تا زندهای در برابر کسی که به خودت علاقهمندش کردی مسئولی!!
مسئولی در برابر غمهایش....
در برابر اشکهایش...
در برابر تنهاییش...
اگر روزی فراموش کنی!
دنیا به یادت خواهد آورد!(:
#خسرو_شکیبایی
- @Moqlgh
ما سر بنهادیم و به سامان نرسیدیم
در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم
گفتند که جان در قدمش ریز و ببر جان
جان نیز بدادیم و به جانان نرسیدیم
گشتیم گدایان سر کویش و هرگز
در گرد سراپرده سلطان نرسیدیم
چون سایه دویدیم به سر در عقبش لیک
در سایه آن سرو خرامان نرسیدیم
رفتیم که جان بر سر میدانش فشانیم
از سر بگذشتیم و به میدان نرسیدیم
چون ذره سراسیمه شدیم از غم و روزی
در چشمه خورشید درفشان نرسیدیم
در تیرگی هجر بمردیم و ز لعلش
هرگز به لب چشمه حیوان نرسیدیم
ایوب صبوریم که از محنت کرمان
چون یوسف گم گشته به کنعان نرسیدیم
از زلف تو زنار ببستیم و چو خواجو
در کفر بماندیم و به ایمان نرسیدیم
#خواجویکرمانی
- @Moqlgh
وسط داد و بیداد و دعوا یهو میگفت:
"منم!"
راستش اونقدری سرم گرم گله و لجبازی بود که توجه نمیکردم توی جواب اون همه حرف فقط نوشته منم!
حواسم نبود بپرسم اصلا یعنی چی منم؟! منم چی؟! فحشه؟! بد و بیراهه؟! چیه این منم!
بدتر حرصی میشدم و آتیش معرکه بالا میگرفت و کار می رسید به اونجایی که نباید!
یه بار اما وقتی گفت منم، دیگه سکوت نکرد. داد زد:
" منم!
اینی که داری باهاش میجنگی منم!
دشمن نیست، غریبه نیست، رهگذر کوچه و خیابونم نیست، منم!
نه شمشیر دستمه، نه سنگر گرفتم جلوت، نه قراره باهات بجنگم.
ببین دستام بالاست! تسلیمم. نه از ترس و نه بخاطر ناحق بودنم، فقط به حرمت عشقی که تو از یادت میبریش گاهی!
یه وقتایی اگه سکوت میکنم دربرابرت برای این نیست که حرفی واسه گفتن ندارم یا نمی تونم جواب حرفاتو بدم؛ فقط برای اینه که حالیمه قرار نیست خراب کنیم چیزیو، اگه بحثیم هست برای بهتر شدنمونه.
یادم نمیره اینی که جلوم وایساده تویی. ولی تو انگار یادت میره اینی که داری زخم رو زخمش میزنی منم، میفهمی؟! منم!"
بعد اون تلنگر انگار بزرگ تر شدم، بزرگ تر شدیم جفتمون. حالا اونم خبط و خطایی اگه کنه بهش میگم ببین فهمیدما!!
هرچند از نظر من درست نبود این کارت ولی چون تویی اشکال نداره، فدای سرت! فقط دیگه تکرار نشه که کلاهمون میره توو هم!🌱(:
#طاهره_اباذریهریس
- @Moqlgh
خاطرش نیست ولی خوب به خاطر دارم
که در آغوش خودم،قولِ نرفتن میداد(:
#محمد_عزیزی
- @Moqlgh
زين گونهام كه در غم غربت شكيب نيست
گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست
جانم بگير و صحبت جانانهام ببخش
كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست
گم گشتهی ديار محبت كجا رود؟
نام حبيب هست و نشان حبيب نيست
عاشق منم كه يار به حالم نظر نكرد
ای خواجه درد هست و لیكن طبیب نیست
در كار عشق او كه جهانیش مدعی است
اين شكر چون كنیم كه ما را رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد كمال یافت
وین بخت بین كه از تو هنوزم نصیب نیست
گلبانگ سایه گوش كن ای سرو خوش خرام...
كاین سوز دل به نـالهی هر عندليب نيست!
#هوشنگ_ابتهاج
- @Moqlgh
سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم تو را
هر قدر افشرده ای دل را، بیفشارم تو را
عمرها شد تا کمندِ آه را چین می کنم
بر امید آن که روزی در کمند آرم تو را
از لطافت گر چه ممکن نیست دیدن، روی تو
رو به هر جانب که آرم در نظر دارم تو را
در سر مستی گر از زانوی من بالین کنی
بوسه در لعل شراب آلود، نگذارم تو را
میشود نیلوفری از برگ گل، اندام تو
من به جرأت در بغل چون تنگ افشارم تو را؟
از نگاه خشک، منع چشم من انصاف نیست
دست گل چیدن ندارم، خار دیوارم تو را
ناشنیدن می شود مهر دهانم، بی سخن
گر غباری هست بر خاطر ز گفتارم تو را
از رهایی هر زمان، بودم اسیر عالمی
فارغم از هر دو عالم تا گرفتارم تو را
ای که می پرسی چه پیش آمد که پیدا نیستی؟
خویشتن را کرده ام گم، تا طلبکارم تو را
از من ای آرام جان، احوال صائب را مپرس!
خاطر آسوده ای داری، چه آزارم تو را؟
#صائب_تبریزی
- @Moqlgh
تو را دوست دارم🙂💛
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته میکند🦋✨(:
#احمد_شاملو
- @Moqlgh