اینطوری توبه کردن #اشتباهه ❌❌ یکی از اشتباه های بعضی از ماها توی توبه کردن این هست که توبه رو مثل #معامله_مادی با خدا نگاه می کنیم ✅ مثلا طرف به خودش میگه خب 💠من توبه میکنم اما ازدواجم با فلانی درست بشه 💠من توبه میکنم تا پولم زیاد بشه 💠من توبه میکنم تا فلان یعنی همش به فکر معامله کردن توی مادیات با خداست ✅کلا یک چیز بهتون بگم توبه وظیفمونه و نباید گناه کنیم همین. علت؟ علتش اینه وقتی یکنفر واسه شما یک هدیه میخره یا شما رو یک ناهار دعوت میکنه یا نمیدونم کار دلپسند شمارومیکنه یا اگه نعوذبالله در رابطه با جنس مخالف یک عزیزم ب شما بگه و شما کلا #دلتون میره واسه اون شخصی ک هدیه خریده یا کار دلپسند شمارو انجام داده ✅حالا بهت بگه اینکارو واسم انجام بده با جون و دل واسش انجام میدی میگی این که چیزی نیست اینقدره دوست دارم که بازم برات کار دیگه ای باشه انجام میدم 🌀حالا برگردیم سمت خدا بهت دست سالم داد، میتونی درست غذا بخوری و باهاش کاراتو انجام بدی بهت پای سالم داد لازم نیس روی ویلچیر باشی بهت تن سالم داد ریزترش کنم😊 ببخشینا ولی بهت دهان سالم داد و ببخشین آب دهانتو تنظیم کرد واست که نخواد مثل اون شخصی باشی که باید عذرمیخوام و عذرمیخوام هرچند شاید بدت بیاد ولی میگم که نخوای یک ظرف زیر دهانت بگیری که لباسات خیس نشه از زیادی آب دهانت ✅ بهت پلک سالم داد که لازم نباشه مثل اون شخص با انگشتت پلکتو بدی بالا که بخوای اطرافو نگاه کنی ❌❌💢 شاید بگی هه چقدر مسخره آره شاید مسخره باشه البته کاری نداره اختیار داری گناه کنی یا نکنی اما اگرم کردی فقط یکی از ایناها ازت گرفته بشه بعد می فهمیم گناه ینی چی 👌 مثلا فرداش تصادف کنه طرف و بگن شرمنده شما قطع نخاع شدی و از اینجای تنت تا پایین دیگه کار نمیکنه ❌👌 فرداش سرطان بگیره به طرف بگن شما 1سال دیگه بیشتر زنده نیستی ❌👌 و..... اما از آخر یک جمله که بارها بهتون گفتم بیاین وجدانا و از روی صداقت خودمونو برانداز کنیم چقدر در خلوت هامون گناه کردیم و پرده پوشی کرد؟ یعنی خدا به اندازه پرده پوشی هاشم ارزش نداره که بگی من توبه میکنم فقط به خاطر این همه مهربونیت 🌹🍃🌹 ب هرحال این بیت رو یادت نره تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بنده پروری داند 👌روی بندگیت کار کن اونی که بخواد بهت پاداش بده دستش بازه فقط اجازه بده مصلحتت و اونی که 20ساله دیگه هم به نفعت هست رو بده بهت فقط جلوی پاتو نگاه نکن شاید همون چیزی که الآن فکر می کنی به نفعته 20سال دیگه بشدت برات ضرر داشته باشه و #تو نمیدونی اما #خدا خیلی خیلی خوب میدونه

آخرین جمعه سال است،ڪجایـے آقا حالمان رو به زوال است،ڪجایـے آقا در هیاهوے شب عید، #تو را گم ڪردیم غافـل از اینڪه شما،اصـل بهارے آقا #ایهاالعزیز #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج غروب_جمعه_و_امتداد_نیامدنت

در روزگاری‌که‌زن‌را‌با‌تن‌میشناسند.. #تو ‌همچنان‌فرشته‌بمان‌بانو !🕊🌱 #غرب_زدگی #شهرت #حجاب #پویش_حجاب_فاطمے

دختــرکِ بی‌حجــــاب، چــادر از سـرِ مذهبی‌ها می‌کِشد؛ همــــان کسی که تا دیـروز می‌گفت: «پوششِ هـر کَـس به خـودش مربوطه»! #تو نهی از منکر نکردی؛ #او امر به منکر می‌کند... ✍محمدجواد محمودی #معروف #من_زهراییم #حجاب_وعفاف_زهرایی

🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدوچهل_ویک پس از نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست....😥 نگاهش دریای نگرانی بود،..😥😥 نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش قدم شدم _من #نمیترسم مصطفی!😊✨ از اینکه حرف دلش را خواندم.. لبخندی غمگین☺️😢 لبهایش را ربود و پای #ناموسش در میان بود.. که نفسش گرفت _اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟😥❤️ از هول #اسارت دیروزم.. دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد.. و صدای شکستن دلش بلند شد _تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!😠😥❤️ هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه شان درد میکرد،..😣 هنوز وحشت😥 شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده.. ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش #بردارم..❤️✌️ که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم.. _یادته داریا منو سپردی دست حضرت سکینه (س)؟ 😊اینجا هم منو بسپر به حضرت زینب(س)!😊✨🕌 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود،.. از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود.. که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و حضرت زینب(س) را شاهد عشقم گرفتم _اگه قراره بلایی سر #حرم و این #مردم بیاد، #جون_من دیگه چه ارزشی داره؟😊☝️ و نفهمیدم با همین حرفم... با قلبش چه میکنم که شیشه چشمش ترک خورد😢 و عطر عشقش در نگاهم پیچید❤️✨ _این #حرم و جون این #مردم و جون #تو همه برام عزیزه!😢برا همین مطمئن باش #تامن_زنده_باشم نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!😢😠🕌❤️ در روشنای طلوع آفتاب... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

••⚜•• - چند سالته؟ + بیست و چهار! - تو این بیست و چهـار سال چندبار رفتۍ دیدن مولات؟ + مولام؟ امام زمان؟ - آره، امامِ دوازدهم! + یه بارم نشده ببینمش! - جداً؟؟؟ + خب آره... نمی‌دونم ڪه ڪجاست... - آره تو نمی‌دونی،باید کجا بری... + تو چی؟ چند بار رفتی دیدن مولات؟ - زیاد... نمی‌دونم چند بار! + واقعاً؟! - آره... اصلاً به دنیا ڪه اومدم پدرم منو برد گذاشت میون دستای پیغمبرص، خود رسول‌الله تو گوشم اذان خوند! + ولی من از بچگی مولامو ندیدم... -  بزرگتر که شدم با پدرم هر روز مسجد می‌رفتم و مولامو زیارت می‌کردم. امیرالمومنین رو! سلام می‌کردم و آقا هم جواب سلاممو میداد + من حتی صداۍ مولامم نشنیدم...💔 - چند دفعه خونه مولام هم رفتم! با بچه‌هاۍ آقا، امام‌حسن‌ع و امام‌حسین‌ع سر یه سفره غذا خوردم! + خوش به حالت... - راستی، گفتی یڪبار هم مولاتو ندیدیش؟ + یڪبار هم ندیدم... - تو این بیست و چندسال یکبار هم چشمت به چشماش نیفتاده؟! + نه.... - وای... چه می‌کنی با این #غم رفیق؟! + ڪدوم غم...!؟ - ندیدن مولا اونم این همه سال باید خیلی درد داشته باشه!! + دردشو حس نمی‌کنم... - مگه میشه؟! + تو تو روزمرگی غرق نشدی‌ڪه بفهمی میشه این درد رو هم فراموش ڪرد... - یعنی شماها از اینکه آقاتون رو این همه ساله ندیدید و جونیتون داره تو این سال‌های غیبتش سپرۍ میشه، غصه نمی‌خورید؟ + (بغض گلوشو فشار میده) نه... - حیف شد... + جوونیمون؟ - آره... #جوونیتون میره و #آقاتونو نمی‌بینید... + شایدم دیدیم! - آقایی که من می‌شناسم و ازش شنیدم، تا همین شما شیعه‌ها نخواینش، ظهور نمی‌کنه! + ما که می‌خوایم! - غرق دنیا شده را جامِ «زیارتِ مَهدی» ندهند! + هوم... - گفتی چندسالته؟ + بیست و چهار! - (تو دلش) طفلی... بیست و چهار سالش بدون گل روۍ #آقاش گذشته و #حواسش‌نیست... #مکالمه یڪ جوان در زمان #امام‌اول شیعیان با جوانی در عصرِ #امام‌دوازدهم! × راستی #تو چندسالته رفیق؟! #اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج #به‌چه‌‌بیانی‌‌صدایت‌‌کنیم‌مولا‌جانم