eitaa logo
موکب فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
3.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.mp3
5.53M
هیچکس به من نگفت...!" 📝 🎙 به کلام : مصطفی صالحی 📕 برگرفته از کتاب ((هیچکس به من نگفت)) نوشته حسن محمودی eitaa.com/mookkeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رابطه تقوا و هنر چیه؟ تقوا یعنی لطافت در رفتار هنر یعنی لطافت در خلق یک اثر ❇️ تقوا دقیقا همون هنر هست دیگه. تقوا یعنی دقیق بودن در زندگی شخصی و دقیق بودن در رفتار دیگران آدم با تقوا کسی هست که خیییییلی لطیف رفتار میکنه. با همسر و فرزندانش جوری رفتار میکنه که آب توی دلشون تکون نخوره. کسی که زن و بچش یا شوهرش از زبان و رفتارش به عذاب هستن قطعا آدم بی تقوایی هست. هرچند که روحانی و بسیجی و چادری و فول مذهبی باشه! این داره خودش رو گول میزنه. ✅ تقوا یعنی مراقبت شدید در رفتار با خود و دیگران. هنر هم چیزی از جنس دقت هست. دقت و لطافت وقتی با هم آمیخته بشه میشه هنر. تقوا هم یعنی امیختگی دقت و لطافت در رفتار... eitaa.com/mookkeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها سلاح کارآمد که قادر است تمام گرفتاری‌های زندگی تو را حل و فصل کند! استاد شجاعی eitaa.com/mookkeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای قرائتی نقل کرد: روزی به مسجدی رفتیم امام مسجد، که دوست پدرم بود گفت: داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد: روزی شخص ثروتمندی یک مَن انگور [یه مقدار انگور] خرید و به خدمتکار خود گفت انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و خود به سر کاری که داشت رفت. عصر که به خانه برگشت، به اهل و عیالش گفت لطفا انگور را بیاورید تا با بچه‌ها انگور بخوریم. همسرش با خنده گفت: من و فرزندانت همه انگورها را خوردیم، خیلی هم خوش مزه و شیرین بود. مرد، با تعجب گفت تمامش را خوردید!؟ زن لبخند دیگری زد و گفت بله تمامش را! مرد، ناراحت شد و گفت: یک من انگور خریدم یک حبۀ اون رو هم برای من نگذاشته‌اید!!! الان هم داری می‌خندی، جالب است! خیلی ناراحت شد و بعد از اندکی که به فکر فرو رفت... ، ناگهان از جا برخواسته از خانه خارج شد. همسرش که از رفتار خودش شرمنده شده بود او را صدا زد، ولی جوابی نشنید، مرد، ناراحت اما متفکر رفت سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشت. به او گفت: یک قطعه زمین می‌خواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری کرد. سپس نزد معمار شهر رفته و از او جهت ساخت مسجد دعوت بکار کرد و او را باخود بر سر زمینی که خریده بود برد و به او گفت: می‌خواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلوی چشمانم ساخت آن شروع شود. معمار هم وقتی عجله مرد را دید، تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع به کار ساخت و مسجد کرد. مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن شد به خانه‌اش برگشت. همسرش به او گفت: کجا رفتی مرد!؟ چرا بی‌جواب و بی‌خبر!؟ مرد در جواب همسرش گفت: هیچ، رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم، برای سرای باقی خودم کنار بگذارم و اگر همین الان هم بمیرم، دیگر خیالم راحت است که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم. همسرش گفت چطور؟ مگر چه شده!؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید، حق با شما بوده، ما کم لطفی کردیم، معذرت می‌خواهم. در جواب زن، مرد با ناراحتی گفت: شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید، البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست! جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده‌ام. چگونه انتظار داشته باشم، بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید!؟ و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف کرد. امام جماعت تعریف می‌کرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر، الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده. ۴۰۰ سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد می‌باشد، چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت. 🚨 ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد. محبوب‌ترین افرادت هم تو را فراموش می‌کنند، حتی اگر فرزندانت باشند. eitaa.com/mookkeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا