86/5/28 5️⃣ جهاد تشکیل خانواده و فرزند آوری؛ مسئله‌ی جمعیّت یكی از خطراتی كه وقتی انسان درست به عمق آن فكر میكند، تن او میلرزد، این مسئله‌ی جمعیّت است. یعنی مسئله‌ی جمعیّت از آن مسائلی نیست كه بگوییم حالا ده سال دیگر فكر میكنیم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتی نسلها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست.92/9/19 فرزندآوری یكی از مهمترین مجاهدتهای زنان و وظائف زنان است؛ چون فرزندآوری در حقیقت هنر زن است؛ اوست كه زحماتش را تحمل میكند، اوست كه رنجهایش را میبرد، اوست كه خدای متعال ابزار پرورش فرزند را به او داده است.92/2/11
کارگردان دنياخداست! مهم نيست نقش ما ثروتمند است يا تنگدست، سالم است يابيمار. مهم اينست که محبوبترين کارگردان عالم نقشي به ما داده! نبايد از سخت بودن نقش گله مند بود، چراکه سخت بودن نقش، نشانه اعتماد کارگردان به شايستگی بازیگر هست.
امروز تو تقویم زده شهادت دکتر چمران ولی تو رسانه خبری درمورد شهید چمران نبود فقط فضازی مجازی فعاله 🙄
منتظران گناه نمیکنند
https://www.farsnews.ir/my/c/28168 یک نامه تنظیم شده برای رسیدگی و توجه به تولید پوشاک بانوان و جلو
تاامار ۵۰۰۰۰ خیلی مونده 😱 فکر کنیدتا به دست مجلس برسد این متن جامعه فنا شدند به خاطر این مانتو ها جلو باز وگناه زیادشده😢
✅ خیلی خوب است برای شناخت بیشتر و بهتر امام زمان و بحث انتظار، کتاب "انتظار عامیانه عالمانه عارفانه" از استاد پناهیان را مطالعه کنیم.
کتاب انتظار عامیانه عالمانه عارفانه - پناهیان.pdf
3.52M
📗 کتاب انتظار عامیانه عالمانه عارفانه 👈 اثر منحصر به فرد استاد پناهیان در مورد نحوه حکومت امام زمان(عج) و راه های آمادگی برای ظهور.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این حجاب و پوشش رو آزاد کنید که حساسیت بره کنار! 🔻سوال: چرا باید حساسیت بره کنار؟ مگه قراره حساسیت بره کنار؟؟؟؟ تا حالا از این بعد به قضیه نگاه کردید؟ 🔰 #حجت_الاسلام_پناهیان [ #پویش_حجاب_فاطمے ]
🌷امام حسن(ع): کسی که در دلش هوایی جز رضایت خدا نگذرد، من ضمانت می‌کنم که خداوند دعایش را مستجاب کند. 📗بحارالانوار ج۲۵ ص۳۵۱
💫یکی از قدرتهای ناشناخته یکی از قدرتهای ناشناخته انسانها قدرت نیت است. انسان می‌تواند با نیت سرنوشت و مقدرات خود و دیگران را در دنیا و آخرت تغییر دهد و تنها در عالم آخرت می‌توان عظمت قدرت نیت را مشاهده کرد. اگر نیت اعمال و کل زندگی به صورت مخلصانه فقط برای رسیدن به خدا باشد، انسان به عالی‌ترین قدرت‌ها خواهد رسید. 👤استاد پناهیان
🌼 امیرالمومنین علی علیه السلام: مؤمن تمام وقتش مشغول است. 📗 حکمت ۳۳۳ نهج البلاغه
منتظران گناه نمیکنند
🕊بسم رب الشهداوالصدیقین🕊 🌻زندگینامه #شهیدمنوچهرمدق قسمت ششم: غرورش اجازه نداد.... 🌹منوچهر و پدر
🕊بسم رب الشهداوالصدیقین 🕊 🌻زندگینامه قسمت هشتم: عقدکنان 🌹روزی که آمدند خواستگاری پدرم گفت نمی دانی چه خبراست ! مادرو پدر منوچهر آمده اند خواستگاری تو. خودش نیامد. پدرم از پنجره نگاه کرده بود. منوچهر گوشه ی اتاق نماز می خواند. مادرم یک هفته فرصت خواست تاجواب بدهد. من یک خواستگار پولدار تحصیل کرده داشتم ولی منوچهر تحصیلات نداشت .تا دوم دبیرستان خوانده بود و رفته بود سر کار... توی مغازه ی مکانیکی کار می کرد.خانواده ی متوسطی داشت. حتی اجاره نشین بودند. هرکس می شنید می گفت تو دیوانه ای !! حتما می خواهی بروی توی یک اتاق هم زندگی کنی!!! 🌹خب من آن قدر منوچهر را دوست داشتم که این کار را می کردم. یک هفته شد یک ماه .ما هم را می دیدیم. منوچهر نگران بود. برای هردویمان سخت شده بود این بلاتکلیفی... بعد از یک ماه صبرش تمام شد. گفت می خواهم بروم کردستان بروم پاوه... لااقل تکلیفم را بدانم. من چی کارکنم فرشته ؟؟ 🌹منوچهر صبور بود. بی قرار که می شدمن هم بی طاقت می شدم ... باخانواده ام حرف زدم.دایی هام زیاد موافق نبودند.گفتم اگر مخالفید باپدر می رویم محضر عقد می کنیم. 🌹خیالم ازبابت او راحت بود. آن ها که کاری نمی توانستند بکنند. به پدرم گفتم نمی خواهم مهریه ام بیش تر از یک جلد قرآن ویک شاخه نبات باشد.اما به اصرار پدر برای اینکه فامیل حرفی نزنند به صدوده هزار تومان راضی شدم ... پدر منوچهر مهریه ام را کرد صد وپنجاه هزار تومان. عید قربان عقد کردیم ... عقد وارد شناسنامه ام نشد که بتوانم درس بخوانم. 🕊بسم رب الشهدا والصدیقین🕊 🌻زندگینامه قسمت نهم: زندگی مشترک 🌹حالامن قربانی شدم یاتو؟؟ منوچهر زل زدبه چشم های فرشته. ازپس زبانش که برنمی آمد. فرشته چشم هایش رادزدید و گفت این که این همه فکرندارد. معلوم است، من...! منوچهر از ته دل خندید. فرشته گردنبندش را که منوچهر سر عقد گردنش کرده بود بین انگشتانش گرفت و به تاریخ "بیست ویک بهمن " که منوچهر داده بود پشت آن کنده بودند، نگاه کرد. حالا احساس می کرد اگر آن روزحرف های منوچهر برایش قشنگ بود امروز ذره ذره ی وجود او برایش ارزش دارد و زیبااست... او مرد رویاهایش بود، قابل اعتماد، دوست داشتنی، ونترس. 🌹هرچه من ازبلندی می ترسیدم او عاشق بلندی و پرواز بود. باورش نمی شد من بترسم. دختری با سه چهار تا ژ-سه و یک قطارفشنگ دوشکا ده دوازده تا پشت بام را می پرد چه طور از بلندی می ترسد!؟ 🌹کوه که می رفتیم باید تله اسکی سوار می شدیم . روی همین تله اسکی ها داشتم حافظ قرآن می شدم .من را می برد پیست موتورسواری . می رفتیم کایت سواری اگر قرار به فیلم دیدن بود، من را می برد فیلم های نبردمن را می برد فیلم های نبرد کوبا وانقلاب الجزایر... برایم کتاب زیاد می آورد... مخصوصا رمان های تاریخی، باهم می خواندیمشان. 🌹منوچهر تشویقم می کرد به درس خواندن .خودش تا دوم دبیرستان بیشتر نخوانده بود... برایم تعریف می کرد وقتی بچه بود و می رفت مدرسه با دوستش علی برادر خوانده شده بود فقط به خاطر اینکه علی روی پشت بام خانه شان یک قفس پر از کبوتر داشت.!! 🌹پدرش سه بار باهاش اتمام حجت کرده بود می خواهی درس بخوانی یانه؟؟؟؟ منوچهر می گوید نه ... برای اینکه سرعقل بیاید می گذاردش سرکار توی مکانیکی .. منوچهر دل به کار می دهد و درس و مدرسه را می گذارد کنار... ولی به من می گفت تو باید درس بخوانی!!! 🌹می نشست درس خواندنم را تماشا می کرد. دوست داشتیم همه ی لحظه ها درکنار هم باشیم... نه برای اینکه حرف بزنیم ،سکوتش را هم دوست داشتیم.