eitaa logo
منتظران ظهور
1.1هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
24.6هزار ویدیو
158 فایل
ارتباط با مدیر کانال @montazerz_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا و الصدیقین و الصالحین سلام علیکم 📌۲۸ آبان ۵۹ -- سالروز شهادت دریاقلی سورانی (یانچشمه ای)، 🇮🇷 : متولد: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۲۳ یانچشمه، چهارمحال و بختیاری شهادت: ۲۸ آبان ۱۳۵۹ (۳۶ سال سن) مزار: بهشت زهرا، تهران 📜 : 🔹دریاقلی سورانی در سال ۱۳۲۴ در روستای یانچشمه در نزدیکی سد زاینده‌ رود در استان چهارمحال و بختیاری چشم بر جهان گشود. دوران کودکی را در آنجا گذراند؛ و بعد از مدتی در دوران جوانی به آبادان مهاجرت می‌کند. دریاقلی سورانی اوراق فروشی بود که در گوشه ای از «کوی ذوالفقاری» آبادان و در گورستانی از اتومبیل های فرسوده زندگی می‌کرد؛ وی در ۲۸ آبانماه سال ۱۳۵۹شمسی در نبرد خرمشهر مجروح و پس از انتقال به تهران در ۲۸ آبان ۵۹ بشهادت رسید. 🔸 : او، اوراق‌فروشی در حاشیه آبادان بود؛ که در جریان حمله عراق به ایران متوجه نفوذ غافل‌گیرانه عراقی‌ها از رودخانه بهمنشیر می‌شود؛ و مسافت ۹ کیلومتری را از گورستانِ اتومبیل‌های فرسوده در کوی ذوالفقاری تا نیروهای خودی را با دوچرخه می‌پیماید؛ تا نیروهای خودی را از یورش عراقی ها آگاه بسازد. 💜❤️💜داستان دریاقلی سورانی در کتاب درسی فارسی ششم ابتدایی آمده‌است.💜❤️💜 🔹خرمشهر كه سقوط كرد با نزديك شدن دشمن به بهمنشير عملا آبادان در محاصر افتاده بود؛ و در اين ميانه طوفان سهمگين حوادث، شهيد درياقلي حضور يافت؛ و بنيانگذار حركتي شد كه بعدها راديو عراق به صراحت اعلام كرد كه شخصي به نام درياقلي سوراني طرح عمليات عراق در آبادان را با شكست مواجه كرده است. : درياقلي بخاطر شغلي كه داشت؛ و "اوراق فروش" بود؛ به لحاظ اينكه كارش براي مردم مزاحمت نداشته باشد؛ مغازه و كسب و كارش را به "ذوالفقاريه" برده بود؛ و در آنجا يك محوطه بزرگ براي كار فراهم كرده و مشغول فعاليت بود. به اعتقاد بنده اصل حضور وي در آن بيابان امري خدايي بود؛ كه گويي مقدر شده بود كه آن اقدام مهم و تاريخي را براي نجات آبادان و استان خوزستان و در نهايت كشور اسلامي مان انجام دهد. 🔹 احمدقلي سوراني خاطر نشان كرد: درياقلي چهار سال از من بزرگتر بود. جسارت و جرات مثال زدني داشت؛ و بسيار اهل شوخي و مزاح بود؛ و اصلا در قيد مال و ثروت دنيوي نبود. بطوري كه مدت خانه اش را به خانواده فقير و بي سرپناهي داده بود؛ و خودش در همان محل اوراق فروشي زندگي مي كرد. در روز واقعه او به همراه پسرش در همان محل كارش در ذوالفقاريه مشغول كار بود؛ كه متوجه عبور سربازان عراقي از بهمنشير شد. عراقي ها اصلا تصور نمي كردند كسي در آن حوالي باشد؛ و با خيال راحت در حال عبور از عرض رودخانه بودند. وي ابتدا اقدام به شناسايي دشمن كرده، و پس از آن در حالي كه هم خودروي سواري و هم موتور داشت؛ براي اينكه عراقي ها متوجه حضورش نشوند؛ بلافاصله با دوچرخه اي به طرف آبادان به راه افتاد؛ و مسير 9 كيلومتري آن را به سرعت طي كرد؛ و خبر را به شهر رساند. 🔸 او صدا مي زد: "اي مردم! اي مردم! عراقي ها از كوي ذوالفقاريه آمدند" و با دوچرخه اش به مساجد و پايگاههاي نظامي مي رفت؛ و به همه خبر مي داد. هر طور شده فرمانده سپاه آبادان (حسن بنادري) را مي بيند؛ و او را مجاب مي كند كه اين خبر حياتي است؛ و بايد نيروها را تجهيز كنند؛ و به مقابله با دشمن بروند. پس از آگاهي مسئولين نظامي و مردم، بلافاصله نيروها به طرف بهمنشير مي روند؛ و دشمن را قبل از آنگه بتواند مواضعش را مستحكم كند زمينگير كرده، و به آن طرف رودخانه و داخل خرمشهر عقب مي زنند؛ و به اين ترتيب آبادان از خطر سقوط نجات مي يابد. پس از واقعه كوي ذوالفقاريه، خودش هم به مدافعان آبادان پيوست؛ و بر اثر انفجار يك خمپاره پايش قطع شد؛ و پس از آن براي مداوا به تهران اعزام شد؛ و در بيمارستان سينا بستري شد. او مظلومانه و تنها در همانجا به شهادت رسيد؛ و در بهشت زهرا(سلام الله علیها) به خاك سپرده شد. مدتها به دنبال برادر شهيدم جستجو كردم؛ و در دفتر درگذشتگان بهشت زهرا(سلام الله علیها) نام او را يافتم؛ و وقتي با تاريخ هجري قمري مطابقت دادم، متوجه شدم كه ايشان مقارن با روز به خاك سپرده شد, روحش شاد ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها