eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
منتظران گناه نمیکنند
🌹ولادت با سعادت عقیلةالعرب، قهرمان فصاحت و بلاغت، مظهر مهربانی و عطوفت، حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها و روز پرستار مبارک باد. 🌺 🔰نذر ٧٧ و توسل به حضرت زینب علیهاالسلام؛ یکی از نذرهای مجرّب و مورد توصیه آیت‌الله بهجت برای رفع حوائج در این نذر، فرد با در نظر گرفتن میزان اهمیت حاجت و خواسته خود، براساس توان مالی و میزان اهمیت موضوع، مبلغی را تعیین می‌کند که دو رقم اول آن با هفتاد و هفت شروع می‌شود و سایر ارقام صفر لحاظ می‌گردد، مانند: ٧.٧٠٠ تومان، یا ٧٧.٠٠٠ تومان و... . ✅ آیت‌الله بهجت در توضیح چگونگی نیت و بیان صیغه این نذر توصیه می‌فرمودند: ضمن توسل به حضرت زینب(س)، چنین نیت کرده و بگوید: برای خدا بر من است، به همان نیتی که آیت‌الله بهجت داشته‌اند، اگر این مشکل بنده حل شود(لازم است مشکل مدنظر نیت و بیان شود)، مبلغ مورد نظر را(مثلا ٧٧.٠٠٠ تومان) به همان روشی که مشخص نموده‌اند، پرداخت نمایم. 🔴 مبلغ نذر، پس از برآورده شدن حاجت پرداخت می‌شود و لازم است به متولیان مورد وثوق که از مصارف خاص آن مطلع‌اند تحویل داده شود. این کار در زمان حیات آیت‌الله بهجت توسط ایشان و تحت نظارت مستقیم معظم له انجام می‌پذیرفت. البته در اواخر عمر مبارکشان بنابر توصیه معظم‌له، فرزند مکرم ایشان به همان روش و در مصارف مورد نظر ایشان اقدام به انجام این نذر می‌نمودند. 📚برگرفته از کتاب
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨ یاد حضرت در دقایق زندگی 🔴 مشق انتظار در مکتب بانوی دمشق 🔹 حضرت زینب سلام الله علیها در چهار مقام الگوی مناسبی برای منتظران هستند... 1⃣ اولین و مهمترین مقام، مسئله «معرفت نسبت به امام» 2⃣ دومین مقام «حمایت و دفاع از حریم ولایت» تمام آبرو ،جان و فرزند را فدای امام زمانش کرد. 3⃣ سومین مقام اطاعت پذیری و عبادت در مسیر رضایت حجت خدا 4⃣ چهارمین مقام، مقام صبر و اسقامت در برابرحوادث تلخ و ناگوار و تسلیم نشدن در مقابل دشمنان.. 🌷 الهی به حضرت زینب عجل لولیک الفرج
انسان شناسی 039.mp3
11.81M
۳۹ 🔥 جهنّم، توی همین دنیا هم، قابل تشخیصه! هم بو داره! هم رنگ داره! هم طعم و مزّه! محاله به جهنّم نزدیک بشی ؛ و تشخیصش ندی! ⬅️ چجوری تشخیص بدم؟ و مهتر اینکه چجوری ازش فاصله بگیرم و در اون حل نشم؟
منتظران گناه نمیکنند
﷽ نسل مهدوی💚( فرزند پروری ) راه‌های مدیریت کنترل فرزندان در فضای مجازی 📲 سپری کردن بیش از حد وقت
﷽ نسل مهدوی💚 (فرزند پروری) مشکلات خلقی والدین باعث لجبازی و خودمحوری فرزندان می شود . مادر افسرده ای که حوصله روبرو شدن با خودمحوری ها یا شیطنت کودک را ندارد ، او را طرد می کند . این واکنش مادر یا بچه را به لاک افسردگی فرو می برد یا باعث تشدید لجبازی ها و طولانی شدن دوره خودمحوری اش می شود. مادری که مبتلا به وسواس است ، زمانی که فرزندش از خط قرمزها عبور می کند ، واکنش شدیدی به او نشان می دهد . این واکنش مادر باعث می شود فرزندی وسواسی یا کودکی که به لجبازی کردن عادت می کند را پرورش دهد . در واقع می توان گفت مادرانی که به اختلالات خلقی درمان نشده مبتلا هستند، فرزندشان را هم به آن اختلال دچار می کنند یا باعث تشدید خودمحوری و لجبازی آن ها می شوند.
منتظران گناه نمیکنند
یچیز خوردم و راه افتادم سمت آدرسی که عرشیا فرستاده بود. زنگ خونه رو زدم و رفت تو. -سلام عزیزم...خوش
🖇 🌿 هنوز حدود ده دقیقه مونده بود تا چراغ سبز شه... چشامو به آسمون دوختم... با خودم فکر میکردم من با اینهمه دک و پز و مامان بابای دکتر و خونه آنچنانی و ماشین مدل بالام امیدم به زندگی زیر صفره!! اونوقت این مدل آدما چجوری زندگی میکنن... چجوری میتونن حتی یه لبخند بزنن؟؟ به چه امیدی صبح بیدار میشن و شب میخوابن... این تقدیر، تقدیر که میگن چیه... مرجان راست میگه... ماهممون عروسکای خیمه شب بازی ایم!😒 اینهمه میدویم، آخرش که چی؟؟ به کجا برسیم؟ به چی برسیم!؟ کل دنیا داشت تو نظرم کوچیک و کوچیک تر میشد... دیگه از همه مسخره تر برام،کارای مامان و بابا بود، حرفاشون، تلاششون، که چی؟ از چی میخوان فرار کنن؟ هممون یه روز میمیریم و تموم میشیم... آخ سرم.... سرم... سرم....😖 نه... من اینهمه ندویدم که آخرش به اینجا برسم...😭 من میخواستم آیندم روشن باشه... من اینهمه این از این کلاس به اون آموزشگاه نرفتم که به اینجا برسم... پس برای چی 4زبان خارجه رو یاد گرفته بودم؟؟ برای چی اینهمه فن و هنر و... داشتم منفجر میشدم... سرم داشت گیج میرفت...😭 چراغ سبز شد... با نهایت سرعت گاز میدادم و داد میزدم و گریه میکردم....😭 به خودم که اومدم دیدم جلو در خونه ی مرجانم❗️ تن بی جونمو از ماشین بیرون کشیدم و رفتم سمت خونشون. زنگو زدم و با باز شدن در رفتم بالا... مرجان با دیدنم رنگش پرید😳 -چیشده ترنم!؟؟😨 -مرجان مشروب... فقط مشروب...🍷 بعد چند ساعت که به خودم اومدم دیدم سرم رو پای مرجانه و داره موهامو ناز میکنه! -خوبی خوشگلم؟💕 بهتر شدی؟ -مرجان😭 -دیگه گریه نکن دیگه... اگر حالت خراب نبود حتی یه قطره هم نمیذاشتم بخوری... حالا که خوردی،باید خوب باشی😉باشه؟ -از وقتی اون حرفا رو زدی دارم دیوونه میشم...😣 آخه مگه میشه؟ اینهمه از زندگیمو گذاشتم برای پیشرفت، حالا تو میگی همش کشک؟؟؟ من که از همون اولش بهت میگفتم زیادی فعال نباش! -یعنی من اشتباه میکردم!؟ نه... من نمیتونم... من بی هدف نمیتونم نفس بکشم... من مال تلاشم مال پیشرفتم! -پس چرا نمره های ترم پیشت افتضاح شد؟؟ خانوم پیشرفت و ترقی! یه اتفاق کوچیک باعث شد تلاش چندسالتو به باد بدی! الکی واسه من ادای دانشمندارو درنیار😒 -اصلا تو دروغ میگی! من بعد رفتن سعید اینجوری شدم! ربطی به این مزخرفاتی که تو میگی نداره! -زندگی ای که تنها امیدش یه پسر هرزه مثل سعید باشه،مفتم گرونه!😒 -به تو چه اصلا؟ من باید برم،دیرم شده... خداحافظی کردم و رفتم خونه
بعد شام و صحبتای معمولی با مامان و بابا،رفتم اتاقم دفترچمو برداشتم و شروع کردم به نوشتن... من باید این مسئله رو حل میکردم...❗️ باید به خودم ثابت میکردم مرجان اشتباه میگه، من باید زندگیمو درست کنم! حق ندارم با حرفای مرجان هرروز پوچ و پوچ تر شم!🚫 برای همین دیگه سراغ نوشته های قبلیم نرفتم، باید دوباره از اول مینوشتم تا بفهمم از کی زندگیم این شکلی شد🔥 من میگفتم با رفتن سعید له شدم اما مرجان میگفت من قبل از سعید هم همین زندگی رو داشتم‼️ نه ❗️ باید ثابت میکردم مرجان دروغ میگه😠 اما...حالا که یه جایگزین برای سعید گذاشتم چرا حالم خوب نشده⁉️ نه نه منم اشتباه میکنم،باید بنویسم... نوشتم و نوشتم و نوشتم... فکر کردم و فکر کردم و فکر کردم..... 🚬سیگار رو روشن کردم و سعی کردم گذشته هامو خوب مرور کنم! اولین باری که برام سوال شد من برای چی به وجود اومدم،فکرمیکنم حوالی 14سالگیم بود👧 همون موقع که مامان گفت برای اینکه پیشرفت کنی و یه انسان مفید بشی😕 بابا گفت برای اینکه به جامعه خدمت کنی و یه انسان موفق باشی 🙁 و من تو دلم گفتم فقط همین⁉️😐 اما پیششون سرمو تکون دادم و بیشتر از قبل درس خوندم و تلاش کردم! قانع نشده بودم اما هربار که برام سوال میشد، همون جوابا رو تکرار میکردم و با خودم میگفتم تو هنوز بچه ای😒 بزرگ بشی میفهمی مامان بابا درست میگن😏 و بعدش هربار که تو زندگی احساس کمبود کردم سعی کردم با یه چیز جدید جبرانش کنم! کلاس رقص شنا زبان سازهای موسیقی فضای مجازی چت سعید و... چشممو بستم و زیر لب گفتم مرجان راست میگفت!!😔 من فقط با وسیله های مختلف سعی کرده بودم احساسمو خفه کنم... وگرنه از همون 14سالگی فهمیده بودم هیچ دلیلی برای زندگی کردن ندارم....🚫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا