eitaa logo
| مُغْݪَقْ |
304 دنبال‌کننده
244 عکس
79 ویدیو
0 فایل
[🖤📓‌‌] مُغْلَقْ: بسته و نامفهوم... - زندگیٺ توۍ چۍ خلاصہ میشه؟! + شعر! . میخونیم https://abzarek.ir/service-p/msg/1496174 حمایتی نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
هزار شکوه به دل داشتم هزار افسوس که گریه راه گلویم گرفت و لال شدم - @Moqlgh
نمیدانم خودت از طرح چشمانت خبر داری به بازار کسادی میکشانی چشم آهو را - @Moqlgh
ز تمام بودنی‌ها، تو همین از آن من باش که به غیر با تو بودن، دلم آرزو ندارد - @Moqlgh
‌ فتنه‌ی چشمِ تو چندان ره بیداد گرفت که شکیب دل من دامن فریاد گرفت آن که آیینه‌ی صبح و قدح لاله شکست خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت آه از شوخی چشم تو که خونریزِ فلک دید این شیوه‌ی مردم‌کُشی و یاد گرفت منم و شمع دلِ سوخته، یارب مددی که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت شعرم از ناله‌ی عشّاق غم‌انگیزتر است داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت سایه! ما کشته‌ی عشقیم، که این شیرین‌کار مصلحت را مدد از تیشه‌ی فرهاد گرفت - @Moqlgh
https://harfeto.timefriend.net/16664442888821 حرفی؟انتقادی؟درخواستی؟پیشنهادی برای ارتقایِ مُغلَق؟!
اگر تو گاه به گاهی حماقتی کردی بیا که رئیس مکتب افکار احمقانه منم - @Moqlgh
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی! - @Moqlgh
دیدی آن را که تو خواندی به جهان ، یار ترین؟ سینه را ساختی از عشقش سرشار ترین آنکه میگفت منم بهر تو غمخوار ترین چه دل آزار ترین شد؛ چه دل آزار ترین‌… - @Moqlgh
3.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد تو که با منی همیشه ، چه "تری" چه "لن ترانی" - @Moqlgh
هیچ‌کس چشم‌به‌راه من دیوانه نبود هر چه بر در زدم انگار کسی خانه نبود راندی از خویشم و من مردن خود را دیدم کاش تشییع من آنقدر غریبانه نبود سر به میخانه یادت زدم اما دیگر جای لب‌های تو روی لب پیمانه نبود در دلم بودی و شرمنده ز مهمان بودم که سزاوار تو این خانه ویرانه نبود پیش چشم همه ای عشق! جوانم کن باز تا ببینند که اعجاز تو افسانه نبود... - @Moqlgh
شعری از عصبانی ترین شاعر دنیا😂: تو غلط میکنی این گونه دل از ما ببری سر خود آینه را غرق تماشا ببری مرده شور من عاشق که تو را میخواهم گور بابای دلی را که به اغوا ببری چه کسی داد اجازه که کنی مجنونم به چه حقی مثلا شهرت لیلا ببری ؟اصلا به من چه که مهتابی و موی تو بلند ؟ چه کسی گفته مرا تا شب یلدا ببری بخورد توی سرم پیک سلامت بادت ! آه از دست شرابی که تو بالا ببری کبک کوهی خرامان،سر جایت بتمرگ هی نخواه اینهمه صیاد به صحراببری آخرین بار تو باشد که میایی درخواب بعد از این پلک نبندم که به رویا ببری ! لعنتى عمر مگر از سر راه آوردم ؟ که همه وعده ی امروز به فردا ببری این غزل مال تو ، وردار و از اینجا گم شو ! به درک با خودت آن را نبری یا ببری - @Moqlgh
مـن که در تنگ برای تو تمـاشا دارم بـا چه رویی بنویـسم غم دریا دارم؟ دل پر از شوق رهایی‌سـت‌،ولی ممکن نیست بـه زبان اورم ان را که تـمـنا دارم چیستم؟! خاطره زخم فراموش شده لب اگـر بـاز کنم بـا تو سخن ها دارم(: بـا دلت حسرت هم‌صحبتی‌ام‌ هست،ولی؛ سـنگ را بـا چـه زبانی بــه سخن وادارم؟ چیـزی از عمر نمانده‌ست،ولی می‌خواهم خانه‌ای را که فروریـختـه بر پا دارم…🌱 - @Moqlgh