بیا و سرت را
بر سینهام بگذار؛
تا این زندگی
به رنجی که میکشیم، بیارزد.
#جمال_ثریا
- @Moqlgh
هیچ کس چون تو حریف لب خاموشم نیست
جز صدای سخن عشق تو در گوشم نیست
آه از این غربت نزدیک و از آن حسرت دور
عشق در سینهی من هست و در آغوشم نیست
آن چنان مست خیال تو میافتم هر شب
که حواسم به تن خستهی بیهوشم نیست
تشنهام تشنه و بالای سرم کاسهی آب
ماه روی تو در این آب که مینوشم نیست
هستی و نیستی آن قدر که جز عطری دور
هیچ در حافظهی خالی تنپوشم نیست
تا میآیم سر دل وا کنم از تو،انگار
جز سرانگشت تو روی لب خاموشم نیست..
#اصغر_معاذی
- @Moqlgh
نذار ترس از شکست خرابت کنه. اگه روحت رو براش بزاری، کسی نمیتونه جلوت بگیره.
📚 کتابخانهی ارواح
#ریچارد_نی
@moqlgh
با خبر باش؛
پس از ظلمت این چند صباح
صبح دولت بدمد!
شادی ما پشت در است🦋:)
#محسن_محمدی
- @Moqlgh
" تحت رماد الصّبر هناک قلبُ یَحترق..."
به زیرِ خاکسترِ صبر، قلبیست که میسوزد...
@moqlgh
هر دم خیال دوست
چون ماهتاب بر سر ویرانهای دل
مستانه پای کوبد در جامه سپید
پیچد صدای خنده او در دل خراب
لرزد تنم چو بید!
#هوشنگ_ابتهاج
- @Moqlgh
جان پس از عمری دویدن لحظهای آسوده بود
عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود
عقل با دل روبرو شد صبح دلتنگی بخیر
عقل برمیگشت راهی را که دل پیموده بود
عقل کامل بود،فاخر بود،حرف تازه داشت
دل پریشان بود،دل خون بود،دل فرسوده بود
عقل منطق داشت حرفش را به کرسی مینشاند
دل سراسر دست و پا میزد ولی بیهوده بود
حرف منت نیست اما صد برابر پس گرفت
گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود
من کیم؟! باغی که چون با عطر عشق آمیختم
هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود
ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق
از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود(:
#فاضل_نظری
- @Moqlgh