eitaa logo
منتظران ظهور
1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
23.8هزار ویدیو
154 فایل
ارتباط با مدیر کانال @montazerz_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله القاصم الفاسقین والمنافقین سلام علیکم ❌ میگن چون رفته و تو و و ، غرب، و و متحدینش رو انگولک کرده، اونا هم با مشکل دارن و دشمنی میکنن... ✅ جواب اینکه، به محوریت سوریه و عراق، اواخر سال ۸۹ شروع شد؛ و بر فرض کنار گذاشتن همه دلایلی که باید تو سوریه جلوی تکفیری‌ها و رو می‌گرفت تا به داخل ایران کشیده نشه و...؛ میشه بگین که وقتی سال ۱۱۸۰ شمسی، و اجداد به عراق و و حمله کردند و رو قتل عام کردند؛ مگه و وجود داشت؟ وقتی که صهیونیستها ۷۰ سال پیش، به خیال تشکیل توهمی خودشون، رو اشغال کردند؛ و حمله کردند به سرزمین های اسلامی برای ایجاد در مرحله اول و بعد اشغال کل منطقه، جمهوری اسلامی وجود داشت؟ وقتی ۱۰۵ سال قبل، ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۹ شمسی، انگلیسی ها با ایجاد ، ۱۱ میلیون از ۲۰ میلیون رو کشتند؛ و واقعی رو درست کردند؛ جمهوری اسلامی وجود داشت؟ وقتی مرداد ۱۳۳۲، زمان دوم، دولت ملی گرای دکتر رو ساقط کردند؛ جمهوری اسلامی وجود داشت؟! ⛔️⚠️ لطفا بفهمید که ، 🔶️یک؛ با شیعه بودن ایرانی‌ها، 🔹️دو؛ با ایرانی بودن ، 🔸️سه؛ با بودن ، 💥چهار؛ باقوی شدن ایران وبلند شدن ایران به عنوان یک جهانی بعد از حداقل ۳۰۰ سال، مشکل داره... 💯 ایرانی ها با وجود (که یک صدم اون برای پاشوندن قوی‌ترین های دنیا کافیه)، ۱۰ سال جنگ جهانی نظامی، جنگ همه‌جانبه شهری و نبرد با و... به کمک متحدین خودشون، تمامی مردم و مردمان اقصی‌نقاط دنیا و تمامی جهانی؛ عملا تونسته بعد از ۲۵۰۰ سال بر بخش بزرگی از جهان، تشکیل بده، امپراطوری بزرگی به وسعت قلب‌ها و نه فقط سرزمین‌ها...
🌷 یاباب الحوائج، یا موسی ابن جعفر (ع) 👈 چقدر شبیه زندان امام موسی ابن جعفر(ع) است... سالها بعد از هارون الرشید در بغداد، فرزندان بعثی اون ملعون، دوباره در بغداد، شیعیان مولا و آزادگان سرافراز آن امام همام را در همان زندان های مخوف (مطامیر) جا دادند، تا به شهادت رسیدند...یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد🤲❤🤲 🌷به خاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه هشتاد و یك پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغ‌دانی بود... وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر بود. در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زد. بی‌مقدمه پرسید: ایرانی هستی؟... من وزیر نفت ایران, محمد جواد تندگویان. هستم... فقط نگاهش می‌كردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود... گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: این سیاه چال، طبقه زیرین پادگان هوا نیروز به نام الرشید است...گفت: پیـام من مرزداری از وطن است. صبوری است. نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد. نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند. استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست. بگذارید كشته شویم، اسیر شویم, ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد. گفتم: به خدا قسم پیامت رابه ایرانیان می‌رسانم خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت... کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه راوی: عیسی عبدی، کتاب ساعت به وقت بغداد، ج1، ص89.