eitaa logo
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
199 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
161 فایل
🍃←بِســمِ‌رَّبِ‌‌بَـقیَٖةَ‌الله→~♡ تاخودرا نسازیم و تغییر ندهیم! جامعه ساختهـ نمی شود🌿 کپی با ذکر 2 صلوات آزادهـ"📿🍁 تاسیس کاݩاݪ: 1399/8/3 جهت تبادل فقط مراجعه کنید والسلام @shahidehh گوش جاڹ^^ https://abzarek.ir/service-p/msg/1603459
مشاهده در ایتا
دانلود
『°•.≼🌷≽.•°』 بهترین شب زندگیمون بود...😍 شب عروسیمون...💕 تو اون شلوغی و.. گیر و دار پذیرایی از مهمونا صدام کرد: "پاشو بیا نماز جماعت...! " *از شدت اخلاص من عالم شده حیران تعریف نباشد ابداً قصد ریا نیست..* ☺️☺️☺️☺️☺️ شاخام داشت درمیومد...! گفتم: "نههه.... الان درست نیست...😱 مردم چی میگن آخه...😬 تو این هیر و ویری... وقت نماز جماعته آقا سید..؟؟؟😵 *بگذار آدمیان طعنه زنندم گویند... هرکه عبد ره جانان نشود آدم نیست* 💗💗💗💗💗 گفت: بذار هرچی میخوان بگن..🙃 گفتم: میخندن بهمون خبببب😕 گفت : مهم نیست.. به این چیزا اهمیت نده..😉 🕌 صدای اذون بلند شد.. الله اکبر... الله اکبر... از جاش بلند شد.. دید که همه نشستن و کسی عین خیالش نیست... یهو گفت: مهمونا و حضار محترم.. عاشقان پنجره باز است اذان می‌گویند قبله هم سمت نماز است اذان می‌گویند ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ همه مونده بودن هاج و واج... این نگاه به اون می‌کرد... اون نگاه به این می‌کرد... نماز جماااااععععععتتتتت!!!😨😨 اونم تو مجلس عروسی؟؟؟😳😳 بابا بیخیال سید😅😅 واسه همه عجیب بود و بی‌سابقه کم کم دیگه همه آماده می‌شدن واسه نماز... گفتن: باشه.. ولی یه شرط داره شرطش اینکه "خود آقا دوماد بمونه جلو..!" سید بود و لحظه عاشقی❤️ و... آوای هر ذکر لبی که پشت سرش طنین‌انداز بود... "نماز مغرب به امام حاضر اقتدا می‌کنم قربة إلي الله... الله اكبر.." همسر ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَࢪج°•🌱📿•° --------------------------------------------------- @sirehshahidan
『°•.≼🕊≽.•°』 هماݧ جلسہ ے اول گفت: _مݧ تو دار دنیـا چیزے ندارم! برام مهم نیست ماشین🚗 ، خونه 🏡، مبل🛋 و این جور چیزا داشتـہ باشیـم یا نہ!!😊 در عوض دوسـت دارم توے زندگـے مشترکموݧ💞، محـور خــدا 😌باشــہ..."💚 ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَࢪج°•🌱📿•° --------------------------------------------------- @sirehshahidan
♥️ نهار خونه پدرش بودیم، همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن. رفتم تا از آشپز خونه چیزی برای سفره بیارم. چند دقیقه طول کشید. برگشتم دیدم همه نصف غذایشان را خورده اند ولی آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم . همسر شهید مهدی زین الدین🌷 شهدا 🆔 @Clad_girls
♥️ نهار خونه پدرش بودیم، همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن. رفتم تا از آشپز خونه چیزی برای سفره بیارم. چند دقیقه طول کشید. برگشتم دیدم همه نصف غذایشان را خورده اند ولی آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم . 🌹 همسر شهید مهدی زین الدین 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 @montzraannnn @OstadRaefipoor1
『°•.≼🌷≽.•°』 بهترین شب زندگیمون بود...😍 شب عروسیمون...💕 تو اون شلوغی و.. گیر و دار پذیرایی از مهمونا صدام کرد: "پاشو بیا نماز جماعت...! " *از شدت اخلاص من عالم شده حیران تعریف نباشد ابداً قصد ریا نیست..* ☺️☺️☺️☺️☺️ شاخام داشت درمیومد...! گفتم: "نههه.... الان درست نیست...😱 مردم چی میگن آخه...😬 تو این هیر و ویری... وقت نماز جماعته آقا سید..؟؟؟😵 *بگذار آدمیان طعنه زنندم گویند... هرکه عبد ره جانان نشود آدم نیست* 💗💗💗💗💗 گفت: بذار هرچی میخوان بگن..🙃 گفتم: میخندن بهمون خبببب😕 گفت : مهم نیست.. به این چیزا اهمیت نده..😉 🕌 صدای اذون بلند شد.. الله اکبر... الله اکبر... از جاش بلند شد.. دید که همه نشستن و کسی عین خیالش نیست... یهو گفت: مهمونا و حضار محترم.. عاشقان پنجره باز است اذان می‌گویند قبله هم سمت نماز است اذان می‌گویند ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ همه مونده بودن هاج و واج... این نگاه به اون می‌کرد... اون نگاه به این می‌کرد... نماز جماااااععععععتتتتت!!!😨😨 اونم تو مجلس عروسی؟؟؟😳😳 بابا بیخیال سید😅😅 واسه همه عجیب بود و بی‌سابقه کم کم دیگه همه آماده می‌شدن واسه نماز... گفتن: باشه.. ولی یه شرط داره شرطش اینکه "خود آقا دوماد بمونه جلو..!" سید بود و لحظه عاشقی❤️ و... آوای هر ذکر لبی که پشت سرش طنین‌انداز بود... "نماز مغرب به امام حاضر اقتدا می‌کنم قربة إلي الله... الله اكبر.." همسر ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَࢪج°•🌱📿•° --------------------------------------------------- @montzraannnn