eitaa logo
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
187 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
162 فایل
🍃←بِســمِ‌رَّبِ‌‌بَـقیَٖةَ‌الله→~♡ تاخودرا نسازیم و تغییر ندهیم! جامعه ساختهـ نمی شود🌿 کپی با ذکر 2 صلوات آزادهـ"📿🍁 تاسیس کاݩاݪ: 1399/8/3 جهت تبادل فقط مراجعه کنید والسلام @shahidehh گوش جاڹ^^ https://abzarek.ir/service-p/msg/1603459
مشاهده در ایتا
دانلود
تلنگرانه🕗💡 پیش آقا امام زمان بودمـ...🙂 آقا داشت کارامو...⚠️❌ گناهمو....🙃❌ میدید وگریه میکرد....😣 گفتم :آقا.....🗣 گفت :جان آقا....:) به من نگو آقا بگو بابا!!!....🙂 سرمو انداختم پایین😞 و گفتم :)↯ بابا شرمندم از گناه....:/💔 آقا گفت:)↯ نبینم سرت پایین باشه ها...!👀 عیب نداره بچه هر کاری کنه،... پای باباش مینویسن.....🙃💔 میفهمےیعنےچے...!؟ ؟؟؟ ⚠️🖤🕊 🥀🖤 { @montzraannnnn }
تنها میان داعش ( خاطرات آزادسازی شهر آمرلی).pdf
حجم: 1.07M
♥️تنها میان داعـــــــــش♥️ درباره حاج قاسم سلیمانی🦋🌱 ♥️🌱 @montzraannnn 🖇☕️
3.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چـــــــادرم قسم ب خون همون شهدا تا لحظه ی اخره عمرم از سرم برت نمیدارم✋📿😊🌼 @montzraannnn
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
#چادرانه❤️ #ریحانـه💚 مخلوق جدا از بشری حضرت بانو😍 دنیا شب و قرص قمری حضرت بانو😉 من مذهبی ام شاعر
آقای رییس جمهور گفتن ... ما دیگه به برجام عمل نمیکنیم ... ولی اگه آمریکایی‌ها برگردن و بیان عمل کنن به تعهداتشون ... ماهم برمیگردیم 😐 همین 🤚 زیاده عرضی نیست ... فقط جناب دکتر حواستون باشه عملا فرمودین آمریکا منتظرتم ! آمریکا بهت فرصت میدم! آمریکا برگردی خیلی خوبه ! آمریکا به همه حرفهات گوش میدم ! . . . ♨️ @montzraannnnn
حجت الاسلام دارستانی - نوکری امام حسین چند؟.mp3
زمان: حجم: 1.12M
👆حتما گوش کنید👆 ✨نوکری امام حسین به چه قیمت؟؟ ⏰۵٩ثانیه ☕️ @montzraannnn
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_شانزدهم #ازدواج_صوری بعداز اتمام جلسهمون منو برادر عظیمی به سمت بیمارستا
بسم رب الصابرین شب اول محرم شد ماه محرم ماه عاشقیه ماهی که وقتی بشینی فکر کنی کجایی، جزء یزیدهای یا یاران امام حسین 😔 داشتیم چای درست میکردیم برای پذیرایی سارا گفت :پریا میدونی امروز به چی فکر میکردم -😳😳😳به چی ؟ سارا:اینکه الان تو عصرما امام خامنه ای مثل حضرت مسلم بن عقیل است امام حسین هم که همون آقا حضرت صاحب الزمانه پریا امروز تو تلگرام یه پیامی اومد مضمونش این بود خدایا جوری باشه همیشه همراه امامم باشم -آره سارا واقعا نمیشه به زمان حال مغرور شد حر راه به امام بست اما آخرش شد جزء یاران امام . و شمر کسی بود تو صفین تا مرز شهادت رفت اما تو کربلا سر از تن آقا اباعبدالله الحسین جدا کرد سارا: آره خواهری حق باتوإ راست میگفت باید حواسمون باشه یزیدی نشیم عقیل زمان به یاور احتیاج داره دخترا بیاید کمک لطفا کیک کشمشی بذارید تو سینی ببرید جلو در یکی تون لطفا گلاب بریزه تو گلاب پاش بچه ها آب یخ ها آمادست مریم :آره عزیزم آمادست کم حرص بخور برات ضرر داره 😁 _خب زود کاراتونو انجام بدید حرص نخورم نویسنده:بانو.....ش ✋❗️ 💛 @montzraannnn @rang_khodayi ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_بیست #ازدواج_صوری وحید مونده بود هئیت تا همه مواد غذایی نذری بیارن بعد ب
بسم رب الصابرین بالاخره پاک کردن برنج و شستن مرغا و خرد کردن گوشت غذای نذری تموم شد پاشدم حسینه رو جارو زدم همین که پامو از حسینه بیرون گذاشتم بیرون صدای بع بع اومد گفتم باز سارای گوله نمک بازی در اورده اما همین که برگشتم با یه گوسفند بزرگ روبه رو شدم جا و مکان فراموش کردم دستام گذاشتم رو چشمام و فقط جیغ میزدم وای من از سوسک و گوسفند درحد مرگ میترسم قشنگ یادمه یه بار بچه بودم رفته بودیم روستای مامانی در باز بود آقا گوسفنده جای خونه شون اومد بود خونه مامانی من من بدو گوسفند پشت من من میترسم ازاین وووووواااااایییی ملت به دادم برسید بعداز ۵-۶دقیقه ملت اومدن من هنوز تو فکر ۴سالگیم هستم و فکر میکنم این گوسفند میتونه منو بخوله سارا و مریم ،وحید و .....بدو بدو اومدن منـ رفتم پشت سارا پنهان شدم -سارا توروخدا این میخاد منو بخوله کمک کن سارا:کی میخواد بخورتت 😳😳😳 -این گوسفنده سارا:خخخخخ وای خدای من 😂😂😂😂😂 روانی تو ۲۳سالته نه ۴سالت خل جان همه زدن زیر خنده اروم از پشت سر سارا رفتم کنار مظلوم بهشون نگاه کردم🙁 نویسنده: بانو.....ش ✋❗️ @montzraannnn @rang_khodayi ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت-سی-سوم #ازدواج-صوری روای صادق عظیمی ما راهی مشهدیم پایتخت دلها اما دلم د
بسم رب الصابرین روای پریا رو به سارا گفتم گوشیم کی بود؟ سارا:استاد بود گفتن آغاز هفته وحدت باید تحقیقمون ارائه بدیم -اوهوم تحقیق آمادست فقط باید بدیم صحافی همین سارا:پریا میگم میشه بنظرت اون جلدهای قطور فنری کرد؟ -نمیدونم سارا از مشهد رفتیم ( اشکام با اسم رفتن جاری شد 😢😢) سارا:پریا کم گریه کن کربلا با گریه بدست نمیاد اصلا پریا کربلا فقط باب رفتن که نیست اگه باب رفتن بود به قول شهید آوینی کربلا به شدن است وگرنه شمر هم به کربلا رفت یا پریا یادته استاد ابطحی تو مهدویت میگفتن ضحاک اسم یکی از یاران امام بود تو کربلا که لحظه آخر فقط برای حفظ جان امام تنها گذشته -سارا به خداوندی خدا قسم دست خودم نیست سارا 😡😡😡 سارا:ووووووییییی چی شد یهو😐😐😱😱😰😰 -تو چرا استراحت نمیکنی؟ سارا:☹️☹️☹️😮😮😮 ترسیدم پریا میای بریم هتل ؟ -نه عزیزم شما برید من میخوام پیش آقاباشم شاید اصلا برم مسجد گوهرشاد متعکف بشم سارا:وا روزه که نمیتونی بگیری😣😣 -خخخخخ نه منظورم اینکه بمونم سه روز سارا:اوهوم سارا رفت من موندم یه آقایی که روف عالمه شب شام غریبان امام حسن مجتبی و شب شهادت امام رضا امام رضا در آخرین روز صفر شهیدشدن رو کردم به حرم و گفتم امام رضا شما غریبی یا امام حسن ؟ آقا غریبی اینکه پیش مردم خودتون نیستین 😭😭 آقا امروز امشب زائرهای امام حسن فقط کبوتربودن یادیه شعر افتادم من کبوتر بقیعم با تو خیلی فرق دارم تو از این صحن به اون میپری من شبا سر روی خاکا میذارم اینجا زائر احترام میذارن اونجا زائر از رو قبرا میرونن تا سالهای سال مزار متبرکه امام حسن مجتبی،امام سجاد،امام محمدباقر،امام جعفرصادق بعقه داشته اما بعداز تسلط وهابی کثیف در ۸شوال تمامی آثار متبرکه ائمه بقیع خراب میشه 😭😭😭😭 نویسنده : بانو.....ش ✋❗️ @montzraannnn @rang_khodayi ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_سی_ششم #ازدواج_صوری ارائه مقاله تو سالن اجتماعات حوزه بود، واردسالن که شدی
بسم رب الصابرین شش اعتقاد اصلی وهابیت ۱.تعمیر قبور اولیای الهی و ائمه شیعه کفر محسوب میشود ۲.مسجدسازی درکنار قبور صالحان شرک است ۳.بزرگداشت موالید و وفوت علی بن ابی طالب و فرزندانش کفر محسوب میشود ۴.تبرک آثار شیعه شرک است ۵.درخواست از اولیای الهی کفراست ۶.درخواست شفاعت از شافعین شرک است برای اولین بار فردی به نام ""ابن القیم"""درکتاب حکم به تخریب بنای بقیع داد درهشت شوال ۱۳۴۴هـ.ق حکم اجرا شد درحالیکه در آیه ۳۶سوره و آیه ۲۳شوری خداوند از اعلام جهانی نشانه های الهی میگوید و چه نشانه بزرگتر از ائمه و اهل بیت (ناخوادآگاه بغض گلوم گرفت و تو دلم گفتم بمیرم برای کریم اهل بیت که غریب مدینه است😢 ) در صحیح بخاری ج۲ موضوع ساخت بنا و مسجد کنار ائمه و صالحان توسط اهل سنت بیان شده است و در سایر منبع اهل سنت بیان شده عبارتند از •صحیح مسلم ج ۲ص ۶۸ •صحیح مسلم کتاب السمجد ج ۲ص ۳۶ دلیل شیعه برای مسجدسازی مسجد تنها برای ستایش خداست وحرم اولیای الهی برای توسل و زیارت است خداوند در آیات ۸سوره دهر ،۹۰انبیا به بزرگداشت موالید و وفات ائمه را ستایش می کنند و در آیات ذیل با نکات زیر اشاره میشود ۱.درخواست شفاعت همان درخواست دعاست (۸۵نسا،۱۹محمد،۲۸نوح ) ۲.درخواست از افراد شایسته یک امر مستحبی است (۱۰۳توبه،۶۴نسا) در آخر این تحقیق از راهنمایی های استاد محترمون حجت الاسلام مرتضی سلیمی قدردانی می کنیم با گفتن این حرف تمام جعمیت برام صلوات میفرستن وقتی پایین اومدم از پله ها متعجب شدم برادرعظیمی هم همراه حسن آقا اومده وا😳😳 این چیکار میکنه اینجا نام نویسنده: بانو....ش ✋❗️ @montzraannnn @rang_khodayi ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت- شصت- و دو #ازدواج-صوری رواے صادق بس بود این ‌‌ شنکجه برای پریا میبرمش تپه ن
بسم رب الشهدا - شصت- و سه روای پریا بعداز اعتراف عاشقانه صادق دیگه غصه نخوردم و دیدم خیلی نصبت بهش عوض شد اخه حالا دوتا عاشق بودیم روبروی هم😍 یک دو روز بعدش مادرجون اینا با یه جعبه شیرینی اومدن خونمون تاریخ عروسی برای دوهفته دیگه تعیین کردن این بار خریدمون با شیطنت و خنده همراه بود الانم بعداز دوهفته تو آرایشگاه منتظر آقای همسرم صادق که داخل آرایشگاه شد حتی شنلم سرم نبود به کمکش اول شنل بعد چادر عروس سر کردم تو راه بودیم که برای گوشیم پیام اومد پیام باز کردم مات و مبهوت ب پیام نگاه میکردم خدایا باورم نمیشه تاریخ سفر کربلامون ده روز بعد بود وای خدایا نوکرتم خوشحالی منو صادق دوبرابر شد عروسیم هیچ بزن بکوبی نداشت شاید قبل از حضور ما بوده خبر ندارم اما بازحضورمون فقط مولودی بود عروسی تموم شد الان درحال دور دوریم خودم لوس کردم گفتم صادق صادق:خانمی به کشتن ندی منو ماه بانو -صادق صادق:جانم -منومیبری یه جا صادق :کجا دستم بردم سمت دستش یهو گفتم من دلم تپه نورالشهدا میخواد ☺️ صادق:من فدای دلت بشم بریم عروسم خخخخ مسیر که منحرف کردیم به مادر زنگ زدم پرسیدم یه کارباحال عروسی رفت نورالشهدا خیلی حال داد😅😅😅😅 نام نویسنده:بانو.....ش @montzraannnn
منټظران حضږٺヅ‌‌‌‌🇵🇸
#پارت‌سی زنده شدن مرده‌ها توسط مسيح يه داستان خيالي و بافته و پردازش شده توسط کليسا بيشتر نيست همو
اونها، همه توي لحظه لحظه هم شريک بودن؛اما من فقط گاهي اگر وقت و فرصتي بود اگر از شدت خستگي روي مبل ايستاده يا نشسته خوابم نمي برد از پشت تلفن همه چيز رو مي شنيدم، غم عجيبي تمام وجودم رو پر کرده بود؛ فقط وقتي به چهره مادرم نگاه مي کردم کمي آروم مي شدم، چشمم همه جا دنبالش مي چرخيد. شب همه رفتن و منم از شدت خستگي بيهوش شدم، براي نماز صبح که بلند شدم. پاي سجاده داشت قرآن مي خوند رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روي پاش يه نگاهي بهم کرد و دستش رو گذاشت روي سرم، با اولين حرکت نوازش دستش بي اختيار اشک از چشمم فرو ريخت. - مامان شايد باورت نشه؛ اما خيلي دلم براي بوي چادر نمازت تنگ شده بود. و بغض عميقي راه گلوم رو سد کرد. دستش بين موهام حرکت مي کرد و من بی‌اختيار، اشک مي ريختم. غم غربت و تنهايي، فشار و سختي کار و اين حس دورافتادگي و حذف شدن از بين افرادي که با همه وجود دوست شون داشتم - خيلي سخت بود؟ - چي؟ - زندگي توي غربت سکوت عميقي فضا رو پر کرد. قدرت حرف زدن نداشتم و چشم هام رو بستم؛ حتی با چشم هاي بسته... نگاه مادرم رو حس مي کردم. - خيلي شبيه علي شدي. اون هم، همه سختي ها و غصه ها رو توي خودش نگه مي داشت. بقيه شريک شادي هاش بودن؛ حتی وقتي ناراحت بود مي خنديد که مبادا بقيه ناراحت نشن... اون موقع ها جوون بودم؛ اما الان مي تونم حتي از پشت اين چشم هاي بسته حس دختر کوچولوم رو ببينم. ناخودآگاه با اون چشم هاي خيس خنده ام گرفت. دختر کوچولو... چشم هام رو که باز کردم دايسون اومد جلوي نظرم. با ناراحتي، دوباره بستم شون... - کاش واقعا شبيه بابا بودم. اون خيلي آروم و مهربون بود، چشم هر کي بهش مي افتاد جذب اخلاقش مي شد؛ ولي من اينطوري نيستم. اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم نمي تونم اونها رو به خدا نزديک کنم. من خيلي با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم... خيلي... سرم رو از روي پاي مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگيرم... اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و مي سوخت... دلم براي پدرم تنگ شده بود و داشتم کم کم از بين خانواده ام هم حذف مي شدم. علت رفتنم رو هم نمي فهميدم و جواب استخاره رو درک نمي کردم. "و اراده ما بر اين است که بر ستمديدگان نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان بر روي زمين قرار دهيم" زمان به سرعت برق و باد سپري شد... لحظات برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم. نمي خواستم جلوي مادرم گريه کنم، نمي خواستم مايه درد و رنجش بشم. هواپيما که بلند شد مثل عزيز از دست داده ها گريه مي کردم. حدود يک سال و ديگه هم طي شد؛ ولي دکتر دايسون ديگه مثل گذشته نبود. 👑🙏_بانو @montzraannnnn