🇮🇷°•| #سيرة_الشهدا |•°🇮🇷
اتکاء ما تنها به موشکهایمان نیست!
ما به نیروهایمان اتکاء میکنیم؛
نیروهایی مثل عباس دانشگر...
دشمنان از نیروهای ما میترسند...
✅ https://eitaa.com/joinchat/369033253C2869a4cf50
🇮🇷°•| #خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷
به خودش میگفتم که چهره خندان تو به من انرژی میدهد.
هرروز صبح قبل از این که درِ اتاقِ کارم را باز کنم به اتاق کار عباس میرفتم و با او سلام و احوالپرسی میکردم.
او هرروز زودتر از من، سرحال در محل کارش حاضر میشد.
🔖 سرهنگ پاسدار حیدرعلی نصیری
یکی از فرماندهان دانشگاه امام حسین
#خوش_اخلاق_باشیم😊
#خنده_رو_و_مهربان_باشیم☺️
✅https://eitaa.com/joinchat/369033253C2869a4cf50
🇮🇷°•| #طنز_الشهدا |•°🇮🇷
در مدتی که در حلب بود،زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود.
اگر نمیتوانست کلمهای را بیان کند با حرکات دست و صورتش به طرف مقابل میفهماند که چه میخواهد بگوید.
یکروز به تعدادی از رزمندههای نبل و الزهراء درس میداد.وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند!
به عربی پرسید:«چتون شده؟» گفتند:«شما گفتید دراز بکشید!»😁😂
به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمهای به کار برده بود که معنیاش میشد دراز بکشید!
به روی خودش نیاورد. گفت:«میخواستم ببینم بیدارید یا نه!»
بعد از کلاس که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد،
آنقدر خندید و خندیدند که اشک از چشمانشان جاری شد.😂😂
🔖 شهید حسین جوینده-همرزم شهید
✅ https://eitaa.com/joinchat/369033253C2869a4cf50
🇮🇷°•| #خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷
دوران سربازیام بود و هر ۶ روز یکبار باید در دانشگاه پست میدادم.
سحرِ یکروز سرد زمستانی، قرار بود از ساعت 3 تا 5 صبح من پست بدهم
آن شب برف میبارید. ساعت را کوک کردم و خوابیدم اما دیر بیدار شدم.
سریع لباسم را پوشیدم و از بس دیر شده بود از پوشیدن اورکت و دستکش و کلاه صرفنظر کردم.
به سرعت به سمت اسلحهخانه دویدم و اسلحه را گرفتم و رفتم سر پست نگهبانی. هوا به شدت سرد بود. دوساعتی حسابی سرما خوردم و میلرزیدم. نگهبانیام که تمام شد اسلحه را تحویل دادم.
دستهایم بیحس شده بودند. تا دفتر کارم به دنبال جایی میگشتم که دستهایم را گرم کنم. در همین حال بودم که عباس مرا دید.
وقتی متوجه شد سرما امانم را بریده، دستهایم را توی دستهایش گرفت و بوسید.😰😍
گفت:«دستهای نگهبان وطن رو باید بوسید.» پرسید:«چرا دستکش دستت نکردی؟» تا خواستم جواب بدهم سردار اباذری صدایش کرد. گفت میبینمت و رفت.
بعد از یکساعت آمد و یکجفت دستکش برایم آورد.
گفتم:«دستکش دارم، دیشب وقت نکردم دستم کنم.» گفت:«آدم هدیه رو پس نمیده»
این مهربانی را هرگز فراموش نمیکنم...🍃
🔖 لرستانی-سرباز وظیفه دانشگاه
#بخشنده_باشیم😊
#مغرور_و_خودپسند_نباشیم☺️
#خود_را_برتر_از_دیگری_نپنداریم...🙃
✅ https://eitaa.com/joinchat/369033253C2869a4cf50
{چہ قشنگـ میگہ
حاج حسین یڪتا:
تو قلبے ڪه جاے #شھید نیستـ
اون #قلب نیستـ
#قبرھ...}
#ʝѳiɳ ➣https://eitaa.com/joinchat/369033253C2869a4cf50
الاای شاعران!
چشمان اوآرایهِوحیاست
برای ماازآنباران،کمیالهامبردارید
#چشمانش
#سرداردلها
#ʝѳiɳ ➣ eitaa.com/joinchat/369033253C2869a4cf50