🔴 رمز ظهور از زبان مامور عالم برزخ
🔵 در کتاب ارزشمند سه دقیقه در قیامت وقتی که راوی کتاب از مسئول محاسبه اعمال در عالم برزخ در مورد امام عصر (عج) و زمان ظهور حضرت سوال میکند؟
🔺 در پاسخ به او می گوید :
🌕 باید مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود اما بیشتر مردم با وجود مشکلات ، امام زمان(عج) را نمی خواهند .اگر هم بخواهند برای حل گرفتاری دنیایی به ایشان مراجعه می کنند.
#برای_ظهور_و_سلامتی_آقا_صلوات🎀
#با_نشر_مطالب_قدمی_برای_ظهور_آقا_برداریم❤️
🆔@montzraannnn🌺💞
🔴 توسل به امام زمان در سختی ها
🔹 مرحوم علامه مجلسی نقل میکند: فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت میشود. شب در عالم رؤیا، پیامبر اکرم را زیارت میکند.حضرت میفرمایند:
🔺 اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو:
🌹 "یا مولای یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ"
"الغَوثَ اَدرِکنی".
(ای مولای من ؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...).
🔸 ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟ گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان"
🔹 سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...". بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد.
📚 بحارالانوار جلد۵۳ ص۶۷۸
#برای_ظهور_و_سلامتی_آقا_صلوات🎀
#با_نشر_مطالب_قدمی_برای_ظهور_آقا_برداریم❤️
🆔@montzraannnn🌺💞
❌ شبهه
دعااا کردن و اعتقااد داشتن ب زبون نیست.. ب دله....حالا ب هر دین و مسلکی ک باشی چ مسلمون و چ زرتشت و چ ترسا و چ یهووود
اینو کی تو ذهن شمااااا کرده ک خدااا فقط مال مسلموناس... اعتقاااادات ب دله ن مهر و سجاده
برای عاقل شدنتون دعا میکنم از ته دلم
✅ پاسخ
بله هرکسی میتواند دعا کند، چه مسلمان چه یهودی و... ، اما آیا این به این معنا است که همهی این دینها صحیح و کامل است؟ مثلاً همین عقل که نویسنده براش میخواد دعا کنه، هم مسیحیت که عقل را مخالف دین میداند درست است و هم اسلام که مکرراً انسان را به استفاده از عقل دعوت میکند؟ هر دو آیا کامل و صحیحاند؟
ــــــــــــــــ
🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش...
#برای_ظهور_و_سلامتی_آقا_صلوات🎀
#با_نشر_مطالب_قدمی_برای_ظهور_آقا_برداریم❤️
🆔@montzraannnn
http://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
🔴 قابل توجه اونهایی که میگن فساد در جامعه رو نمیشه کاریش کرد و دیگه کار از کار گذشته!
💯💯 انتظار، قیام است نه قعود
❣ امام خمینی (رحمهالله):
✅ ما تکلیف داریم آقا! اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان -سلاماللهعلیه- هستیم، پس دیگر بنشینیم تو خانههایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم «عَجّلْ عَلی فَرَجه».
✅عَجِّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. و فراهم کردن این [است] که مسلمین را با هم مجتمع کنید.
📚صحیفه امامخمینی(رحمهالله)، جلد۱۸، صفحه ۲۶۹
🔮کانال مرجع گفتمان
#انتظار
#نیمه_شعبان
#آری_به_جمهوری_اسلامی
#تولید_پشتیبانیها_مانعزداییها
#انتخاب_رئیسجمهور_اصلح_انقلابی
#برای_ظهور_و_سلامتی_آقا_صلوات🎀
#با_نشر_مطالب_قدمی_برای_ظهور_آقا_برداریم❤️
🆔@montzraannnn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ
👤استاد #رائفی_پور
⭕️ حقوق بشر اسلام
📌از دست ندید👌
🍃🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
#برای_ظهور_و_سلامتی_آقا_صلوات🎀
#با_نشر_مطالب_قدمی_برای_ظهور_آقا_برداریم❤️
🆔@montzraannnn🌺💞
@OstadRaefipoor1
🔴 برنامه پیشنهادی برای ۲ ساعت استغاثه:
1⃣ شروع دعا با بسم الله الرحمن الرحیم و حمد الهی ( اذکار حمد حداقل ۱۰۰ مرتبه )
🔺 الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ
🔺 ٱلْحَمْدُ لِلَّٰهِ
🔺 حمد لله
2⃣ استغفار : ۱۰۰ مرتبه و توبه از معاصی گذشته
3⃣ نماز استغاثه و دعای بعد از نماز با حاجت ظهور خواهی
eitaa.com/esteghaseh/26
4⃣ دعای عظم البلاء +زیارت آل یاسین
5⃣ دعای هفتم صحیفه سجادیه
6⃣ قرائت ۱۰۰ آیه از قرآن و دعا برای ظهور با توجه به روایت استجابت دعا بعد از خواندن ۱۰۰ آیه ( مانند سوره واقعه + سوره توحید )
7⃣ دعای توسل با حاجت ظهور خواهی
8⃣ ذکر آیه شریفه :
اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ
حداقل ۱۰ مرتبه با حالت اضطرار و دستان روبه آسمان
9⃣ ذکر دعای : اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
به تعداد زیاد در حد توانایی با حالت اضطرار و استغاثه چه در حالت ایستاده با دستان رو به آسمان و چه در حالت نشسته و چه در حالت سجده
0⃣1⃣ چنانچه توانایی دارید نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها به نیت فرج بسیار موثر است.
1⃣1⃣ چنانچه در ایامی هستید که دعای مناسبتی ویژه آن ایام هست مانند ماه مبارک رمضان یا شب و روز جمعه و ...از قرائت دعاهای مناسبتی با حاجت ظهور خواهی غافل نشوید.
2⃣1⃣ چنانچه ساعت اختصاصی شما تلاقی با نماز اول وقت دارد از دعا برای ظهور در قنوت نماز و تعقیبات نماز غافل نشوید.
3⃣1⃣ طبق توصیه امام عصر ارواحنا فداه به شیخ حسین سامرایی پیرامون اینکه شیعیان خداوند را به حق عمه ام حضرت زینب سلام الله علیها قسم دهند که فرج مرا نزدیک گرداند. ادعیه زیر به تعداد توانایی توصیه میشود :
🔺 اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب الکبری سلام الله علیها
🔺 اللهم عجل لولیک الفرج بحق مولاتنا زینب سلام الله علیها
4⃣1⃣ در پایان استغاثه شکر الهی پیرامون توفیق دعا و استغاثه برای ظهور و دعا برای کسب توفیق مجدد آن توصیه میشود: (شُکراً لله)
#بزرگترین_استغاثه_ظهورخواهی
#همدلی_برای_ظهور
🔷 کانال استغاثه ظهور خواهی :
https://eitaa.com/joinchat/2134769773C13a12c84f4
|🥀|⇠ #شهیدانہ
اگھبخواهۍزندگےکنۍ..
بایدمنتظرمرگباشے،
تابھسراغتبیاید
ولۍ...اگھعاشقشد♥️
بھسمتمرگپروازمیکنے...
اینخاصیتڪسانۍاستکھ ..
جاودانھخواهندشد .!🌿
وشهداجاودانھها؎ِتاریخاند :)♡
•..•↷
•••❥𖦹 @montzraannnn
#تباهیات [🚶♂]
طرفتا یکو نیمشببیداره ڪه
بگہساعت: بهوقتحاجقاسم🙂💔
بعد واسہ همین، نماز صبحش...
قضا میشہ!!😐
اینہ راہ سردار سلیمانے؟
بزرگوار! دارے اشتباهـ میریا!😑
#بهخودمونبیایم ′′!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ڪنیزاݪزیـنـب∞
•..•↷
•••❥𖦹 @montzraannnn
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
°◌💛❄️◌° #تلنگر⚠️ تأسف آور است .. ڪآر انسآنے ڪہ .. برآے سبڪـ ڪردن بدنش .. دو سآعت بر روے تردمیل مےد
#آنچھگذشتࢪفیقـ💕🌿
وضوقبل خواب یادتون نࢪه🌻
آیت الکࢪسےهم بزنیم تنگش🌥
|•💛🐣•|
🌻 #اڵڵھمـعجـڵـڵوڵیـڪـْـــالفࢪجــ 🌻
♥️#شبتونمهدوی♥️
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
#السلام_صاحبنآ🌼
•| السلامُ علیڪ یاصاحبالزمان🌿
•| یاخلیفة الرحمان
•| یاشریڪ القُرآن
•| یاإمام الإنس والجان
•| یا سید؎ومولای، ✨
•| الامان،الامان،الامان...
#یاایهاالعزیز
.اللّٰھُم؏ـجللولیڪالفࢪج🌱!
@montzraannnn
•🌿❛
#صباح الخـیر🦋🌎
صبحانتون سرشار از عشق♥
فنجون عشقتون پر مهر☕️
خونہ دلتون گرم✨
دستانتون پر روزے
نگاهتون قشنگ((:🌿
@montzraannnn
༘⎚⃟🌻
﴿تنھاچیزۍڪهدر دنیامیتوانۍتغییࢪشدهۍ
خودتهستۍ🙃
وبااینڪار دنیارامتحولمیڪنۍ...✌️﴾
#فانتزی🌻
#متن_گرافی
+نوآےڪربلآ💚
○°گࢪبنانیسٺببخشید
نبخشیداما
دسٺمآࢪآبھحࢪمبࢪسانید
فقط…°○
#باھمھآلودگےھآمدوسټٺداࢪمحسین♥
﴿ﭐلحسین﴾؏...❥*
«"🧡حُبُّ الحُسـ❤ــیـن هُویَّتُنا.. 💚"»
@montzraannnn
⇜[ •° #ریحانه💞 °•]⇝
🕊💕
یڪنخےازچادࢪت🍃✨
دࢪ جوےڪوچہغࢪقشد
ڪوچہࢪاعطࢪگلاب 🌹🍃
اصل ڪاشان دادھ است
🆔@montzraannnn
#شهیدانه 🥀
آرزوی شهید تورجیزاده🌷
#متن_خاطره
داشتیم از آرزوهامون میگفتیم. محمدرضا گفت: آرزوی من اینه که... مکثی کرد و ادامه داد: "من دوست دارم زیاد برام فاتحه بخونن، زیاد باقیاتالصالحات داشته باشم؛ میخوام بعد از مرگم ، وضعم خیلی بهتر بشه؛ دوست دارم هر کاری میتونم برای مردم بکنم، حتی بعد از شهادت... "
به راستی که خداوند چه زیبا آرزوهای شهید محمدرضا تورجیزاده رو برآورده کرده؛ هم او دست مردم رو میگیره، و هم اکثر اوقات مزارش جزء شلوغترین مزارهای گلستان شهداست و مردم دارن براش فاتحه میخونن...
🌹خاطره ای از زندگی مداح شهید محمدرضا تورجیزاده
📚منبع: کتاب یازهرا سلاماللهعلیها ، صفحه ۱۷۰
[🌙 @montzraannnn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 زندان منوتو 💯🚷
🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چه کسانی آزاده نامداری را کشتند؟
🔹در ماجرای فوت مرحومه آزاده نامداری نباید فراموش کنیم وقتی را که رسانه ای مثل بی بی سی فارسی با کمال وقاحت پخش تصاویر شخصی وی را کاملا موجه و اخلاقی نشان میدادند!
🆔 @montzraannnn
کرونا در نمک آبرود و ترکیه نبود😜
اما در نيمه شعبان در جمکران بود؟!😉
یقیق باید حاصل کرد #کرونا جنگ شناختی ادراکی ترکیبی غرب و نفوذی هایش بر ضد اسلام اصیل است
عمیقا معتقدم غرب با 2 عنصر کرونا و نفوذ در حال استقرار کامل حکمرانی خود با فضای مجازی ذیل پروژه جهانی سازی در سطح دنیاست
🆔 @montzraannnn
⚠️تلنگر
💢حواسٺباشہچشماٺمثلگوگلنیسٺکہبعداز
جسٺوجوبٺونےسریعسابقشوپاککنے❗️
چشماٺبہاینراحٺےپاکنمیشن،پسمواظب باشچےباهاشجسٺوجومےکنے...
#تلنگر
#نگاه_حرام
🆔 @montzraannnn
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁دام شیطانی🍁 قسمت۲۵ از دوسال پیش ,گاهی اوقات شبحی از,اجنه اطراف بعضی اشخاص میدیدم وفق
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁دام شیطانی🍁
قسمت۲۶
برای اقای محمدی؛
همه چیز رانوشتم,اما از اتیشی که دیدم چیزی نگفتم ,اخه میترسیدم باورنکنه مسخرم کنه.
بابا از سرکار اومد,بهش گفتم چی شده و..
بابا گفت:دخترم دوباره مشکل برات درست میشه,هاا
گفتم :بابا توسفر کربلا با امام حسین ع عهد کردم تا اینا را رسوا نکنم از پا ننشینم,الان فک کنم وقت وفای به عهد رسیده.
بااین حرفم,اشک توچشمای بابا حلقه زد ودیگه مخالفتی نکرد.
شب بابا امد توخونه ویک کاغذ دادبهم وگفت:اقای محمدی داده برات.
کاغذوبازکردم,بعداز سلام وعلیک ,اکیدا سفارش کرده بود که به هیچ وجه مشکوک رفتار نکنم واونا متوجه نشن من به کسی راجب این موضوع صحبت کردم.
اقای محمدی نوشته بود:باهاشون همکاری کن و طوری برخوردکن که باهاشون هم عقیده هستی.وهیچ ترسی به خودت راه نده چون نیتت خیره ,خدا حامیت هست وبعدازخدا ما هم برای محافظت از شما ,نامحسوس مأمور میزاریم.
فقط تا میتونی تو دلشون جا کن وتوعمق انجمنشون نفوذ کن...
فردا رفتم دانشگاه,مثل قبل عادی بود,اما با معینی تماس نگرفتم,دوست داشتم یه چندروز بگذره تا فک نکنه نقشه ای درسر دارم.
بعدازکلاسا رفتم دفتر ابراهیمی,استاد تا من را دید گفت:دختر تو.اعجوبه ای,یکی از فرمولات رابررسی کردم,تااینجا که اشکالی نداشته,اگر بخواهی با دکتر معینی روش کارکنیم؟؟
گفتم:استاد اگرامکان داره خودتون بررسی کنید.
استاد:مشکلی نیست,حتما..
میخواستم برم خونه,بابا دو ماهی,بود برای من, پراید خریده بود ,تا امدم سواربشم دیدم ,اه دوتا چرخش پنجره..
حالا چیکارکنم؟!
کدوم نامردی اینا راپنچر کرده؟
من که پنچرگیری بلد نیستم ,بعدشم یه زاپاس بیشترندارم.
همینطور که باخودم کلنجارمیرفتم,دیدم یه شاسی بلند برام بوق میزنه..
باخودم گفتم:اراذل واوباش, لااقل از همین چادرم شرم کنید...
دیدم نه بابا ,بوق ماشین راسوخت,میخواستم بهش تند بشم ودعواش کنم ,تا نگاه کردم دیدم ای وای معینی هستش.
سرم راانداختم پایین وگفتم:ببخشید یکی ماشینم راپنچر کرده..
معینی:خوب بهتر,یه سعادت نصیب ما میشه در خدمت یک نخبه باشیم..
گفتم:نه ممنون,تاکسی میگیرم..
معینی:خواهش میکنم خانم سعادت ,تشریف بیارید ,میرسونمتون.
من که از خدام بود زودتر ته وتوی ماجرا را دربیارم.
باکلی خجالت سوار شدم.
ومعینی انگار به هدفش رسیده لبخندی شیطانی زد وراه افتادیم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌻 #اڵڵھمـعجـڵـڵوڵیـڪـْـــالفࢪجــ 🌻
↳❮🌤j๑ïท➺°.•|@hjoyg23 ❯
@montzraannnn
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁دام شیطانی🍁 قسمت۲۶ برای اقای محمدی؛ همه چیز رانوشتم,اما از اتیشی که دیدم چیزی نگفت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁دام شیطانی🍁
قسمت ۲۷
رو کردم به معینی وگفتم:
شما برای من یه جورایی آشنا بودید ,انگار من را یاد یه شخصی میانداختید.
معینی:نمیدونم,امیدوارم اون شخص براتون عزیز باشه,اما من یک حس غریبی نسبت بهتون داشتم ,یک حس نچندان خوب.
تودلم گفتم مثل من,حس تنفر دارم منتها الان مصلحت نیست بیان کنم.
معینی:اول بگو من تورا یاد کی میاندازم؟؟ دوم بگو به پیشنهادم فکرکردی؟؟
موقعیت عالی هست که نصیب هرکسی نمیشه,امیدوارم شما این موقعیت را ازدست ندهید.
گفتم:آیا میتونم بهتون اعتماد کنم؟؟اخه یه جورایی رازه...
(من میخواستم ببینم ایا درحدسم اشتباه نکردم)
معینی:حتما,حتما,من به کسی بازگو نمیکنم ,مطمین باشید...
من:راستش,راستش...بایک اقایی یه جورایی ازدواج کرده بودیم ,یعنی نه به طور مرسوم,بلکه کاینات مارا به زن وشوهری قبول کرده بودند..اما متاسفانه دوسال هست مفقودشده وازش نشانی ندارم,من در اولین نگاه شما به یاد ایشون افتادم.
نفس عمیقی کشیدوگفت:پس خداراشکر یاد شخص عزیزی افتادید...
من:ببببله....(خبرنداری چقد عزیزه)
معینی:ببینم یعنی چه کاینات شمارا به همسری هم قبول کرده بودند...
من:یعنی ما به این درک رسیده بودیم که از جان ودل همدیگه رادوست داریم پس از ازل تا ابد ما زن وشوهر بودیم
معینی:چه جالب حرفهای عرفانی میزنید دراین عرفان تاکجاها پیش رفتید؟؟
من:قول میدهید به کسی نگویید؟؟
معینی:بله ,حتماااا
من:راستش شعورکیهانی درمن حلول پیدا کرده ,من الان چندتا محافظ ماورایی دارم.
معینی:پس این کشفیات هم شاید ازکمک شعورکیهانی باشه ؟درسته؟؟
من:احتمالاا
معینی:حالا که اینقد راحت سفره ی دلت رابرام باز کردی
منم میتونم بهت اعتمادکنم,چون تو هم از جنس خودمی,منم چندین سال پیش به این عرفان متوسل شدم وبه جاهای خوبی هم رسیدم,اما الان به هسته ی اصلیش وصلم,این اتصال وارتباط دیگه برام بچه بازی شده...
کاش شما ,مجرد بودیددد,اما .....
من:هسته ی اصلی؟!
معینی:اگر دعوتم رابپذیری ,بهت میگم
من:بدم نمیاد همنشین نخبه ها بشوم.
معینی:ممنون,
حالا میفهمم چرا اول بار قوه ی دافعه داشتم به شما...
من:جددددی؟چرا؟؟
معینی:چون ابتدا بادیدن چهره ی زیبایتان ,ارزو کردم که کاش مال من بودید اما حالامتوجه شدم قبلا کاینات شمارا برای دیگری انتخاب کردند,واین قوه ی دافعه برای این بود تا به من بفهماند شمامتعلق به دیگری هستید.
پیش خودم گفتم:اره جون مادرت توراست میگی,نمیدونی چه آشی برات پختم جناب عارف ,عاشقققق...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌻 #اڵڵھمـعجـڵـڵوڵیـڪـْـــالفࢪجــ 🌻
↳❮🌤j๑ïท➺°.•|@hjoyg23 ❯
@montzraannnn
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁دام شیطانی🍁 قسمت ۲۷ رو کردم به معینی وگفتم: شما برای من یه جورایی آشنا بودید ,انگار
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁دام شیطانی🍁
قسمت ۲۸
خلاصه ازمعینی خواستم تا نزدیکیهای آرایشگاه مامان برسونتم ,نمیخواستم ازمن ادرسی داشته باشه.
معینی خرسند ازاینکه شکارتازه ای به دست آورده,شماره ام را از من گرفت تا درموقع نیاز بهم زنگ بزنه ودرجلسات به اصطلاح نخبه هاشون شرکت کنم.
معینی کاملا مطمین شده بود که من از,اون ابلیسکهای بسیارزبروزرنگم که برای محافظه کاریم لباس دختران محجبه برتن کردم وادای انسانهای مذهبی را درمیاورم.
به خانه که رسیدم همه چی داخل کاغذ نوشتم ودادم به بابا تا دوباره به دست ,سرکارمحمدی برساند.
بابا وقتی به خانه امد ,اینباریک ساعت مچی بهم داد وگفت اقای محمدی سفارش کردند هروقت تماس گرفتن وخواستی جلسه بری ,این ساعت رابه مچت ببند.
یک هفته ای گذشت واز معینی خبری نشد.
هفته ی بعد گوشیم زنگ خورد ,ناشناس بود,جواب ندادم
چندباردیگه ام زنگ زد,اخرش پیام داد...
معینی هستم ,جواب بدهید.
زنگ زد...
من:الو سلام ,خوب هستید؟
معینی:سلام خانم سعادت,شما چطورید؟؟
من:ممنون...
معینی:غرض از مزاحمت,راستش فرداعصر یک جلسه هست,خوشحال میشم شرکت کنید..
گفتم :چشم,آدرس رالطف کنید حتما...
معینی:نه ادرس احتیاج نیست ,یه جا قرار میذاریم خودم میام دنبالت.
حساسیتی برای گرفتن ادرس نشون ندادم وگفتم:چشم مشکلی نیست پس من جلو دانشگاه منتظرتونم...
بااینکه ازشون نمیترسیدم ,اما یه جور دلهره داشتم,خودم رابه خدا سپردم واز ارباب کمک گرفتم...
ساعت مچی رابستم دستم ,وبا توکل به خدا حرکت کردم.
جلو در دانشگاه,معینی منتظرم بود,سوار ماشین شدم وسلام کردم.
معینی:سلام بر زیباترین نخبه ی زمین...
من:ممنون,شما لطف دارید..
معینی:ببخشید ,نمیخوام بهتون بربخوره ,اما اگرامکان داره این چشم بند رابزنید روچشماتون.
من:نکنه تااخرجلسه باید چشم بسته باشیم.
معینی:نه نه ,به محل جلسه رسیدیم آزادید ,فقط اگر میشه گوشیتونم خاموش کنید.
ناچار خاموش کردم وچشم بندهم گذاشتم حرکت کردیم.
داخل ماشین پیش خودم همش قران میخوندم.
معینی هراز گاهی یه چیزی میپروند واز افراد شرکت کننده تعریف میکرد واز اهداف انجمنشون میگفت.
اون معتقدبود ,با جمع آوری نخبه ها وافراد باهوش وبااستعداد میخواهند جامعه ای آرمانی بسازند,جامعه ای که درتمام کتابهای آسمانی وعده داده شده است.
بالاخره بعداز ۴۵دقیقه به محل موردنظر رسیدیم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌻 #اڵڵھمـعجـڵـڵوڵیـڪـْـــالفࢪجــ 🌻
↳❮🌤j๑ïท➺°.•|@hjoyg23 ❯
@montzraannnn
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁دام شیطانی🍁 قسمت ۲۸ خلاصه ازمعینی خواستم تا نزدیکیهای آرایشگاه مامان برسونتم ,نمیخوا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁دام شیطانی🍁
قسمت۲۹
به محل مورد نظر رسیدیم.
وااای خدای من اینجا ازهمه نوع ادمی بود,محجبه,آزاد,پیر ,جوان وحتی نوجوان ,همه یک نوع ویژگی داشتند که متمایزشان کرده بود,بعضی ها هم برای شناخته نشدنشان ,نقابهای مختلف برصورتشون گذاشته بودند.
با چند نفر از شرکت کننده ها هم کلام شدم ومتوجه شدم اینجا اصلا ربطی به عرفان حلقه ندارد اما عرفان حلقه وسیله ای برای جذب بعضیا شده,چیزهایی میدیدم که بسیارمتاسف میشدم,یکی راازطریق اعتقادات مذهبی,یکی را ازطریق اعتقادات سیاسی ,یکی دیگر راازطریق حس وطن پرستانه شان جذب کرده بودند.
بعضی چهره ها را میشناختم از رتبه های کنکوربودند وجز نوابغ به حساب میامدند اما متاسفانه بایک برخورد متوجه میشدی در دام اعتیاد افتاده اند.
خیلی پریشان شدم,معینی هم رفته بود پیش اون کله گنده هاشون.
بالاخره سخنران جلسه شان که پیرمردی موسفید وچشم آبی,بود بالای سن رفت وشروع به صحبت کرد.
ابتدا فکرمیکردم مال کشور دیگریست اما وقتی با زبان سلیس فارسی صحبت کرد,شک کردم که خارجی باشه...
خیلی محتاطانه و زیرکانه صحبت میکرد...
سخنران شروع کرد..
به نام(ان سوف),خدایی که جهان را درچندین مرحله خلق کردانسان رادرکالبد آدمی بوجود آورد تا درنظم این جهان به اوکمک کند....
وااای بلا به دور اینجا از اشرف مخلوقات به همکار نعوذ بالله, خدا منصوب شدیم.
وشروع کرد به تشریح وتوضیح اهداف(برگزیدگان).
میگفت:ما قراراست کارهای بزرگ انجام دهیم ووظایف هرکس طبق تواناییهاش ,به صورت خصوصی, بهش ابلاغ میشه و انجمن برگزیدگان همه رابه دقت زیر نظر دارد,واز مابین همه ی نخبه ها ,نه تنها در ایران ,بلکه در کل جهان ,افرادی انتخاب میشود که درزمانی خاص ,تعلیماتی خاص به انها داده میشود واین افراد خود مربی گری, نخبگان دیگر رابه عهده میگیرند.
اصلا حرفاش خیلی نامحسوس روی روح وروان طرف تاثیر میگذاشت وطوری شستشوی مغزی میداد که اصلا فرد متوجه نمیشد که با اعتقاداتش داره بازی میشه...
دلم به حال این نخبه ها میسوخت وخیلی متاسف میشدم ,چرا خود مملکت به بهترین نحوه ازاین منابع استعداد استفاده نمی کرد؟؟
اخر غفلت تاکی؟؟
اعصابم به شدت متشنج شده بود که خداراشکر ,حرافیها تمام شد ,قبل از پذیرایی به هرکس پاکتی دادند که نام ان شخص روی ان پاکت نوشته شده بود وامرکردند ,پاکت را درمنزل باز کنیم،دوباره چشم بند وراه برگشت با معینی....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌻 #اڵڵھمـعجـڵـڵوڵیـڪـْـــالفࢪجــ 🌻
↳❮🌤j๑ïท➺°.•|@hjoyg23 ❯
@montzraannnn
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁دام شیطانی🍁 قسمت۲۹ به محل مورد نظر رسیدیم. وااای خدای من اینجا ازهمه نوع ادمی بود,مح
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁دام شیطانی 🍁
قسمت30
به خانه رسیدم...
بابا اومده بود,مامانم خونه بود,فوری رفتم تواتاقم,در پاکت رابازکردم واول چشمم افتادبه یک دسته دلار,شمردم۱۲۰دلار بود
یک کاغذ هم داخلش بود به,این مضمون:خانم هما سعادت ورود شما را به انجمن برگزیدگان تبریک میگوییم,امیدوارم دراینده بیشتر وبیشترباهم همکاری داشته باشیم,به یاد داشته باشید ما برگزیده شده ایم تا این جامعه را به جامعه ی آرمانی برسانیم.
وظیفه ی شما درابتدای راه,تحقیقات درزمینه ی هسته ای در مرکز تحقیقات هسته ای ودرآوردن آمار واطلاعاتی که متقاعبا به شما اعلام میشود.
اگر دروظیفه تان موفق بودید انجمن به شماتعهدمیدهد به زودی کارگاهی تحقیقاتی با تمامی امکانات لازم, تحت اختیارشما قرارخواهیم داد.
حالا میفهمم که چرا تواین مملکت فرارمغزها داریم.
اخه برای یک جلسه ی دوساعته ۱۲۰دلاربه یک جوان آس وپاس والبته باهوش بدهند ,حتما تحت تاثیرقرارمیگره,البته صحبت کردن وسخنرانیهاشون خیلی نرم ونامحسوس,ذهنیت یک جوان را شستشومیدهد.وقتی صحبتهای این انجمن راشنیدم دیگه برام کارهای داعشیها که برای رفتن به بهشت سرمیبرند تعجب برانگیز نبود,به احتمال زیاد برای اونها هم همینجور برخوردشده ومغزشان راشستشو داده اند واعتقادات خودرا برمغز طرف چیره کرده اند.
سریع بابا رادرجریان گذاشتم,تمام اتفاقات وحرفهایی که زده شد ومحتویات پاکت رابرای محمدی نوشتم,پدرم دیگه کارازموده شده بود,از خانه بیرون رفت.
ازمن میخواستند اطلاعات مملکتم را برای این جانورها که هنوز نمیدانستم ازکجا تغذیه میشوند بفرستم...
محال بود همچی کاری کنم,باید ببینم نظر سرکار محمدی چی هست...
سرکارمحمدی برام پیغام داده بود هرکارکه گفتند بکن اما اگر زمانی خواستی اطلاعات مرکزتان را براشون کپی کنی,قبلش باماهماهنگی کن ,ماخودمون یک فلش حاوی اطلاعات برات ارسال میکنیم.
ازاینکه از اولش ,پلیس را درجریان گذاشتم خیلی خوشحال بودم,هم یه جورایی حساس امنیت میکردم وهم با راهنمایی پلیس اشتباهی مرتکب نمیشدم.
امروز یک استاد جدید آمده بود,استاد مهرابیان.
دانشجوها به خاطراینکه استادمهر ابیان جوان وتازه کاربود وسال اول تدریسش,هست,بهش میگفتن,جوجه استاد...
اما با اولین جلسه ی کلاس,متوجه شدم استاد ,علی رغم سن کمشون ,استاد باسوادی بود.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌻 #اڵڵھمـعجـڵـڵوڵیـڪـْـــالفࢪجــ 🌻
↳❮🌤j๑ïท➺°.•|@hjoyg23 ❯
@montzraannnn
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁دام شیطانی 🍁 قسمت30 به خانه رسیدم... بابا اومده بود,مامانم خونه بود,فوری رفتم تواتاقم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁دام شیطانی🍁
قسمت31
سرکلاس استاد مهرابییان یک احساس خاصی داشتم,یعنی احساس بدی نبودیه جورایی خوشایند بود.استادهم هراز چندگاهی ,نگاهی مرموزانه سمت من میانداخت,سنگینی نگاهش راحس میکردم ,منتها تا سرم را بالا میگرفتم ,نگاهش راازمن میدزدید.
جلسات انجمن برگزیدگان,هرهفته ای یک بار برگزارمیشد,برام جالب بود هرهفته راجب مسیله ای صحبت میکردند یعنی یه جورایی نامحسوس شستشوی مغزی میدادند,تواین کلاسها با خانمی به اسم سپیده دوست شدم,سپیده تحصیلات انچنانی نداشت اما خیاط,بسیار ماهروچیره دستی بود وازطریق یکی,ازمشتریهای به قول خودش امروزی وروشنفکرش بااین انجمن اشنا شده بود.
سپیده از لحاظ اعتقادی ,خیلی متعصب نبود واطلاعات دینی زیادی نداشت ومثل خیلی,ازجوانها از اسلام وشیعه ,فقط نامش رایدک میکشید,این کلاسها هم موثر واقع شده بودندواز همون نام دین هم زده بودنش.
یک چیز,جالبی که بود,اینه که من فکرمیکردم به خاطرحجاب واعتقادات دینی ام ازاین انجمن طرد بشم ,اما باکمال تعجب دیدم خیلی,هم تحسینم میکردند .
یک جلسه که درباره ی دین و..بود مارادوگروه کردند وتو.دوتا کلاس متفاوت بردند,سپیده جز اون گروه ومن جز گروهی دیگه بودم وکاملا معلوم بود گروه مذهبیهای متعصب را از شیعه های سست اراده جداکرده بودند واین از هوشمندیشان نشات میگرفت تا هریک از مارا طبق اعتقادات خودمون اما در راه رسیدن اهداف انجمن تربیت بشویم.
کلاس که تمام شد.
قبل از رفتن,سپیده راپیداکردم وگفتم:امروز میخوام یه جایی ببینمت,
سپیده ادرس خیاطیش راداد تا بروم به دیدنش...
غروب رفتم خیاطی سپیده,اووه اوووه عجب بزرگ بودهاا
سپیده رادیدم وگفتم:دختر ,میدونستم کارت عالیه,اما نمیدونستم مملکتت اینقده بزرررگه .
سپیده:باخنده گفت ,ازاول اینجورنبود باکمکهای انجمن توسعه اش دادم.
راستش مدلهای لباسهایی که برای نمایش گذاشته بود جوان پسند وخیلی فریبنده اما کلا آزاد وغربی بود..
سپیده روکرد به من وگفت:نگاه کن هرمدلی پسندیدی ,مهمون من,خودم برات رویه پارچه ی زیبا درمیارم وتقدیم میکنم.
گفتم:ممنون سپیده جان,طرحات خیلی قشنگن اما باسلیقه ی من جور نیستن.
اخه اینا رانگاه میکنم ,فکر میکنم نکنه توخیاط خونه ای در لندن اومدم...
سپیده:دختر خوب ,وقتشه تو هم بروز باشی,تاکی این مدلهای املی وتاریخ گذشته رااستفاده میکنی؟.
من:مدلهای لباسم اتفاقا به روزه منتها چون یه دخترمسلمان شیعه هستم پوشیده است ,تا از گزند گرگهای آدم نما درامان باشم ,وهرکس وناکسی با چشماشون به بدنم ,ناخنک نزنن ,عزیزززم.
سپیده سرش را آورد کنارگوشم وگفت:تمام مدلها مال اونور آب هستند ,انجمن برام فرستاده,جوانها هم خیلی ازشون استقبال کرده اند ,میبینی چقد سرم شلوغه...
خیلی متاثرشدم ,ببین این نامردهای خبیث تاکجا پیش رفتند که ما حتی تو پوششمون هم طبق نظر اونا پیش میریم.
به سپیده گفتم ,حالا ازاینا بگذریم ,چون از هم جدامون کردن خیلی دوست داشتم بدونم توکلاس شما چی گفتن؟؟
سپیده خندیدوگفت:وای دختر توچقد حال داری هااا,چی گفتن یه مشت حرف که من ازشون هیچی نفهمیدم,فقط برام جالب بودن خخخخ.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌻 #اڵڵھمـعجـڵـڵوڵیـڪـْـــالفࢪجــ 🌻
↳❮🌤j๑ïท➺°.•|@hjoyg23 ❯
#montzraannnn
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁دام شیطانی🍁 قسمت31 سرکلاس استاد مهرابییان یک احساس خاصی داشتم,یعنی احساس بدی نبودیه ج
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁دام شیطانی🍁
قسمت32
گفتم:عجببب,پس نفهمیدی وبراتم جالب بودن ؟! یکیشون را که خیلی برات جالب بود، بگو ببینم؟
سپیده:هان یکی که خیلی توذهنم مونده بود اینه:استاد میگفت چرا شما برای امام حسین ع گریه میکنید درحالی که میدونید امام حسین ع باشهادتش پیروز شده ,بعدشم تو دین اومده ضرر زدن به بدن حرامه,وشما باگریه برحسین ع,دارین اعصابتون راخورد وچشماتون را ازبین میبرید پس ازاین دست کارها نکنید وروکرد به من:هما خیلی جالب بود نه؟؟اگه به عمق مطلب فکر کنی، میبینی راست میگن؟
وااای چقد اینا خبیثند ,مطالبی که برای سپیده واون گروه گفته بودند دقیقا خلاف مطالبی بود که برای مامیگفتند.
به سپیده گفتم:چندروز پیشا تویک سایت میخوندم تو دل اروپا برای اینکه مردم دچار افسردگی نشن یه جا درست کردند که مردم هفته ای یکبار میرن اونجا وبالاجبارگریه میکنن ,آخه دانشمندا کشف کردن با گریه ,نیروهای منفی خارج میشوند ویکجور سرزندگی وشادی به آدم رو میاره.
حالا ما تو مذهب سراسر نورمان برای امام حسین ع گریه میکنیم واین گریه مثل اروپاییها از روی اجبارنیست,ازروی عشق به خداست چون حسین ع رانوری ازانوارخدا میدونیم وخون حسین ع ,خون خداست پس باگریه ی برای ارباب هم ارادتمون رابه خدا ثابت میکنیم هم ازعشق حسین ع ,عشق میکنیم,هم بهشت رابرای خودم میخریم وازهمه مهمتر افسردگی نمیگیریم...
سپیده ازتوضیحات من تعجب کردگفت :اره به خدا توراست میگی من چقد خنگم
که زود وبدون آگاهی حرف بقیه را میپذیرم.
از سپیده خداحافظی کردم ودرحالی که هزاران فکر در مغزم جولان میداد سوارماشین شدم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌻 #اڵڵھمـعجـڵـڵوڵیـڪـْـــالفࢪجــ 🌻
↳❮🌤j๑ïท➺°.•|@hjoyg23 ❯
@montzraannnn
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁دام شیطانی🍁 قسمت32 گفتم:عجببب,پس نفهمیدی وبراتم جالب بودن ؟! یکیشون را که خیلی برات
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁دام شیطانی🍁
قسمت33
ذهنم درگیر امروز بود,اینا برای سپیده که در دین کم اطلاع ترند,با چوب دین,دین رامیکوبند وامثال سپیده هم چشم وگوش بسته ,بدون فکروتعقل حرفهاشون رامیپذیرند وبرای ما که در دین اطلاعاتی داریم بازهم شیطنت میکنند,یادم نمیره امروز صبح استاد به اصطلاح دینی ما,انقدر باحرارت دم از ولایت امیرالمومنین علی ع میزدتمام ماراطوری تحریک میکرد که ازکلاس بیرون شدیم تو کوچه وخیابون به خلیفه های اهل سنت بد وبیراه بگیم,یک جور تندروی راتبلیغ میکرد که باعث ایجاد اغتشاش وناامنی درجامعه شود وخیلیا از جوانها عرق مذهبیشون به جوش امده بود وروشون تاثیر گذاشته بودند,اما من رفتار امام صادق ع را با اهل سنت زمانش ,مطالعه کرده بودم ونظرم مخالف نظر اینابود اما چه کنم که باید تقیه پیشه کنم وخودم را جا بزنم تا به هسته وهدف اصلیشون برسم.
امروز معینی باهام تماس گرفت وگفت برای اون کار اصلی چقد پیشرفتی؟
گفتم :تاحدی موفق شدم به بعضی اطلاعات دست پیدا کردم منتها هنوز چندتا کارکوچک دارم.
معینی:پس زودتر بجنب چون دوهفته ی دیگه دونفراز هسته ی اصلی انجمن میان ایران ,یک جلسه ی بزرگ هم هست که مثل اون اولی ست,اگر کاری راکه برعهده ات گذاشتند درست انجام بدهی,علاوه بر تامین مالی,برای تعلیم به خارج ازکشور اعزامت میکنن...
وااای خدای من ,,خارج از کشور!!!
میخواستم عصر اقای محمدی رادرجریان بگذارم.
وبرام جالب بود که زمان جلسه زودتر برسه اما نمیدونستم توی اون جلسه چیزی میبینم که ...
دوباره توسط پدرم ،اقای محمدی را درجریان گذاشتم.
اقای محمدی یک گوشی باسیمکارت و یک فلش برام فرستاده بود وتاکیدکرده تا هروقت نیازبه تماس بود با گوشیی که فرستاده تماس بگیرم,داخل گوشی شماره های خاصی ثبت شده بود تا درصورت لزوم تماس بگیرم.
روی فلش هم یک سری اطلاعات واقعی اما دستکاری شده بود.
بالاخره روز جلسه فرا رسید,جلسه روز جمعه بود مثل قبل با معینی وهمراه با چشم بند حرکت کردیم.
رسیدیم به سالن,اینار خلوت تر بود ,انگار به قول خودشون,غربال شده بودیم وبهترینها دعوت داشتند.
فلش رابه معینی دادم وخودم توردیف دوم نشستم,همینجور که مشغول کنکاش بودم یک دفعه توردیف اول چشمم افتادبه ......
وای باورم نمیشد ,استاد مهرابیان بود.
انگار سنگینی نگاهم را حس کرده بود وبرگشت وبهم نگاه کرد....
به به عجب دانشگاهی شده,معینی که مشخصا نیروی بیگانه ورفیق فابریک یکی ازاستادان به نام دانشگاه,منم که نخبه وازنظر انجمن جاسوسه باهوش,اینم ازاستاد جوان وبامعلومات دانشگاه,چه گل اندر گلی هست....
هعی هعی.......
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌻 #اڵڵھمـعجـڵـڵوڵیـڪـْـــالفࢪجــ 🌻
↳❮🌤j๑ïท➺°.•|@hjoyg23 ❯
@montzraannnn