🔶گاهی ممدوح، مانند « #منصور_عباسی» بودکه با انواع حیله ها، شعرا را از صله، #محروم_میکرد؛..
🟨◻️🟨◻️🟨◻️
🛑چون از حافظه ای قوی برخوردار بود، به نحوی که اگر شعری را فقط یک بار میشنید آن را حفظ میشد
◻️◻️
⬅️ و در کنارش، #کنیزی هم بود که با دوبار شنیدن، شعر را حفظ میکرد.🧕
🔷لذا « #منصور» به #شعرا گفته بود در صورتی صله میگیرند که شعرشان تازه و جدید باشد،
آن هم به وزن کاغذ یا پوستی که شعر را روی آن نوشته اند،📝
📋برای همین، #شعرا با چه زحمتی، شعری را انشا میکردند.. و در حضور #منصوردوانیقی که میخواندند،
✨✨✨✨✨✨
🖊 در همان بار اول آن را حفظ میشد و میگفت: این که شعر تازهای نبود،
چون من میخوانم تا بدانی که من هم این را حفظ هستم،!!
🔰🔰🔰🔰🔰
↩️ بعد از خواندن او، کنیز هم حفظ میشد و میگفت: اگر باور نداری ببین که این بانو هم این شعر را در حفظ دارد،
👈لذا از #صله خبری نبود و #شعرا باسر افکندگی، مجلس را ترک میکردند.
👳♂ وقتی «اصمعی» #صله را گرفت و از مجلس خارج شد،..
🔷منصور گفت: این شخص باید «اصمعی» باشد.
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
👳♂ وقتی او را آوردند و نقاب از چهره بر گرفت، گفت: منصور!
جماعت #شعرا، فقیر و بینوا هستند و با زحمت، شعری را میگویند که از تو چیزی بگیرند
🍃🍃🍃🍃
⬅️⬅️ولی تو از حافظه ات بهره میگیری و در نتیجه آنان را محروم میکنی
ــــــــــــــــــــــــــ
📗 ناسخ التواریخ، احوالات حضرت کاظم «علیه السلام»، جلد۲/صفحه۵۷.