eitaa logo
منتظران ظهور
1.8هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
10هزار ویدیو
203 فایل
با سلام خدمت کلیه اعضای محترم کانال مردمی #منتظران_ظهور تاسیس ۱۳۹۷/۰۱/۱۱ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
مشاهده در ایتا
دانلود
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا روز محشر ولایت حیدر غیرقابل کتمانه @montzran_zohor
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️درخواست فوری علیرضا پناهیان از مردم برای اطعام غدیر در زابل و تایید بنیاد خیریه غدیر 🔹شماره کارت: ‪5892107044090143‬‏ 🔹شماره شبا: ‏‪630150000003101011161094‬‏ بنام "بنیاد خیریه غدیر" @montzran_zohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-1688647562379_۲۷۷.mp3
1.32M
🔴 چه مناسبتهای دیگری در روز عید غدیر رخ داده است ؟ 🎤 @montzran_zohor
منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور 🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۵) ◾️عجب پرونده‌ای! کوچک‌ترین عمل خوب یا زشت مرا د
✳️منتظران ظهور 🛑سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۶) ♻️در حالیکه پرونده اعمالم بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را بلند کردم و از دیدن شخصی که روبرویم نشسته بود در تعجب فرو رفتم. جوانی خوش سیما و خوش سیرت بود، که با انگشت، اشک از گوشه چشمانم پاک کرد و لبخندی هدیه ام نمود. 🌸به نشانه ادب،سلام کردم و در مقابلش دو زانو، برجای نشستم و خیره به چشمان زیبایش، حیرت زده زیر لب زمزمه کردم: فتََبارکَ اللهُ احسُنُ الخالقینَ. 💥پس آنگاه با صدایی رسا پرسیدم: شما کیستید که دوست و همدم من در این لحظه های وحشت و غربت گشته اید؟ در حالیکه لبخندی بر لبانش، نقش بسته بود، پاسخ داد: غریبه نیستم، از آشنایان این دیار توام و همدم و مونست در این راه پرخطر. ❄️گفتم: زهی توفیق... اما به راستی تو کیستی؟ بی شک از اهالی آن دنیای غریب نیستی، زیرا در تمام عمر کسی به زیبایی تو ندیده و نیافته ام. 🌷با همان لبخند که بر لبانش نقش بسته بود با طعنه گفت: حق داری مرا نشناسی! چرا که در دنیا به من کم توجه بودی. من نتیجه ذره، ذره اعمال خیر توام که اینک مرا به این صورت می بینی. نامم نیک و هادی و راهنمای تو در این راه پر خطر می باشم. 🔵آنگاه از من خواست که پرونده سمت راستم را به او بسپارم. پرونده را به او سپردم و گفتم: از اینکه مرا از تنهایی رهایی بخشیدی، و همدم و همراه من در این سفر خواهی بود بسیار ممنونم و سپاسگذار. 🌹گفت: تا آنجایی که در توانم باشد، برای لحظه ای تنهایت نخواهم گذاشت. مگر آنکه... ⚡️رنگ از رخسارم پرید، وحشت زده پرسیدم: مگرچه؟ گفت مگر آنکه آن شخص دیگر که هم اکنون از راه می رسد بر من غلبه یابد که دیگر خود می دانی و آن همراه! پرسیدم آن شخص کیست؟ 💥 گفت: تا آن جا که به یاد دارم، فقط نامه اعمال سمت راستت را به من سپردی... 🔥اما نامه اعمال سمت چپ تو، هنوز بر شانه ات آویزان است و چیزی نمی گذرد که شخصی دیگر که نامش گناه است، آن را از تو باز پس خواهد گرفت. آنگاه اگر او بر من غلبه پیدا کند با او همنشین خواهی شد، وگر نه در تمام این راه پر خطر تو را همراه خواهم بود. 〽️گفتم: پرونده او را می دهم تا از اینجا برود. نیک گفت: او نتیجه اعمال ناپسند و گناه توست و دوست دارد در کنارت بماند. گفتگوهامان ادامه داشت، تا اینکه احساس کردم بوی بسیار نامطبوعی شامه ام را آزار می دهد. آن بوی متعفن تمام فضا را پر کرد و باعث قطع گفتگوهایمان شد. در این لحظه هیکل زشت و کریهی در قبر ظاهر شد.... ✍ ادامه دارد.. 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 🆔 @montzran_zohor 🇮🇷
👌👌داستان بسیار زیبا از کرامت حضرت علی علیه السلام🌸 🔶چنانچه با خواندن این داستان اشکتون جاری شد از تمامی دوستان التماس دعا دارم. 📖آورده اند كه صاحب كتاب الغدير📚 علامه امينى براى نگارش اين كتاب سفرهاى طولانى داشته اند و در حين اين سفرها به بيمارى سخت گرفتار شدند. ♦️ايشان در هند بودند و تنگى نفس ايشان را آزرده كرده بود، لذا براى درمان نزد طبيبان هندى رفته و پس از نگرفتن نتيجه به ايشان پيشنهاد كردند براى درمان نزد مرتاض هاى هندى بروند، ايشان رفتند و بازهم نتيجه اى حاصل نشد. 🔶به سفارش دوستان به پاكستان رفته و آنجا هم كارى از دست طبيبان برنيامد. ايشان بعد از نااميدى و اتمام تحقيقات در اين دو كشور به نجف بازگشتند. 🔹روزى به حرم شريف حضرت على ع وارد شدند و پس از انجام اعمال زيارت، از امام اول شيعيان تقاضاى شِفا كردند. ايشان به مدت شش ماه هر روز به حرم ميرفتن و ميگفتند براى اتمام اين كتاب ( الغدير ) بايد نيروى كافى داشته باشند و اين مريضى امان ايشان را ربوده است. 🔶روزى علامه امينى وارد حرم ميشوند و مثل هميشه آداب زيارت را انجام ميدهند و در گوشه اى روبه روى ضريح كه هميشه آنجا مينشستند، نشستند و عباى خود را دور پاها انداخته و باز متوسل به حضرت على ع شده بودند، ناگهان زنى عرب از دهات اطراف با يك زنبيل كه در آن دختر بچه اى فلج بود وارد حرم شد، بدون اينكه اعمال دخول و زيارت را به جا بياورد رفت و به ضريح مطهر چسبيد و گفت: تا من ميرم محصولم را بفروشم بايد اين بچه من را شِفا بدهيد، بعد راهش را كشيد تا برود و محصولش را بفروشد. 🔶به دهانه در كه رسيد دختر بچه از جاى خود بلند شد و مادر خود را صدا كرد و به طرف او دويد. ♦️علامه امينى بعد از ديدن اين صحنه ناراحت شدند و در دل خود گفتند: من علامه امينى شش ماه است هر روز به زيارت شما مى آيم تمام اعمال دخول و زيارت را كامل انجام ميدهم، در وصف شما دارم چنين كتاب ارزشمندى مينويسم اما درخواست مرا كه شِفاى من است تا بتوانم كتابم را تمام كنم اجابت نميكنيد در حالى كه درخواست اين زن را نيامده اجابت كرديد. 🔶علامه امينى بعد از گفتن اين جملات با ناراحتى حرم را ترك كردند و به حجره خود بازگشتند، بعد از مدتى چشمان ايشان سنگين شد و به خواب رفتند، در خواب حضرت على ع تشريف آوردند و به ايشان فرمودند: شش ماه قبل زمانى كه شما در هند و پاكستان به جاى توسل به ما دنبال طبيب بوديد، اين دختر بچه از روى پشت بام خانه به پائين پرتاب شد، تمام اهالى روستا جمع شدند و پول هاى خود را روى هم گذاشتند و به مادر بچه گفتند با اين پول دخترت را پيش فلان طبيب در بغداد ببر كه بسيار طبيب خوبى است. 🔹اين زن به آن ها گفت: نه پول شما را ميخواهم نه احتياج به آن طبيب دارم. شش ماه ديگر كه محصولم برسد و براى فروشش به نجف بروم آنجا شفاى كودكم را از مولايم على ع خواهم گرفت. آن زن كه امروز شما ديديد قلبا به ما اعتقاد داشت، و ما درخواستش را اجابت كرديم. ♦️در ضمن از بين چهل نفر ما شما را براى نوشتن الغدير انتخاب كرديم، حتى كاغذ و قلمش راهم خود ما به شما ميدهيم، در اين هنگام حضرت دستى بر سينه علامه امينى كشيدند و تشريف بردند. 🔶علامه امينى از خواب برخواستند و ديدن مريضى ايشان به طور كامل بر طرف شده، پشيمان شده و گريه كنان تا حرم حضرت سينه خيز رفته و طلب بخشش كردند، و بعد كتاب ارزشمند الغدير را به اتمام رساندند. 🔹وقتى ايشان به رحمت خدا رفتند يكى از مريدان و شاگردان ايشان خواب ديدند كه حضرت على ع بالاى سر حوض كوثر ايستاده اند، و به اصطلاح کاسه ای در دست دارند و از آب حوض براى افرادى در ظرف هايشان آب ميريزن تا بنوشند. ♦️در همين هنگام خبر مى آورند كه علامه امينى وارد شدند، حضرت على ع ظرف را رها كرده و به سمت علامه امينى ميدوند و ايشان را در آغوش ميگرند و مى فرمايند: همانطور كه على را روسفيد كردى و آبروى على را خريدى از خداوند مى خواهم رو سفيدت كند و آبرويت را بخرد و به بزرگيش قسم ميدهم به اندازه بزرگيش به تو جزا دهد. 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 🆔 @montzran_zohor 🇮🇷
مداحی_آنلاین_منی_که_از_تولدم_محمود_کریمی.mp3
8.01M
🌺 💐منی که از تولدم 💐تو کشوری بزرگ شدم 🎙 👏 🆔 @montzran_zohor 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شاهکار حاج آقا قرائتی در اثبات ولایت امام علی علیه السلام @montzran_zohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عید بزرگ غدیر بر همه اعضای محترم کانال منتظران ظهور مبارک باد🌺🌺 @montzran_zohor
بالای دست تو دست نیست..._۲۰۲۳_۰۷_۰۶_۲۰_۱۵_۲۷_۶۵۲.mp3
6.41M
💐 بالای دست تو دست نیست... حاج‌سیدرضا نریمانی 💐 @montzran_zohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا